گروه سیاسی: روزنامه هممیهن نوشت: محمدجواد ظریف، وزیر خارجه سابق کشورمان روز ۱۳ خرداد پست اینستاگرامی منتشر کرد که جنجال بسیاری به پا کرد و مخالفان بسیار به آن تاختند و موافقان نیز در فضای مجازی درباره آن بسیار سخن گفتند، اما این نوشته ظریف اشارات عمیقتری داشت که کمتر به آنها پرداخته شد. ظریف در این پست در آسیبشناسی سیاست خارجی پانصد سال گذشته ایران از مرحوم پروفسور روحالله رمضانی، متخصص برجسته سیاست خارجی ایران در آمریکا جملهای نقل کرده است.
رمضانی بر این باور است: «ایران در پی به دست آوردن دوباره قلمرویی بود که زمانی در تصرف داشت و اغلب نمیتوانست فاصلهی میان این اهداف و امکانات در دسترس برای تحقق آنها را درک کند». در واقع نوشته محمدجواد ظریف خلاصهای متناسب با فضای مجازی از ایده اصلی کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران» پروفسور روحالله رمضانی است.
پروفسور روحالله رمضانی در سال ۱۳۰۸ در ایران متولد شد و در پنجم دی ۱۳۹۵ در ویرجینیای آمریکا درگذشت. رمضانی در جوانی و دوران پس از جنگ جهانی دوم، از ایران به آمریکا مهاجرت کرد و دفعات اندکی از ایران بازدید کرد، اما در تمام این سالها ایران موضوع اصلی مطالعات و پژوهشهای او بوده است. تمرکز بر مطالعات سیاست خارجی ایرانی موضوع اصلی پژوهشهای رمضانی بوده است.
گری سیک، مشاور امنیت ملی آمریکا درباره رمضانی گفته است: «رمضانی آموزگار چندین نسل از ایرانپژوهان و تحلیلگران بوده و مقالاتی که در کتاب او آمده به تمام مسائل مهم مربوط به ایران میپردازد: ایدئولوژی، مذهب، آرمانگرایی، عملگرایی، فقه. رمضانی یکی از اولین کسانی بود که به پدیدههایی، چون نقش تشیع در خلیجفارس و رشد تروریسم بهعنوان یک ایدئولوژی با دقت نگاه کرد. این پیشرفت یک محقق است؛ اودیسهای از یک زندگی علمی و مشارکت سیاسی.» رمضانی کتابهای متعددی درباره ایران نوشته است؛ «خلیج فارس؛ نقش ایران»، «استقلال بدون آزادی: سیاست خارجی ایران»، «ایران انقلابی: چالشها و پاسخ در خاورمیانه»، «شورای همکاری خلیجفارس: سابقه و تحلیل»، «آمریکا و ایران؛ الگوهای نفوذ» عنوان برخی از کتابهای اوست، اما تنها دو اثر رمضانی به فارسی ترجمه شده که البته مهمترین آثار اوست: «تاریخ سیاست خارجی ایران از صفویه تا پایان پهلوی اول» و «چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» دو اثر نظری و تحلیلی رمضانی هستند که مهمترین دیدگاههای وی در این آثار بیان شده است.
رمضانی بر این باور است که حاکمان ایران طی چند قرن گذشته همواره بهدنبال احیای قدرت دوران ساسانی بودهاند و در مسیر این تلاش هرگز نتوانستهاند بین داشتهها و توان و خواستههایشان تناسبی برقرار کنند و بهجای راه تعامل و سازش با قدرتهای دیگر، راه منازعه و ستیزه را برگزیدهاند و این تلاش تا زمانی که شکست خوردهاند، ادامه داشته است. رمضانی جنگها و شکست ایران صفوی از عثمانی و ازبکان و سپس جنگهای ایران و روسیه تزاری را مثال میآورد و به عدم تناسب توان و آرزوهای حاکمان ایرانی میپردازد؛ نکاتی که دقیقاً در نوشته ظریف نیز منعکس شده است. اشاره ظریف به قرارداد ترکمانچای بخش دیگری از نوشته او بود که ارجاع روشنی به نظریات رمضانی دارد.
