گروه سیاسی: حشمت الله فلاحتپیشه نماینده ادوار مجلس طی یادداشتی در روزنامه آرمان ملی نوشت: خروج از انپیتی، شعاری است که هر وقت روابط ایران با آژانس دچار نوسان میشود، مطرح میشود. اصلا برنامه هستهای ایران، برنامهای است که در حوزه انپیتی چالشی ندارد که بحث خروج از انپیتی مطرح باشد.
سیاستهای نظارتی آژانس در سه حوزه عمدتا شکل میگیرد که یک حوزه مربوط به همکاریهای پادمانی مربوط به انپیتی است که در این حوزه اصلا چالشی بین ایران و آژانس وجود ندارد. ایران عضو انپیتی است و بازرسیها هم صورت میگیرد. یک قسمت پروتکلهای الحاق است که فراتر از نظارتهای انپیتی است. معمولا در قبال کشورهایی که اتهاماتی علیهشان مطرح شده و با آژانس نتوانستند اختلافشان را حل کنند، موضوع پروتکل الحاقی شکل میگیرد. خیلی از اعضای آژانس که انپیتی را پذیرفتند، همکاریهای در قالب پروتکل الحاقی را ندارند ولی ایران به صورت داوطلبانه این را اجرا میکند هرچند که مجلس آن را تصویب نکرده. یک قسمت سوم مربوط به قسمتهای خاص برجامی است که خاص روابط ایران و آژانس است که خاص برجام است؛ برجامی که هنوز روی کاغذ هست. آنجا جایی است که برای برنامه ایران در تاسیسات و سوخت هستهای سقف و حدی مشخص شده. اتفاقی که افتاده چالش در حوزههای پروتکلهای الحاقی و همکاریهای برجامی است. در موضوع انپیتی اختلافی ندارند و اتفاقا انپیتی پشتوانه حقوقی برنامه هستهای ایران است، چون ایران در قالب انپیتی، تخطی صورت نداده. آنچه تحت عنوان تخطی ایران دارد مطرح میشود، گذر ایران در قالب توافقات برجامی است. یعنی در قالب برجام قرار شده بود که ایران سقفی را در زمینه تولیدات هستهای و سوخت زیر پنج درصد داشته باشد منتها، چون اول آمریکاییها کارشکنی کردند، ایران با استفاده از خود ظرفیت برجام، گامهایی را برداشته. بنابراین دلیلی ندارد که موضوع خروج از انپیتی الان مطرح شود.
بنده از جمله کسانی بودم که میگفتم نباید اجازه داد که مسائل خارج از برجام بر برجام تاثیر بگذارد. متأسفانه نه تنها جلوی این کار گرفته نشد بلکه بیش از حد هم تاثیر گذاشت. هر اتفاقی که در هر جای دنیا افتاد، بر برجام اثر گذاشت و این نشان داد که ما تاکتیک دیپلماسی هستهای مناسبی نداشتیم. برجام یکبار تحتالشعاع چالشهای هژمونی که بین روسیه و آمریکا و چین قرار گرفت و یکبار تحتالشعاع اوکراین قرار گرفت و بعد از آن تحتالشعاع منافع متحدان منطقهای آمریکا و چالشهای آنها با ایران قرار گرفت و به هر حال کمتر پیمانی در دنیای امروز داریم که تا این حد بهخاطر منافع متعارض با چالش مواجه شده باشد و متأسفانه در اکثر این چالشها فقط ایران بود که هزینه میداد.
