رضا صادقیان
کاربرد برخی کلیدواژهها در سخنان سیاستمداران آنقدر گسترده و بعضا متناقض است که مخاطب را برای فهم موضوع ارایه شد دچار سردرگمی میکند. بسامد واژه مردم یکی از آن کلمات است.
کمتر سیاستمدار، اهل قدرت و مدیر ارشد دولتی و خصوصا چهرههای اقتصادی دولت را میتوان سراغ گرفت که در گفتارهای مناسبتی از کلمه مردم برای صورتبندی گفتههایش استفاده نکند. گویا در این گفتهها تلاش میکنند عبارت مردم را برای مردم که مخاطب اصلی گفتههای آنان است شرح بدهند. به عنوان مثال به این گفتههای نسبتا تکراری دقت کنیم؛ ما قرار است برای آسایش مردم کار کنیم، قرار شده سازمان برای حفاظت از داراییهای مردم تدبیری اندیشه کند، هیچ وقت قرار نیست بار مالی دولت روی شانههای مردم قرار بگیرد، مردم بابت کنترل بازار توسط دولت اطیمنان خاطر داشته باشند و…
چنانچه به محتوی سخنان دقت شود و هر کدام از کلیدواژهها به صورت مجزا مورد تفکیک و بازخوانی قرار بگیرد؛ مانند واژههایی چون بازار، مردم، کنترل و اطمینان، مخاطب متوجه میشود اینگونه سخنان به ترتیبی از سوی مسئولان اجرایی برای توضیح واضحات به مخاطبان ارایه میگردد تا چهره دولت نزد مردم بازسازی گردد. در واقع دولت به عنوان سیاستگذار، کارگزار فعالیتهای کلان اجرایی و ناظر اصلی در حال گریز از سیاستگذاری، اجرا و نظارت خودش است، اما این همه را در شاهواژه مردم مخفی میکند به همین خاطر به شکلی سخن میگوید تا کمکاریها، کاستیها و حتی کمبودها برای مخاطب اصلی که همان مردم هستند باورپذیر گردد. مشخصتر آنکه دولت به دلیل آنکه از سیاستهای اشتباهش مطلع شده است در صدد ترمیم چهرهای دولت نزدم مرد به گفتار درمانی رجوع میکند.
به عنوان مثال؛ طی تمام سالهای گذشته و حتی امروز از نظر کارشناسان اقتصادی ارایه ارز با نرخهای متفاوت فرزندی به غیر از توزیع رانت، ایجاد شدن فساد و ویژهخواری متولد نشده است؛ اما آنسوی این سیاست دولتمردان ایستادهاند که با نگرش دیگر و بعضا بسیار سادهسازی شده تلاش کردهاند نرخهای متفاوتی را در حوزه ارز دنبال کنند. بنابراین دولت در گام اول و خطاب به مردم میگوید: در راستای حمایت از اقشار آسیبپذیر و عموم مردم دولت تصمیم گرفته با تقسیمبندی منابع ارزی بیش از N میلیارد تومان را جهت تامین کالاهای اساسی را در بودجه پیشبینی کند. به عبارتی دولت با تعریف ردیف بودجه زمینه کمک به قشرهای کم درآمد ولی با نتایج ناخواسته رانتخواری را ایجاد میکند. پس از گذشت چندماه و پس از مشخص شدن اجرا شدن این سیاست نادرست که بهره آن فقط به جیب رانتخواران رفته است، دولت تصمیم میگیرد این بودجه را به صورت نقدی در قالب یارانه نقدی و یا سبد کالا به شهروندان بدهد.
در این قسمت دولت مردان بدون اشاره به سیاستگذاری نادرست گذشته میگویند: از روز نخست تصمیم دولت به حمایت از قشرهای ضعیف جامعه بوده است و مردم ما به خادمان خودشان اعتماد کنند! به عبارت و تعبیری روشنتر؛ دولت در اینجا نقش ناجی، کمک غریق، قهرمان مردم و نجات دهنده را بازی میکند، در صورتی که خود دولت در تضعیف بیشتر نیازمندان و فربه کردن رانتجویان و رانتخواران بازیگردان و بازیگر اصلی بوده است. کلیدواژه مردم دقیقا در جایی از سوی سیاسیون مورد استفاده و تکرار قرار میگیرد که خود دولتمردان به دلیل ناتوانی، نداشتن فهم دقیق از مشکلات، ساده کردن رفع مشکلات بزرگ و ارایه وعدههای نادرست به خود مردم زیان وارد کردهاند.