ترکمانچای ننگین یا گزینه ناگزیر
ظریف در نوشته خود پرسشی تاریخی را مطرح کرده است: «راستی نهتنها ما مردم بلکه نخبگان ما کدامیک را بیشتر نکوهش میکنند: آنها که با آرزوی بازپسگرفتن سرزمین ازدسترفته در قرارداد گلستان، بخشهای بیشتری از سرزمین و حتی استقلال ایران را به باد دادند، یا آنها که با قرارداد ترکمانچای دستکم قسمتی از سرزمین تازه ازدسترفته را بازپس گرفتند؟»
مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ نیز در ارزیابی محتوای یادداشت اینستاگرامی ظریف، وزیر خارجه سابق نوشت: «با سوءمحاسبه از توان و اهداف خودمان چالش و گفتگو نکنیم. هنر مذاکره و فن دیپلماسی را بلد باشیم. نگاهمان به حل معضلات کنونی میانمدت و راهبردی باشد. توهم را با واقعیت اشتباه نگیریم، رؤیا را با تصورات غلط به کابوس تبدیل نکنیم. اگر با حریف گفتگو نکنیم، سوژه گفتوگوی حریفان خواهیم شد. در دور دوم جنگهای ایران و روس نیروهای روسیه تا آستانه تهران پیشروی کرده و در آستانه فتح کامل ایران بودند. بهتر این بود که جنگ نمیکردیم، بهتر این بود شکست نمیخوردیم، ولی گزینه بهتری از ترکمانچای منفور ملعون نبود. عدم پذیرش آن توافق ننگین و ظالمانه یعنی که ایران امروز وجود نداشت.»
قرارداد ترکمانچای در پی دو دور جنگ بین ایران و روسیه تزاری بسته شد. دور اول جنگها از سال ۱۱۸۳ تا ۱۱۹۲ شمسی منجر به معاهده گلستان شد و در دور دوم جنگ بین سالهای ۱۸۲۶ تا ۱۸۲۸ که ایران آغازکننده آن بود، قرارداد ترکمانچای بین طرفین بسته شد. این دو قرارداد، چون یادآور جدایی هفده شهر ایرانی در قفقاز است در تاریخنگاری عصر پهلوی و پس از آن با عنوان عهدنامههای ننگین خطاب شدند و در خاطره ایرانیان نقش بستند، اما در میان پژوهشگران تاریخ درباره ننگین بودن آنها تردید وجود دارد.
قرارداد گلستان نتیجه دخالت و تمایل تاریخی روسیه تزاری برای پیشروی در قفقاز بود که پس از خلأهای قدرت در ایران پدید آمد. برای نخستین بار در دوره فطرت حکومت افغانها در اصفهان بود که روسیه تزاری پیشروی در قفقاز را آغاز کرد، اما با ظهور نادرشاه افشار این پیشروی ناتمام ماند. ارکلیخان به پاداش همکاری با نادرشاه پادشاهی کارتلی-کاختی گرجستان را کسب کرد، اما با مرگ نادر و خلأ دوباره قدرت در ایران ارکلیخان خود را در مقابل روسیه تزاری بیدفاع یافت و تحتالحمایگی روسیه را پذیرفت و بار دیگر ظهور آقامحمدخان قاجار قدرت ایران در قفقاز را تجدید کرد و حمله معروف شاه قاجار به تفلیس را در پی داشت. اما بار دیگر در سال ۱۱۸۲ گئورگی حاکم ایرانی گرجستان تحتالحمایگی امپراطوری روسیه تزاری را پذیرفت و این حاکمنشین ایرانی را زیر سلطه روسیه برد. اسکندرمیرزا برادر گئورگی که مخالف این اقدام برادرش بود با مرگ او به تهران پناه آورد و تهمورث فرزند گئورگی نیز به دربار ایران پناهنده شد و همانند عمویش به حاکمیت ایران بر گرجستان ابراز تمایل کرد.
پناهنده شدن شاهزادگان گرجی به دربار ایران بهانه لازم برای لشکرکشی روسیه به ایران پدید آورد و با حمله سیسیانوف، گنجه و ایروان به تصرف روسیه درآمد و باکو و شکی و شروان و قرهباغ نیز تسلیم شدند. تلاشهای عباس میرزا برای بازپسگیری شهرهای ایرانی باوجود دلاوری و شجاعت او غیرممکن مینمود. روسیه تزاری در این عصر به مهمترین قدرت اورپا بدل شده بود که علاوه بر شکست پادشاهیهای سوئد و لهستان، بر امپراطوری عظیم عثمانی نیز غلبه کرد و در نهایت فاتح بزرگ اروپا، ناپلئون بناپارت را به زانو درآورد. ایران در جنگهای سلطانآباد و اچمیادزین موفق به شکست روسیه شد و سیسیانوف ژنرال معروف روس را به قتل رساند.