اما الان چه اتفاقی افتاده؟ آمریکا و اروپا مثل گذشته که از هر اتفاقی برای تضعیف توان چانهزنی ایران استفاده میکنند، سعی دارند از مسائلی که داخل ایران شکل گرفته برای تضعیف توان چانهزنی ایران استفاده کنند؛ و کاری که در آژانس صورت دادند یعنی قطعنامهای که شکل گرفت، یک قطعنامه مربوط به دورانگذار بود. دورانگذار، دورانی است که اینها سعی میکنند، توان چانهزنی ایران تضعیف شود، توافق و مذاکرهای با ایران ندارند ولی، چون نگران هستند ایران در برنامه هستهایاش پیشرفتهای تازهای را صورت دهد، این قطعنامه را آوردهاند که چماق آژانس بالای سر ایران حفظ شود. ایران برای مقابله با این چماق عملا به سمت بهینه سازی تولیدات هستهای خود رفته است. چون وقتی تولیدات هستهای را بهینه سازی کنید، با سانتریفیوژهای جدیدتر میتوانید سوخت بیشتر را تولید کنید و در حوزههای مختلف هم میتوانید این کار را صورت دهید. اما اینکه بعد از این چه اتفاقی میافتد مهم است. معتقدم بعد از این اگر یک سازوکاری برای احیای دیپلماسی شکل بگیرد، طبیعتا یک مقدار دیپلماسی در قالبی ضعیفتر از گذشته دوباره به میدان میآید ولی اگر غیر از این باشد و یک اتفاق بد از سمت غربیها شکل بگیرد، منجر به پاسخ بدتر از سوی ایران خواهد شد؛ و آن زمانی است که آمریکا و اروپا یا از مکانیسم ماشه استفاده کنند یا پرونده ایران را از شورای حکام مجدد به شورای امنیت ارسال کنند. اگر این کار صورت بگیرد، چون همزمان با یکسری تهدیدات آمریکاییها و متحدانشان در منطقه است که دارند تهدیدات نظامی را مطرح میکنند، آن موقع دیگر تهدیدات آمریکا حالت متعارف ندارد و حالت غیرمتعارف پیدا میکند و طبیعتا ایران هم به سمت استفاده نامتعارف از تمام ابزارهایش از جمله ابزار هستهایاش خواهد رفت. یعنی اگر تهدیدات آمریکا نسبت به ایران نامتعارف بشود، ایران هم به سمت استفاده نامتعارف از تمام توانش حتی توان هستهایاش حرکت خواهد کرد. در موضوع هستهای یکدسته مخالفانی که در داخل ایران هستند و همیشه از خروج از انپیتی صحبت میکنند و مخالف دیپلماسی هستهای هستند. یک جریان هم جریان نزدیک به لابی صهیونیستها در غرب و محافظهکاران آمریکایی است که این جریان هم همواره سعی میکند مانع سازی کند، اگر در ایران ادبیات تندروها، خروج از انپیتی است، ادبیات تندروهای غربی، مکانیسم ماشه و ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت است.
سیاستهای نظارتی آژانس در سه حوزه عمدتا شکل میگیرد که یک حوزه مربوط به همکاریهای پادمانی مربوط به انپیتی است که در این حوزه اصلا چالشی بین ایران و آژانس وجود ندارد. ایران عضو انپیتی است و بازرسیها هم صورت میگیرد. یک قسمت پروتکلهای الحاق است که فراتر از نظارتهای انپیتی است. معمولا در قبال کشورهایی که اتهاماتی علیهشان مطرح شده و با آژانس نتوانستند اختلافشان را حل کنند، موضوع پروتکل الحاقی شکل میگیرد. خیلی از اعضای آژانس که انپیتی را پذیرفتند، همکاریهای در قالب پروتکل الحاقی را ندارند ولی ایران به صورت داوطلبانه این را اجرا میکند هرچند که مجلس آن را تصویب نکرده. یک قسمت سوم مربوط به قسمتهای خاص برجامی است که خاص روابط ایران و آژانس است که خاص برجام است؛ برجامی که هنوز روی کاغذ هست. آنجا جایی است که برای برنامه ایران در تاسیسات و سوخت هستهای سقف و حدی مشخص شده. اتفاقی که افتاده چالش در حوزههای پروتکلهای الحاقی و همکاریهای برجامی است. در موضوع انپیتی اختلافی ندارند و اتفاقا انپیتی پشتوانه حقوقی برنامه هستهای ایران است، چون ایران در قالب انپیتی، تخطی صورت نداده. آنچه تحت عنوان تخطی ایران دارد مطرح میشود، گذر ایران در قالب توافقات برجامی است. یعنی در قالب برجام قرار شده بود که ایران سقفی را در زمینه تولیدات هستهای و سوخت زیر پنج درصد داشته باشد منتها، چون اول آمریکاییها کارشکنی کردند، ایران با استفاده از خود ظرفیت برجام، گامهایی را برداشته. بنابراین دلیلی ندارد که موضوع خروج از انپیتی الان مطرح شود.
