گروه سیاسی: محمد مهاجری در یادداشتی در کانال تلگرامیاش نوشت: برادر معزز، سردارسرلشکر سلامی فرمانده محترم کل سپاه. با سلام.
از آنجا که جنابعالی علاوه بر کسوت نظامی، اهل درس و بحث و فرهنگ هم هستید، دریغم آمد که برادرانه در باره بخش کوتاهی از سخنان اخیرتان در جمع اساتید بسیجی، نکاتی را عرض نکنم.
در باب ساماندهی و سازماندهی برای مقابله با فضای مجازی مسموم فرموده اید: ” دو هزار گردان سایبری سازماندهی شده و فعال داریم و وضعیت از نظر محتوا، عملیات و زیرساخت بهتر شده است. اگر شبکه ملی اطلاعات راه اندازی شود مقدار زیادی از تأثیرات دشمن کاسته خواهد شد. “
بی تردید، کسانی که میخواهند سر به تن ملت ایران نباشد، از هرروشی برای ضربه زدن به ایران و نظام جمهوری اسلامی استفاده میکنند. تهدید نظامی، تحریم، خرابکاری، جاسوسی و… از شیوههای مالوف است و یکی از موثرترین آنها جنگ در فضای مجازی است که البته هم به لحاظ فرم و هم محتوا با دیگر انواع مقابله تفاوت دارد.
اما جسارتا ما که میخواهیم سر به تن ملت ایران باشد، در مقابله سایبری، در زمین کسانی بازی میکنیم که میخواهند سر به تن ملت ایران نباشد.
به عنوان فردی که بخش بزرگ عمرش در دنیای رسانه سپری شده و در این زمینه تحربیاتی اندوخته والبته با تفنگ و جنگ نظامی هم بیگانه نیست، عرض میکنم در عرصه فرهنگ، استفاده از ادبیات نظامی سم است. بکارگیری واژه “گردان” برای فعالیت سایبری، هر اقدام نرم را به اقدام سخت تبدیل میکند و شکست از همین جا آغاز میشود.
عزیزانی که تحت عنوان گردان سازماندهی شده اند، با اینکه میدانند حریف از روش نرم استفاده میکند، در مقام مقابله با زبان تهدید حرف میزنند. یک جستجو در ادبیات همین گردانها بکنید. بخش بسیار بزرگ آن توهین و اتهام و بدگویی و ناسزا و تهدید است. این ادبیات با آنچه در مذهب ما سفارش شده است هیچ سنخیتی ندارد.
این گردانها که برای پدافند تدارک شده اند همواره روشهای سلبی و نه ایجابی دارند. یعنی دقبقا برضد آنچه که رهبرمعظم انقلاب در موضوع جهاد تبیین گفته اند عمل میکنند. تبیین، بار فرهنگی دارد و نیازمند استدلال و اقناع است. گمان میکنم ۲۰۰۰گردانی که از آن نام میبرید با این چیزها خیلی رفیق نیستند.
من و شما خاطرمان هست که پیش از پیروزی انقلاب، که همه رسانهها دست رژیم بود، با کمترین امکانات، همین جهاد تبیین از طریف هیئات مذهبی و جلسات قرآن و گعدههای دوستانه، از ما نسلی پرشور، پراطلاع و پرانگیزه ساخت. نه گردان داشتیم، نه از ادبیات نظامی بهره میگرفتیم. معلمهای قرآن آیه “و جادلهمم بالتی هی احسن” را به گوش مان میخواندند و برای مقابله با مارکسیستها و ماتریالیستهای آن دوران، ما را به سلاح استدلال مسلح میکردند؛ و لابد خاطرتان هست که چقدر پرتاثیر بود.
حالا چه؟ همه رسانههای نظام دست ماست و باز هم ناگزیریم گردان بسازیم. بجای آنکه محتوا تولید کنیم دنبال محدود کردن اینترنت و فضای مجازی هستیم. گمان میکنیم مثلا شبکه ملی اطلاعات معجزه میکند و باب هر جرف غلط و انحرافی را میبندد. حال آنکه شبکه ملی اطلاعات و فیلترینگ و محدودیت و… بسان یک شمع در برابر نورافکنهای پرنور است. تازه همین شمع هم در برابر باد است.