در چنین شرایطی ایران قاجاری با سپاهی ایلیاتی و توان نظامی و اقتصادی محدود ایستادگی مثالزدنی در مقابل روسیه از خود نشان داد، اما توانایی شکست نهایی را نداشت. روسیه در برههای از جنگ که با حمله ناپلئون روبهرو شد و تنها گرجستان و ایروان را در اشغال داشت، پیشنهاد صلح به ایران داد که با تصور امکان بازپسگیری همه شهرهای ایرانی پذیرفته نشد. ایران مغرور از معاهده فینکنشتاین با فرانسه و عهدنامه مجمل و مفصل با بریتانیا که در هر دو وعده یاری به ایران داده شده بود، به ادامه جنگ اصرار ورزید، اما به سرعت با اتحاد بریتانیا و روسیه ورق به ضرر ایران برگشت و بریتانیا نیز به تعهداتش در عهدنامه مجمل و مفصل بیاعتنایی کرد و ایران را مقابل خرس تزاری تنها گذاشت. ایران غافل از تحولات بینالمللی امیدوار بود در میدان جنگ با تکیه بر شجاعت و میهندوستی سربازان خود سرنوشت جنگ را رقم بزند، اما به یکباره پس از شبیخون سپاه روسیه در اصلاندوز و شکست سپاه ایران در عرصه دیپلماسی با فشار توأمان روسیه و بریتانیا برای صلح روبهرو شد. فشار و اتحادی که نتیجه تغییر معادلات در اروپا بود و ایران را که به دشمنی روسیه و بریتانیا دل بسته بود، آچمز کرد.
در واقع نتیجه جنگهای ۱۰ ساله دور اول میان ایران و روسیه در مجموع چندان به زیان ایران نبود و در بخش زیادی از این دوران، ایران توانسته بود ضمن دفاع از موضع خود پیروزیهایی نیز کسب کند، اما تکیه بر میدان و غفلت از دیپلماسی و ناآگاهی از تحولات بینالمللی نقطه ضعف ایرانیان در این دوران بود. در واقع عهدنامه گلستان برای روسیه در برههای که تلاش داشت کل توان خود را مقابل ناپلئون متمرکز کند، موهبتی بود که توسط انگلیسیها تهیه و تقدیم شد.
از دست دادن شهرهای باکو و دربند و شکی و شروان موجی از غیرت و تأسف را در میان ایرانیان رقم زد و نگارش رسالههای جهادیه علیه کفار روس در میان مجتهدین رواج یافت. اینکه عدهای از شیعیان زیر سلطه کفار روس رفتهاند و بخشهایی از سرزمین اسلام به تصرف آنان درآمده، تبدیل به نقطه تاریکی در کارنامه فتحعلیشاه شده بود و او و درباریان بر جنگ دوباره با روسیه و بازپسگیری شهرهای قفقازی اصرار داشتند. حمله نیروهای ایرانی در تابستان ۱۲۰۵ در ابتدا موفقیتآمیز بود، اما گذشت زمان نشان داد که توانایی ایران در دوازده سال گذشته تغییر چندانی نکرده و این جنگ در واقع موهبتی برای روسها بود که آنان را یاری کرد تا علاوه بر حفظ مواضع پیشین تا نزدیکی ولیعهدنشین و دومین شهر مهم ایران یعنی تبریز پیش بروند.
سپاه روسیه تزاری در زمان انعقاد قرارداد ترکمانچای یکی از قدرتمندترین ارتشهای دنیا بود و در صورت ادامه جنگ میتوانست تا فتح تهران و تحتالحمایگی کامل ایران پیش برود و همین عامل بود که بریتانیاییها را به تحمیل صلح به ایران و ممانعت از پیشروی بیشتر سپاه روسیه تزاری ترغیب کرد.
