فرادید نوشت: «دکمه. میخهای قدیمی. تورهای قدیمی ماهیگیری. صندل. قاشقهای فلزی، بلیتهای فوتبال و گیرههای قدیمیِ مو. تقریباً یک مجموعه است اما مجموعهای که آدمها آن را گردآوری نکردهاند. همه این اشیاء توسط موشها دور هم جمع شدهاند.
بسیاری از مردم از موشها بدشان میآید. موشها در فاضلاب زندگی میکنند. داخل زبالهها میروند. میتوانند بیماریها را منتقل کنند. خیلی سخت است در آنها ارزشی پیدا کنیم به جز اینکه الگویی انسانی برای مطالعه بیماریهای انسان باشند. اما موشها چیزهای بیشتری برای بهاشتراکگذاشتن با ما دارند. محتویاتی که در لانههایشان موجود است میتواند به باستانشناسان، مورخان و ما چیزهایی، نهتنها درباره خودِ موشها که درباره انسانهایی که موشها در میانشان زیستهاند، آموزش دهد.
هر چه نباشد، هر جا انسان هست، موش هم به دنبالش هست. دانشمندان میتوانند از طریق بازرسیِ آنچه موشها در محیطهای مشترک با انسانها گردآوری کردهاند، بفهمند که مردم در چه جاهایی زیستهاند و چه کارهایی کردهاند. لانه موشها میتواند نشان دهد که یک ساختمان چطور در طی زمانهای مختلف موردِ استفاده قرار گرفته است. حتی چوبهایی که جمع کردهاند و فضلههایشان میتواند به ما بگوید محیطِ زیست آدمها در هزاران سال پیش چگونه بوده است.
موشها چیزهایِ شخصی ساکنانِ خانهای را که در آن مستقر هستند، میدزدند و در لانههایشان جمع میکنند. موشها نمیتوانند بیشتر از ۱۵۰ فوت از لانههایشان دور شوند. بنابراین هر آنچه در لانههای آنها پیدا میشود، متعلق به همین محدوده است. حتی گاهی نامههای افراد در لانههای موشها پیدا شده است.
موشها همواره با انسانها از طریقِ کشتی مسافرت کردهاند. اکنون با مطالعه ژنهای موشهای جدید، دانشمندان میتوانند بفهمند که انسانها در کجاها و در چه زمانهایی زیستهاند.
امیلی پاکت، از دانشگاه ممفیس، میگوید مطالعه موشها از این حیث بسیار مهم است، زیرا میتواند از زمانهایی که انسانها هنوز با خاطرهنویسی روزانه آشنا نبودند، اطلاعاتی به ما بدهد. پاکت به عنوان یک پلیژئوگرافر درباره تغییراتِ دیاِناِی گونهها در محدودههای جغرافیایی مطالعه میکند. یکی از مثالهای خوب جزایر پلینزی در اقیانوسِ آرامِ جنوبی است. آدمها نخستین بار ۳۰۰۰ سال قبل وارد این جزایر شدند.
ورود به این جزایر نیازمندِ سفرهای طولانی با کشتی بود و هر سفرِ طولانی نیازمندِ همراهداشتنِ خوراکی است. از آنجا که در آن زمان استراحتگاههای جادهای نبود که بشود چیزهای مطلوب از آن خریداری کرد، دریانوردان با خودشان موش میآوردند که از آنها تغذیه کنند. آنها موشهای اقیانوسِ آرام بودند و تعدادی که از این سفرها جانِ سالم به در میبردند به همراه آدمها در جزایر مختلف پراکنده میشدند و شروع به افزایش جمعیتِ خود میکردند.
دانشمندان با تحلیلِ ژنتیکِ موشها توانستند بفهمند که آدمها چه زمانی و به کجاها وارد شدند. موشها – و آدمها – اول به تونگا، سپس به ساموآ وارد شدند. بعد در جزایرِ سوسایتی پراکنده شدند و بعد وارد جزایز ایستر در هاوایی شدند.
پاکت میگوید: «دیاِناِی موشها – یا همان دفترچه راهنمای سلولهایشان – واقعاً داستانهایی درباره انسانها به ما میدهد.» همانطور که این گونهها تولید مثل میکنند، در دیاِناِی نوزادانِ بعدی تغییراتِ کوچک، متفاوت و تصادفی رخ میدهد. بسیاری از این تغییرات، تغییرِ خاصی در موشها ایجاد نمیکنند اما پاکت میتواند با پیداکردن و ردیابیِ این تغییرات در دیاِناِی نشان دهد که جمعیتِ موشها در طی زمان به کجاها وارد شدهاند.