بنده از جمله کسانی بودم که میگفتم نباید اجازه داد که مسائل خارج از برجام بر برجام تاثیر بگذارد. متأسفانه نه تنها جلوی این کار گرفته نشد بلکه بیش از حد هم تاثیر گذاشت. هر اتفاقی که در هر جای دنیا افتاد، بر برجام اثر گذاشت و این نشان داد که ما تاکتیک دیپلماسی هستهای مناسبی نداشتیم. برجام یکبار تحتالشعاع چالشهای هژمونی که بین روسیه و آمریکا و چین قرار گرفت و یکبار تحتالشعاع اوکراین قرار گرفت و بعد از آن تحتالشعاع منافع متحدان منطقهای آمریکا و چالشهای آنها با ایران قرار گرفت و به هر حال کمتر پیمانی در دنیای امروز داریم که تا این حد بهخاطر منافع متعارض با چالش مواجه شده باشد و متأسفانه در اکثر این چالشها فقط ایران بود که هزینه میداد.
اما الان چه اتفاقی افتاده؟ آمریکا و اروپا مثل گذشته که از هر اتفاقی برای تضعیف توان چانهزنی ایران استفاده میکنند، سعی دارند از مسائلی که داخل ایران شکل گرفته برای تضعیف توان چانهزنی ایران استفاده کنند؛ و کاری که در آژانس صورت دادند یعنی قطعنامهای که شکل گرفت، یک قطعنامه مربوط به دورانگذار بود. دورانگذار، دورانی است که اینها سعی میکنند، توان چانهزنی ایران تضعیف شود، توافق و مذاکرهای با ایران ندارند ولی، چون نگران هستند ایران در برنامه هستهایاش پیشرفتهای تازهای را صورت دهد، این قطعنامه را آوردهاند که چماق آژانس بالای سر ایران حفظ شود. ایران برای مقابله با این چماق عملا به سمت بهینه سازی تولیدات هستهای خود رفته است. چون وقتی تولیدات هستهای را بهینه سازی کنید، با سانتریفیوژهای جدیدتر میتوانید سوخت بیشتر را تولید کنید و در حوزههای مختلف هم میتوانید این کار را صورت دهید. اما اینکه بعد از این چه اتفاقی میافتد مهم است. معتقدم بعد از این اگر یک سازوکاری برای احیای دیپلماسی شکل بگیرد، طبیعتا یک مقدار دیپلماسی در قالبی ضعیفتر از گذشته دوباره به میدان میآید ولی اگر غیر از این باشد و یک اتفاق بد از سمت غربیها شکل بگیرد، منجر به پاسخ بدتر از سوی ایران خواهد شد؛ و آن زمانی است که آمریکا و اروپا یا از مکانیسم ماشه استفاده کنند یا پرونده ایران را از شورای حکام مجدد به شورای امنیت ارسال کنند. اگر این کار صورت بگیرد، چون همزمان با یکسری تهدیدات آمریکاییها و متحدانشان در منطقه است که دارند تهدیدات نظامی را مطرح میکنند، آن موقع دیگر تهدیدات آمریکا حالت متعارف ندارد و حالت غیرمتعارف پیدا میکند و طبیعتا ایران هم به سمت استفاده نامتعارف از تمام ابزارهایش از جمله ابزار هستهایاش خواهد رفت. یعنی اگر تهدیدات آمریکا نسبت به ایران نامتعارف بشود، ایران هم به سمت استفاده نامتعارف از تمام توانش حتی توان هستهایاش حرکت خواهد کرد. در موضوع هستهای یکدسته مخالفانی که در داخل ایران هستند و همیشه از خروج از انپیتی صحبت میکنند و مخالف دیپلماسی هستهای هستند. یک جریان هم جریان نزدیک به لابی صهیونیستها در غرب و محافظهکاران آمریکایی است که این جریان هم همواره سعی میکند مانع سازی کند، اگر در ایران ادبیات تندروها، خروج از انپیتی است، ادبیات تندروهای غربی، مکانیسم ماشه و ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت است.