حبیب رمضانخانی
همواره یکی از موارد اعتراضی و نقدهایی که از سوی مردم بر حاکمیت نشانه رفته، عدم رسیدگی و برخورد مناسب با عوامل خاطی و مجرمان وابسته به ساختار، مخصوصا در مواجهه با مردم است. مثلا در همین یک ماه گذشته، بارها شیوههای برخورد نادرست و گاه خشن نیروهای نظامی و امنیتی با مردم که در فضای مجازی انعکاس و برجسته شده و واکنش هایی را برانگیخته که از سوی مقامات قول رسیدگی و برخورد شده، ولی در عمل هیچ گزارش و خبری از رسیدگی صورت نگرفته است.
سالهاست در ارتباط با حوادث و اتفاقات مشابه، مثل از ریل خارج شدن قطار، سقوط هواپیما تا برخورد نامناسب با زندانیان، فساد و اختلاس های گسترده و … که پای دولت و ناکارآمدی ساختار آن در میان بوده، همیشه به تشکیل کارگروه ویژه برای رسیدگی اکتفا شده است. و نهایت بعد از مدتی با سوژه داغتری به حاشیه رفته و پرونده بی سرو صدا مختومه شده و عملا برخورد و تغییری رضایت بخش را شاهد نبوده ایم.
با این مقدمه، چرا مطالبه و خواست به حق مردم در این زمینه، سطحی نگریسته و حتی نادیده انگاشته می شود؟ در پاسخ بایستی تاکید کرد مسأله اصلی حاکمیت در مواجهه با مردم، نه بر سر مطالبه و خواست مردم، بلکه بر سر این هست که آیا اصولا مردم در مواجهه با حکومت از چنین حقی برخوردارند یا نه! مسأله بر سر این هست که مردم به عنوان شهروند از سوی حاکمیت به رسمیت شناخته می شوند یا چون گذشته رعیت نگریسته می شوند!
سالها پیش آیتالله مصباح یزدی، آنچه دیگران در خفا تکرار و تایید می کردند را شفاف با این مفهوم بیان کرد: مردم چه کاره هستند! حضور و بروزشان لطف ساختار بوده و همراهی با حکومت نه از باب و زمینه مشروعیت، بلکه نهایت باعث مقبولیت است!
سالها در اروپا و غرب بر سر آسمانی یا زمینی بودن منشأ حکومت بحث و جدال بود. نهایت اندیشمندانی چون هابز، لاک و دیگرانی با ترویج اندیشه های مبنی بر زمینی بودن حکومت ها، زمینه و بستر سکولار شدن و بریدن از آسمان و اتکای حاکمان به مردم را ریل گذاری کرده و نقش مردم و تأثیرگذاری و نهایت شهروند شدن آنها را منجر شدند. امروز در کشور ما، واقعیت این است که همچنان نگاه به مردم، حداقل در برخی حوزهها همان نگاه رعیت منشانه گذشته است. این مردم تا زمانی که در جهت تایید و و همراهی ساختار، از رای دادن تا حضور در مراسمات و راهپیماییها حضور به هم رسانند، شهروند تلفی و آگاه و پیشرو تلقی می شوند، ولی هنگامه مطالبه، نقد و اعتراض عملا همان نگاه رعیت، مبنی بر نداشتن فهم و آگاهی از درک شرایط، بر آنها قید می شود.
با این نگاه قابل پیش بینی هست که در رابطه با اعتراضات هم موضع ساختار چه باشد! حاکمیت هر گونه تغییر در عمل و شیوه خود را به معنای انگاره عقب نشینی ساختار از سوی مردم فهم کرده و در نتیجه خروجی آن را به رسمیت شناختن حق مردم قلمداد می کند. پس وقتی می بینید در برابر اینهمه اعتراض و مطالبه، حداقل در کلام کوچکترین تغییر و اصلاحی صورت نگرفته و با افراد خاطی در برخورد خشن با مردم، رسیدگی نمی شود یا حداقل نمی خواهند مردم از برخورد مطلع شوند، برمی گردد به این مسأله که نمی خواهند این حق را به رسمیت بشناسند و به قول خودشان توقع و انتظارات مردم را بالا برده و زمینه تغییرات دیگر شوند…
همواره یکی از موارد اعتراضی و نقدهایی که از سوی مردم بر حاکمیت نشانه رفته، عدم رسیدگی و برخورد مناسب با عوامل خاطی و مجرمان وابسته به ساختار، مخصوصا در مواجهه با مردم است. مثلا در همین یک ماه گذشته، بارها شیوههای برخورد نادرست و گاه خشن نیروهای نظامی و امنیتی با مردم که در فضای مجازی انعکاس و برجسته شده و واکنش هایی را برانگیخته که از سوی مقامات قول رسیدگی و برخورد شده، ولی در عمل هیچ گزارش و خبری از رسیدگی صورت نگرفته است.