عدم اطلاع تصمیمسازان قاجاری از میزان قدرت و توانشان برای رویارویی با روسیه تزاری و غفلت و ناآگاهی آنان از تحولات بینالمللی که در بزنگاههای جنگ ضربات جبرانناپذیری به سیاست ایران وارد کرد، شجاعت و شهامت سربازانشان در میدانهای جنگ را بر باد داد و نتیجهای خفتبار و حسرتی تاریخی را برای ایران به یادگار گذاشت.
رمضانی بر این باور است: «ایران در پی به دست آوردن دوباره قلمرویی بود که زمانی در تصرف داشت و اغلب نمیتوانست فاصلهی میان این اهداف و امکانات در دسترس برای تحقق آنها را درک کند». در واقع نوشته محمدجواد ظریف خلاصهای متناسب با فضای مجازی از ایده اصلی کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران» پروفسور روحالله رمضانی است.
پروفسور روحالله رمضانی در سال ۱۳۰۸ در ایران متولد شد و در پنجم دی ۱۳۹۵ در ویرجینیای آمریکا درگذشت. رمضانی در جوانی و دوران پس از جنگ جهانی دوم، از ایران به آمریکا مهاجرت کرد و دفعات اندکی از ایران بازدید کرد، اما در تمام این سالها ایران موضوع اصلی مطالعات و پژوهشهای او بوده است. تمرکز بر مطالعات سیاست خارجی ایرانی موضوع اصلی پژوهشهای رمضانی بوده است.
گری سیک، مشاور امنیت ملی آمریکا درباره رمضانی گفته است: «رمضانی آموزگار چندین نسل از ایرانپژوهان و تحلیلگران بوده و مقالاتی که در کتاب او آمده به تمام مسائل مهم مربوط به ایران میپردازد: ایدئولوژی، مذهب، آرمانگرایی، عملگرایی، فقه. رمضانی یکی از اولین کسانی بود که به پدیدههایی، چون نقش تشیع در خلیجفارس و رشد تروریسم بهعنوان یک ایدئولوژی با دقت نگاه کرد. این پیشرفت یک محقق است؛ اودیسهای از یک زندگی علمی و مشارکت سیاسی.» رمضانی کتابهای متعددی درباره ایران نوشته است؛ «خلیج فارس؛ نقش ایران»، «استقلال بدون آزادی: سیاست خارجی ایران»، «ایران انقلابی: چالشها و پاسخ در خاورمیانه»، «شورای همکاری خلیجفارس: سابقه و تحلیل»، «آمریکا و ایران؛ الگوهای نفوذ» عنوان برخی از کتابهای اوست، اما تنها دو اثر رمضانی به فارسی ترجمه شده که البته مهمترین آثار اوست: «تاریخ سیاست خارجی ایران از صفویه تا پایان پهلوی اول» و «چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» دو اثر نظری و تحلیلی رمضانی هستند که مهمترین دیدگاههای وی در این آثار بیان شده است.
رمضانی بر این باور است که حاکمان ایران طی چند قرن گذشته همواره بهدنبال احیای قدرت دوران ساسانی بودهاند و در مسیر این تلاش هرگز نتوانستهاند بین داشتهها و توان و خواستههایشان تناسبی برقرار کنند و بهجای راه تعامل و سازش با قدرتهای دیگر، راه منازعه و ستیزه را برگزیدهاند و این تلاش تا زمانی که شکست خوردهاند، ادامه داشته است. رمضانی جنگها و شکست ایران صفوی از عثمانی و ازبکان و سپس جنگهای ایران و روسیه تزاری را مثال میآورد و به عدم تناسب توان و آرزوهای حاکمان ایرانی میپردازد؛ نکاتی که دقیقاً در نوشته ظریف نیز منعکس شده است. اشاره ظریف به قرارداد ترکمانچای بخش دیگری از نوشته او بود که ارجاع روشنی به نظریات رمضانی دارد.