کاربرد برخی کلیدواژهها در سخنان سیاستمداران آنقدر گسترده و بعضا متناقض است که مخاطب را برای فهم موضوع ارایه شد دچار سردرگمی میکند. بسامد واژه مردم یکی از آن کلمات است.
کمتر سیاستمدار، اهل قدرت و مدیر ارشد دولتی و خصوصا چهرههای اقتصادی دولت را میتوان سراغ گرفت که در گفتارهای مناسبتی از کلمه مردم برای صورتبندی گفتههایش استفاده نکند. گویا در این گفتهها تلاش میکنند عبارت مردم را برای مردم که مخاطب اصلی گفتههای آنان است شرح بدهند. به عنوان مثال به این گفتههای نسبتا تکراری دقت کنیم؛ ما قرار است برای آسایش مردم کار کنیم، قرار شده سازمان برای حفاظت از داراییهای مردم تدبیری اندیشه کند، هیچ وقت قرار نیست بار مالی دولت روی شانههای مردم قرار بگیرد، مردم بابت کنترل بازار توسط دولت اطیمنان خاطر داشته باشند و…
چنانچه به محتوی سخنان دقت شود و هر کدام از کلیدواژهها به صورت مجزا مورد تفکیک و بازخوانی قرار بگیرد؛ مانند واژههایی چون بازار، مردم، کنترل و اطمینان، مخاطب متوجه میشود اینگونه سخنان به ترتیبی از سوی مسئولان اجرایی برای توضیح واضحات به مخاطبان ارایه میگردد تا چهره دولت نزد مردم بازسازی گردد. در واقع دولت به عنوان سیاستگذار، کارگزار فعالیتهای کلان اجرایی و ناظر اصلی در حال گریز از سیاستگذاری، اجرا و نظارت خودش است، اما این همه را در شاهواژه مردم مخفی میکند به همین خاطر به شکلی سخن میگوید تا کمکاریها، کاستیها و حتی کمبودها برای مخاطب اصلی که همان مردم هستند باورپذیر گردد. مشخصتر آنکه دولت به دلیل آنکه از سیاستهای اشتباهش مطلع شده است در صدد ترمیم چهرهای دولت نزدم مرد به گفتار درمانی رجوع میکند.
به عنوان مثال؛ طی تمام سالهای گذشته و حتی امروز از نظر کارشناسان اقتصادی ارایه ارز با نرخهای متفاوت فرزندی به غیر از توزیع رانت، ایجاد شدن فساد و ویژهخواری متولد نشده است؛ اما آنسوی این سیاست دولتمردان ایستادهاند که با نگرش دیگر و بعضا بسیار سادهسازی شده تلاش کردهاند نرخهای متفاوتی را در حوزه ارز دنبال کنند. بنابراین دولت در گام اول و خطاب به مردم میگوید: در راستای حمایت از اقشار آسیبپذیر و عموم مردم دولت تصمیم گرفته با تقسیمبندی منابع ارزی بیش از N میلیارد تومان را جهت تامین کالاهای اساسی را در بودجه پیشبینی کند. به عبارتی دولت با تعریف ردیف بودجه زمینه کمک به قشرهای کم درآمد ولی با نتایج ناخواسته رانتخواری را ایجاد میکند. پس از گذشت چندماه و پس از مشخص شدن اجرا شدن این سیاست نادرست که بهره آن فقط به جیب رانتخواران رفته است، دولت تصمیم میگیرد این بودجه را به صورت نقدی در قالب یارانه نقدی و یا سبد کالا به شهروندان بدهد.
در این قسمت دولت مردان بدون اشاره به سیاستگذاری نادرست گذشته میگویند: از روز نخست تصمیم دولت به حمایت از قشرهای ضعیف جامعه بوده است و مردم ما به خادمان خودشان اعتماد کنند! به عبارت و تعبیری روشنتر؛ دولت در اینجا نقش ناجی، کمک غریق، قهرمان مردم و نجات دهنده را بازی میکند، در صورتی که خود دولت در تضعیف بیشتر نیازمندان و فربه کردن رانتجویان و رانتخواران بازیگردان و بازیگر اصلی بوده است. کلیدواژه مردم دقیقا در جایی از سوی سیاسیون مورد استفاده و تکرار قرار میگیرد که خود دولتمردان به دلیل ناتوانی، نداشتن فهم دقیق از مشکلات، ساده کردن رفع مشکلات بزرگ و ارایه وعدههای نادرست به خود مردم زیان وارد کردهاند.