سالهاست در ارتباط با حوادث و اتفاقات مشابه، مثل از ریل خارج شدن قطار، سقوط هواپیما تا برخورد نامناسب با زندانیان، فساد و اختلاس های گسترده و … که پای دولت و ناکارآمدی ساختار آن در میان بوده، همیشه به تشکیل کارگروه ویژه برای رسیدگی اکتفا شده است. و نهایت بعد از مدتی با سوژه داغتری به حاشیه رفته و پرونده بی سرو صدا مختومه شده و عملا برخورد و تغییری رضایت بخش را شاهد نبوده ایم.
با این مقدمه، چرا مطالبه و خواست به حق مردم در این زمینه، سطحی نگریسته و حتی نادیده انگاشته می شود؟ در پاسخ بایستی تاکید کرد مسأله اصلی حاکمیت در مواجهه با مردم، نه بر سر مطالبه و خواست مردم، بلکه بر سر این هست که آیا اصولا مردم در مواجهه با حکومت از چنین حقی برخوردارند یا نه! مسأله بر سر این هست که مردم به عنوان شهروند از سوی حاکمیت به رسمیت شناخته می شوند یا چون گذشته رعیت نگریسته می شوند!
سالها پیش آیتالله مصباح یزدی، آنچه دیگران در خفا تکرار و تایید می کردند را شفاف با این مفهوم بیان کرد: مردم چه کاره هستند! حضور و بروزشان لطف ساختار بوده و همراهی با حکومت نه از باب و زمینه مشروعیت، بلکه نهایت باعث مقبولیت است!
سالها در اروپا و غرب بر سر آسمانی یا زمینی بودن منشأ حکومت بحث و جدال بود. نهایت اندیشمندانی چون هابز، لاک و دیگرانی با ترویج اندیشه های مبنی بر زمینی بودن حکومت ها، زمینه و بستر سکولار شدن و بریدن از آسمان و اتکای حاکمان به مردم را ریل گذاری کرده و نقش مردم و تأثیرگذاری و نهایت شهروند شدن آنها را منجر شدند. امروز در کشور ما، واقعیت این است که همچنان نگاه به مردم، حداقل در برخی حوزهها همان نگاه رعیت منشانه گذشته است. این مردم تا زمانی که در جهت تایید و و همراهی ساختار، از رای دادن تا حضور در مراسمات و راهپیماییها حضور به هم رسانند، شهروند تلفی و آگاه و پیشرو تلقی می شوند، ولی هنگامه مطالبه، نقد و اعتراض عملا همان نگاه رعیت، مبنی بر نداشتن فهم و آگاهی از درک شرایط، بر آنها قید می شود.
با این نگاه قابل پیش بینی هست که در رابطه با اعتراضات هم موضع ساختار چه باشد! حاکمیت هر گونه تغییر در عمل و شیوه خود را به معنای انگاره عقب نشینی ساختار از سوی مردم فهم کرده و در نتیجه خروجی آن را به رسمیت شناختن حق مردم قلمداد می کند. پس وقتی می بینید در برابر اینهمه اعتراض و مطالبه، حداقل در کلام کوچکترین تغییر و اصلاحی صورت نگرفته و با افراد خاطی در برخورد خشن با مردم، رسیدگی نمی شود یا حداقل نمی خواهند مردم از برخورد مطلع شوند، برمی گردد به این مسأله که نمی خواهند این حق را به رسمیت بشناسند و به قول خودشان توقع و انتظارات مردم را بالا برده و زمینه تغییرات دیگر شوند…