پاکت دریافته است که گونه موشِ قهوهای میتواند داستان بزرگتری درباره چگونگیِ پراکندهشدنِ انسانها در سراسر جهان به ما بگوید.
موشهای قهوهای، موشهایی هستند که معمولاً در فاضلابهای شهرهای بزرگی مثل نیویورک پیدا میشوند، اما نیویورکیهای بومی نیستند. این موشها در سراسر جهان پیدا میشوند اما اصالتشان به شرق چین و مغولستان برمیگردد. نمونه دیاِناِی این موشها نشان میدهد که آنها از جنوب و شرق به هند وارد شدند که در واقع نشان میدهد انسانها به چه ترتیبی وارد این جزایر شدند.
گروه دیگر در چین و روسیه پراکنده شدند. موشهای دیگر همچنان در غرب پراکنده شدند و سراسر اروپا و آفریقا را فرا گرفتند. استثمارگران موشها را از اروپا وارد شمال و جنوب آمریکا و تقریباً هر جای دیگری روی کره زمین کردند.
دوید اورتون، جانور-باستانشناس، میگوید که موشها حتی میتوانند به مورخان بگویند که یک شهر تا چه حدی بزرگ بوده است. او در دانشگاه یورک در انگلستان روی موشهایی که با آدمهای دوران باستان زندگی میکردند، مطالعه میکند. وقتی مورخان بقایایِ شهرهای باستانی را پیدا میکنند، شروع به حفاری و پیدا کردنِ چیزهای جدید میکنند.
اورتون میگوید: «مشکل این است که اغلب شهرهای باستانی در زیرِ شهرهای مدرن بنا شدهاند. همینطوری نمیشود شروع به حفاری کرد. آدمها تمایلی به ترککردنِ خانههایشان ندارد و برایشان مهم نیست که تاریخی که زیر پایشان دفن شده تا چه اندازه اهمیت داشته باشد.»
اما میتوانید موشها را دنبال کنید. موشها «برای تأمین غذا و سرپناه به انسانها وابسته هستند.» موشها برای آنکه بتوانند از جایی به جای دیگر نقل مکان کنند به انسانهایی نیاز دارند که غذا و چیزهای دیگر را به جاهای دیگر منتقل کنند. فقط شهرهای باستانیای که به قدر کافی بزرگ بودند تا با سایتهای دیگر ارتباط داشته باشند، قادر بودند از عهده جمعیتِ بزرگِ موشها بربیایند؛ بنابراین پیداکردنِ اسکلت موشها در ویرانههای شهرهای باستانی میتواند ایدهای درباره اینکه این شهرها تا چه اندازهای بزرگ بودهاند، در اختیار ما بگذارد. دیاِناِی موجود در استخوانِ موشها میتواند تعیین کند که موشها از کجا آمدهاند و با کدام شهرها پیوند داشتهاند.
پاکت و اورتون در حال کارکردن برای پیداکردنِ ارتباطِ دقیق بینِ اندازه شهرها و زیستگاههای موشها هستند.
دانشمندان با بررسی بقایای فضله موشها در غاری در اورگون در آمریکا متوجه شدهاند که انسانها در حدود ۱۴۰۰۰ تا ۷۰۰۰ سال پیش در این غارها سکونت داشتند. دنیس جنکینز، باستانشناس در دانشگاه اورگون، میگوید: «موشهای حمال همه چیز را میدزدند. ما مجبور بودیم در هنگام مطالعه غارها هر شب وسایلمان را جمع کنیم که گم نشود.»
موشهای حمال هر چه را غارت کرده بودند، در لانههایی که از روی هم انباشتنِ چوب، برگ، خاک، فضله و ادرارشان درست شده بود، پنهان میکردند. یک گروه از موشها میتوانند برای هزاران سال در یک غار و در یک لانه زندگی کنند. در طی زمان این توده کثافت بزرگ و بزرگتر میشود. تمام موادی که داخلِ این توده جای داده شده است میتواند به دانشمندان ایدههایی درباره اینکه محیطِ زیستِ اطراف چه تغییر کرده است، بدهد.
برای مثال جنکینز در بررسی فضله موشها در غارِ اورگون دانههای گیاهی را پیدا کرد که به هزاران سال پیش تعلق داشت. آنها سپس گرده را با گردههایی که در خاکِ مجاور غار وجود داشت، مقایسه کردند تا تفاوتها را برجسته کنند.»
انتهای پیام