ترکمانچای ننگین یا گزینه ناگزیر
ظریف در نوشته خود پرسشی تاریخی را مطرح کرده است: «راستی نهتنها ما مردم بلکه نخبگان ما کدامیک را بیشتر نکوهش میکنند: آنها که با آرزوی بازپسگرفتن سرزمین ازدسترفته در قرارداد گلستان، بخشهای بیشتری از سرزمین و حتی استقلال ایران را به باد دادند، یا آنها که با قرارداد ترکمانچای دستکم قسمتی از سرزمین تازه ازدسترفته را بازپس گرفتند؟»
مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ نیز در ارزیابی محتوای یادداشت اینستاگرامی ظریف، وزیر خارجه سابق نوشت: «با سوءمحاسبه از توان و اهداف خودمان چالش و گفتگو نکنیم. هنر مذاکره و فن دیپلماسی را بلد باشیم. نگاهمان به حل معضلات کنونی میانمدت و راهبردی باشد. توهم را با واقعیت اشتباه نگیریم، رؤیا را با تصورات غلط به کابوس تبدیل نکنیم. اگر با حریف گفتگو نکنیم، سوژه گفتوگوی حریفان خواهیم شد. در دور دوم جنگهای ایران و روس نیروهای روسیه تا آستانه تهران پیشروی کرده و در آستانه فتح کامل ایران بودند. بهتر این بود که جنگ نمیکردیم، بهتر این بود شکست نمیخوردیم، ولی گزینه بهتری از ترکمانچای منفور ملعون نبود. عدم پذیرش آن توافق ننگین و ظالمانه یعنی که ایران امروز وجود نداشت.»
قرارداد ترکمانچای در پی دو دور جنگ بین ایران و روسیه تزاری بسته شد. دور اول جنگها از سال ۱۱۸۳ تا ۱۱۹۲ شمسی منجر به معاهده گلستان شد و در دور دوم جنگ بین سالهای ۱۸۲۶ تا ۱۸۲۸ که ایران آغازکننده آن بود، قرارداد ترکمانچای بین طرفین بسته شد. این دو قرارداد، چون یادآور جدایی هفده شهر ایرانی در قفقاز است در تاریخنگاری عصر پهلوی و پس از آن با عنوان عهدنامههای ننگین خطاب شدند و در خاطره ایرانیان نقش بستند، اما در میان پژوهشگران تاریخ درباره ننگین بودن آنها تردید وجود دارد.
قرارداد گلستان نتیجه دخالت و تمایل تاریخی روسیه تزاری برای پیشروی در قفقاز بود که پس از خلأهای قدرت در ایران پدید آمد. برای نخستین بار در دوره فطرت حکومت افغانها در اصفهان بود که روسیه تزاری پیشروی در قفقاز را آغاز کرد، اما با ظهور نادرشاه افشار این پیشروی ناتمام ماند. ارکلیخان به پاداش همکاری با نادرشاه پادشاهی کارتلی-کاختی گرجستان را کسب کرد، اما با مرگ نادر و خلأ دوباره قدرت در ایران ارکلیخان خود را در مقابل روسیه تزاری بیدفاع یافت و تحتالحمایگی روسیه را پذیرفت و بار دیگر ظهور آقامحمدخان قاجار قدرت ایران در قفقاز را تجدید کرد و حمله معروف شاه قاجار به تفلیس را در پی داشت. اما بار دیگر در سال ۱۱۸۲ گئورگی حاکم ایرانی گرجستان تحتالحمایگی امپراطوری روسیه تزاری را پذیرفت و این حاکمنشین ایرانی را زیر سلطه روسیه برد. اسکندرمیرزا برادر گئورگی که مخالف این اقدام برادرش بود با مرگ او به تهران پناه آورد و تهمورث فرزند گئورگی نیز به دربار ایران پناهنده شد و همانند عمویش به حاکمیت ایران بر گرجستان ابراز تمایل کرد.
پناهنده شدن شاهزادگان گرجی به دربار ایران بهانه لازم برای لشکرکشی روسیه به ایران پدید آورد و با حمله سیسیانوف، گنجه و ایروان به تصرف روسیه درآمد و باکو و شکی و شروان و قرهباغ نیز تسلیم شدند. تلاشهای عباس میرزا برای بازپسگیری شهرهای ایرانی باوجود دلاوری و شجاعت او غیرممکن مینمود. روسیه تزاری در این عصر به مهمترین قدرت اورپا بدل شده بود که علاوه بر شکست پادشاهیهای سوئد و لهستان، بر امپراطوری عظیم عثمانی نیز غلبه کرد و در نهایت فاتح بزرگ اروپا، ناپلئون بناپارت را به زانو درآورد. ایران در جنگهای سلطانآباد و اچمیادزین موفق به شکست روسیه شد و سیسیانوف ژنرال معروف روس را به قتل رساند.