سردار عزیز! در باب فرهنگ کوتاهی شده است و همه این را قبول داریم. تهاجم فرهنگی را جدی نگرفتیم و این را هم قبول داریم، اما برای جبران این کمبودها، “گردان” راه حل نیست.
به جای اینکه به غربزدهها و لیبرالها و روشنفکرها و تجدیدنظرطلبها جوالدوز فرو کنیم (که شاید حق شان هم باشد) یک سوزن هم به خودمان بزنیم. بجای اینکه بر سر هر نویسنده و متفکری که با ما زاویه دارد، یک کمپرسی توهین و نسبت ناروا خالی کنیم، چقدر محتوای به دردخور تولید کرده ایم تا به نوجوان و جوانی که از خیلی چیزها نهیش میکنیم، بدهیم؟ و یا اگر تولید کرده ایم چقدر با ذائقه این نسل همخوان بوده و دغدغه هایشان را پوشش داده؟
چقدر به جوانهایی که سبک زندگی شان با ما فرق میکند و به قول شهیدحاج قاسم” دختران و پسران من و شما هستند” احترام گذاشته ایم؟ چند بار با زبان خوش با آنها حرف زده ایم؟ تا بحال آنها را همین طور که هستند قبولشان کرده ایم؟ یا فقط طرد و شتم و شماتت و تحقیر نثارشان کرده ایم؟
تیربار را به سمت فلان جناح و بهمان دولت گرفته ایم و گمان میکنیم آنها دشمنند. اسمش را هم گذاشته ایم”بصیرت”؛ و در همین حال، دشمن واقعی که ما را سرگرم دعوای خودمان میبیند، قهقهه پیروزی سر میدهد.
جناب آقای سلامی! کار فرهنگی و ارشادی، سخت و زمانبر و دیربازده است و نیازمند آدمهای صبور و پرحوصله و مهربان و با پشتکار؛ که البته لازم هم نیست عضو گردان باشند! کار فرهنگ را به فرهنگمداران بسپارید. از این افراد کم نداریم. چراغ بردارید، پیدا میکنید.
از آنجا که جنابعالی علاوه بر کسوت نظامی، اهل درس و بحث و فرهنگ هم هستید، دریغم آمد که برادرانه در باره بخش کوتاهی از سخنان اخیرتان در جمع اساتید بسیجی، نکاتی را عرض نکنم.
در باب ساماندهی و سازماندهی برای مقابله با فضای مجازی مسموم فرموده اید: ” دو هزار گردان سایبری سازماندهی شده و فعال داریم و وضعیت از نظر محتوا، عملیات و زیرساخت بهتر شده است. اگر شبکه ملی اطلاعات راه اندازی شود مقدار زیادی از تأثیرات دشمن کاسته خواهد شد. “
بی تردید، کسانی که میخواهند سر به تن ملت ایران نباشد، از هرروشی برای ضربه زدن به ایران و نظام جمهوری اسلامی استفاده میکنند. تهدید نظامی، تحریم، خرابکاری، جاسوسی و… از شیوههای مالوف است و یکی از موثرترین آنها جنگ در فضای مجازی است که البته هم به لحاظ فرم و هم محتوا با دیگر انواع مقابله تفاوت دارد.
اما جسارتا ما که میخواهیم سر به تن ملت ایران باشد، در مقابله سایبری، در زمین کسانی بازی میکنیم که میخواهند سر به تن ملت ایران نباشد.
به عنوان فردی که بخش بزرگ عمرش در دنیای رسانه سپری شده و در این زمینه تحربیاتی اندوخته والبته با تفنگ و جنگ نظامی هم بیگانه نیست، عرض میکنم در عرصه فرهنگ، استفاده از ادبیات نظامی سم است. بکارگیری واژه “گردان” برای فعالیت سایبری، هر اقدام نرم را به اقدام سخت تبدیل میکند و شکست از همین جا آغاز میشود.
عزیزانی که تحت عنوان گردان سازماندهی شده اند، با اینکه میدانند حریف از روش نرم استفاده میکند، در مقام مقابله با زبان تهدید حرف میزنند. یک جستجو در ادبیات همین گردانها بکنید. بخش بسیار بزرگ آن توهین و اتهام و بدگویی و ناسزا و تهدید است. این ادبیات با آنچه در مذهب ما سفارش شده است هیچ سنخیتی ندارد.
این گردانها که برای پدافند تدارک شده اند همواره روشهای سلبی و نه ایجابی دارند. یعنی دقبقا برضد آنچه که رهبرمعظم انقلاب در موضوع جهاد تبیین گفته اند عمل میکنند. تبیین، بار فرهنگی دارد و نیازمند استدلال و اقناع است. گمان میکنم ۲۰۰۰گردانی که از آن نام میبرید با این چیزها خیلی رفیق نیستند.
من و شما خاطرمان هست که پیش از پیروزی انقلاب، که همه رسانهها دست رژیم بود، با کمترین امکانات، همین جهاد تبیین از طریف هیئات مذهبی و جلسات قرآن و گعدههای دوستانه، از ما نسلی پرشور، پراطلاع و پرانگیزه ساخت. نه گردان داشتیم، نه از ادبیات نظامی بهره میگرفتیم. معلمهای قرآن آیه “و جادلهمم بالتی هی احسن” را به گوش مان میخواندند و برای مقابله با مارکسیستها و ماتریالیستهای آن دوران، ما را به سلاح استدلال مسلح میکردند؛ و لابد خاطرتان هست که چقدر پرتاثیر بود.
حالا چه؟ همه رسانههای نظام دست ماست و باز هم ناگزیریم گردان بسازیم. بجای آنکه محتوا تولید کنیم دنبال محدود کردن اینترنت و فضای مجازی هستیم. گمان میکنیم مثلا شبکه ملی اطلاعات معجزه میکند و باب هر جرف غلط و انحرافی را میبندد. حال آنکه شبکه ملی اطلاعات و فیلترینگ و محدودیت و… بسان یک شمع در برابر نورافکنهای پرنور است. تازه همین شمع هم در برابر باد است.
سردار عزیز! در باب فرهنگ کوتاهی شده است و همه این را قبول داریم. تهاجم فرهنگی را جدی نگرفتیم و این را هم قبول داریم، اما برای جبران این کمبودها، “گردان” راه حل نیست.
به جای اینکه به غربزدهها و لیبرالها و روشنفکرها و تجدیدنظرطلبها جوالدوز فرو کنیم (که شاید حق شان هم باشد) یک سوزن هم به خودمان بزنیم. بجای اینکه بر سر هر نویسنده و متفکری که با ما زاویه دارد، یک کمپرسی توهین و نسبت ناروا خالی کنیم، چقدر محتوای به دردخور تولید کرده ایم تا به نوجوان و جوانی که از خیلی چیزها نهیش میکنیم، بدهیم؟ و یا اگر تولید کرده ایم چقدر با ذائقه این نسل همخوان بوده و دغدغه هایشان را پوشش داده؟
چقدر به جوانهایی که سبک زندگی شان با ما فرق میکند و به قول شهیدحاج قاسم” دختران و پسران من و شما هستند” احترام گذاشته ایم؟ چند بار با زبان خوش با آنها حرف زده ایم؟ تا بحال آنها را همین طور که هستند قبولشان کرده ایم؟ یا فقط طرد و شتم و شماتت و تحقیر نثارشان کرده ایم؟
تیربار را به سمت فلان جناح و بهمان دولت گرفته ایم و گمان میکنیم آنها دشمنند. اسمش را هم گذاشته ایم”بصیرت”؛ و در همین حال، دشمن واقعی که ما را سرگرم دعوای خودمان میبیند، قهقهه پیروزی سر میدهد.
جناب آقای سلامی! کار فرهنگی و ارشادی، سخت و زمانبر و دیربازده است و نیازمند آدمهای صبور و پرحوصله و مهربان و با پشتکار؛ که البته لازم هم نیست عضو گردان باشند! کار فرهنگ را به فرهنگمداران بسپارید. از این افراد کم نداریم. چراغ بردارید، پیدا میکنید.