در چنین شرایطی ایران قاجاری با سپاهی ایلیاتی و توان نظامی و اقتصادی محدود ایستادگی مثالزدنی در مقابل روسیه از خود نشان داد، اما توانایی شکست نهایی را نداشت. روسیه در برههای از جنگ که با حمله ناپلئون روبهرو شد و تنها گرجستان و ایروان را در اشغال داشت، پیشنهاد صلح به ایران داد که با تصور امکان بازپسگیری همه شهرهای ایرانی پذیرفته نشد. ایران مغرور از معاهده فینکنشتاین با فرانسه و عهدنامه مجمل و مفصل با بریتانیا که در هر دو وعده یاری به ایران داده شده بود، به ادامه جنگ اصرار ورزید، اما به سرعت با اتحاد بریتانیا و روسیه ورق به ضرر ایران برگشت و بریتانیا نیز به تعهداتش در عهدنامه مجمل و مفصل بیاعتنایی کرد و ایران را مقابل خرس تزاری تنها گذاشت. ایران غافل از تحولات بینالمللی امیدوار بود در میدان جنگ با تکیه بر شجاعت و میهندوستی سربازان خود سرنوشت جنگ را رقم بزند، اما به یکباره پس از شبیخون سپاه روسیه در اصلاندوز و شکست سپاه ایران در عرصه دیپلماسی با فشار توأمان روسیه و بریتانیا برای صلح روبهرو شد. فشار و اتحادی که نتیجه تغییر معادلات در اروپا بود و ایران را که به دشمنی روسیه و بریتانیا دل بسته بود، آچمز کرد.
در واقع نتیجه جنگهای ۱۰ ساله دور اول میان ایران و روسیه در مجموع چندان به زیان ایران نبود و در بخش زیادی از این دوران، ایران توانسته بود ضمن دفاع از موضع خود پیروزیهایی نیز کسب کند، اما تکیه بر میدان و غفلت از دیپلماسی و ناآگاهی از تحولات بینالمللی نقطه ضعف ایرانیان در این دوران بود. در واقع عهدنامه گلستان برای روسیه در برههای که تلاش داشت کل توان خود را مقابل ناپلئون متمرکز کند، موهبتی بود که توسط انگلیسیها تهیه و تقدیم شد.
از دست دادن شهرهای باکو و دربند و شکی و شروان موجی از غیرت و تأسف را در میان ایرانیان رقم زد و نگارش رسالههای جهادیه علیه کفار روس در میان مجتهدین رواج یافت. اینکه عدهای از شیعیان زیر سلطه کفار روس رفتهاند و بخشهایی از سرزمین اسلام به تصرف آنان درآمده، تبدیل به نقطه تاریکی در کارنامه فتحعلیشاه شده بود و او و درباریان بر جنگ دوباره با روسیه و بازپسگیری شهرهای قفقازی اصرار داشتند. حمله نیروهای ایرانی در تابستان ۱۲۰۵ در ابتدا موفقیتآمیز بود، اما گذشت زمان نشان داد که توانایی ایران در دوازده سال گذشته تغییر چندانی نکرده و این جنگ در واقع موهبتی برای روسها بود که آنان را یاری کرد تا علاوه بر حفظ مواضع پیشین تا نزدیکی ولیعهدنشین و دومین شهر مهم ایران یعنی تبریز پیش بروند.
سپاه روسیه تزاری در زمان انعقاد قرارداد ترکمانچای یکی از قدرتمندترین ارتشهای دنیا بود و در صورت ادامه جنگ میتوانست تا فتح تهران و تحتالحمایگی کامل ایران پیش برود و همین عامل بود که بریتانیاییها را به تحمیل صلح به ایران و ممانعت از پیشروی بیشتر سپاه روسیه تزاری ترغیب کرد.
عدم اطلاع تصمیمسازان قاجاری از میزان قدرت و توانشان برای رویارویی با روسیه تزاری و غفلت و ناآگاهی آنان از تحولات بینالمللی که در بزنگاههای جنگ ضربات جبرانناپذیری به سیاست ایران وارد کرد، شجاعت و شهامت سربازانشان در میدانهای جنگ را بر باد داد و نتیجهای خفتبار و حسرتی تاریخی را برای ایران به یادگار گذاشت.