گروه سیاسی: «خالص سازان» نه فقط در فضای سیاست که در اقتصاد، فرهنگ و دانشگاه نیز تاخت و تاز می کنند و این روزها دیگر فقط علی لاریجانی نیست که از خطر این افراد که از نگاه او انقلابیون کاسب کار هستند سخن می گوید. از چپ و راست هستند دلسوزان و چهره های شاخصی که خطر این طیف از تندروهای مدعی انقلابی تر بودن را هشدار می دهند.
حجت الاسلام مجید انصاری، چهره شاخص اصلاح طلب و عضو مجمع تشخیص مصحلت نظام در گفتگویی صراحتا بر خطرات این طیف تاکید کرد و گفت؛«انقلابی نماها هم نفوذ و قدرت دارند هم به سرعت رنگ عوض می کنند.»
او که تاکید دارد انقلابی بودن در فریاد کشیدن و رگ گردن متورم کردن نیست، می گوید این طیف تندرو و انحصارطلب دارای یک شناسنامه روشن سیاسی و تشکیلات ثبت شده قانونی نیستند.
مجید انصاری در این گفتگو به رایزنی خود با دو مقام مهم نظام پیرامون اخراج اساتید هم اشاره کرد و گفت«من با دو نفر از مسئولین عالیرتبه و مهم کشور که نمی خواهم اسم شان را ببرم راجع به همین مسئله دو سه روز پیش صحبت کردم و گفتم احساس خطر می کنم دیدم هر دو بزرگوار با اینکه در منصب عالی و جای حساس هستند هر دو می گفتند بله حرف شما درست است و اینکار غلط و نادرست است و ما هم مخالفیم و هرچه تلاش کرده ایم جلوی اینکار را بگیریم نتوانسته ایم.»
خبرآنلاین، بخش هایی از گفت و گوی انصاری را در ادامه می خوانید:
طبعا شرایط مطلوب برای یک جامعه اخلاقی بخصوص جامعه اسلامی و پویا این است که فعالان عرصه های مختلف با رعایت قواعد بازی در میدان به رقابت با یکدیگر بپردازند و در یک رقابت سالم با هدف متعالی و مردمی در صدد خدمت بهتر و بیشتر به مردم باشند و بااین هدف و نیت خالص رقابت سالمی را انجام دهند.
طبعا اگر چنین سودی بر فعالیت ها و رقابت های عرصه های مختلف یک جامعه حاکم باشد خروجی این رقابت ها و فعالیت ها حتما خیر و برکت و پیشرفت برای آن کشور و ملت در پی خواهد داشت.در طرف مقابل اگر اینگونه نباشد و یک طرف خودش را حق مطلق بداند و برای طرف مقابل حق و احترامی قائل نباشد و به دنبال حذف غیر عادلانه و غیر رقابتی رقیب باشد و همواره برای در دست گرفتن قدرت به دنبال استفاده از رانت ها و امتیازات و ویژه خواری های نامشروع و غیرقانونی باشد طبیعی است که این رفتار در همان گام اول شکست خورده است.
چون اولین چیزی که در این میدان در گام اول قربانی می شود اخلاق انسانی و اسلامی است و جامعهِ فاقد اخلاق یا عرصه رقابت منهای اخلاق از همان ابتدا صرف نظر از نتیجه نهایی آن شکست خورده است.
بنابراین این مسئله که شما مطرح کردید در نهایت هم برای کشورو مردم مضر است هم برای جریانات سیاسی هم برای خود این پیگیران انقلابی. برای اینکه کار آنها قابل ادامه نخواهد بود و ممکن است پیروزی یا فرصت های مقطعی را برای خودشان فراهم کنند ولی قطعا در دراز مدت خودشان را حذف کرده اند و به تعبیر برخی از بزرگان ،خودبراندازی کرده اند. در نتیجه این جریان نفعی برای هیچ کس حتی برای مدعیان و بانیان این جریان منفی سیاسی در بر نخواهد داشت.
ارزیابی من از این جریان انقلابی نما یا مدعی انقلابی گری و جریان افراطی فاقد اخلاق سیاسی این است که اینها گرفتار مجموعه ای از خصلت های منفی و رذائل اخلاقی در رفتار خود شده اند و در مشکلاتی گرفتار هستند که در فرهنگ اخلاق قرآن به شدت نکوهش شده است.
در درجه اول اینها خود بزرگ بین هستند و دچار بیماری مهلک کبر و غرور هستند، بیماری خطرناکی که در قرآن کریم و در فرهنگ اخلاق اسلامی سرمنشا بسیاری از مسائل و مشکلات و مهالک انسانی قلمداد شده است. اینکه یک جریان یا افرادی خودشان را حق مطلق بدانند و طرف مقابل را از هر صنف و گروه و حزبی که باشد باطل حساب بکنند و انتظار داشته باشند که همه افراد جامعه با شاخص آنها خودشان را تطبیق دهند. بیماری دومی که من آن را در اوج بحق پنداری تعبیر می کنم، بیماری سوءظن و بدبینی نسبت به دیگران است که این هم در قرآن نکوهش شده است.
ما در جامعه اسلامی موظف هستیم رفتار دیگران را به دیده احترام بگذاریم مگر در جایی که بطور روشن برخلاف آن باشد اما اینکه همینطوری در یک نگاه کلی ما جریان مخالف خودمان را باطل فرض بکنیم و به آنها بدبین باشیم و آنها را غیر انقلابی و وابسته به بیگانه و غرب زده بدانیم و بر مبنای این سوءظن اقدام عملی بکنیم.مثلا در طول مذاکرات طاقت فرسای برجام تیم قدرتمند ایران، آقای دکتر ظریف و دکتر عراقچی و همکارانشان در مواجهه با قدرت های جهانی داشتند و واقعا فداکارانه چند سال یک کار انقلابی بزرگ در میدان دیپلماسی انجام دادند و سند بزرگی را برای کشور ثبت کردند و امروز همین آقایان تلاش می کنند به برخی از دستاوردهای آن برسند و هنوز موفق نشده اند در مقابل آنها را ضد انقلابی و آمریکایی می خواندند. آنها مبتنی بر این دیدگاه هر روز راهپیمایی می کردند و حتی به تیم مذاکره کننده حمله می کردند، ما آن روزهای تلخ را یادمان نرفته است.
نکته دیگری که در رفتار و گفتار اینها می بینیم نوعی انحصار طلبی است که همه چیز رابرای خود می خواهند و فکر می کنند هر کس دیگری به میدان بیاید جای آنها را تنگ می کند در حالی که این انحصار طلبی و طمع برای کسب قدرت و ثروت است.
آنها دراین کشور بزرگ فکر می کنند که هر جریان دیگری روی کار بیاید جای آنها را تنگ می کند. محروم کردن دیگران اخلاق بسیار نکوهیده ای است که در فرهنگ اسلامی و قرآنی مورد توجه قرار گرفته است.
مسئله ای دیگری که این طیف با آن مواجه هستند خروج از مرز عدالت و تندروی در گفتار و رفتار است که اینها همه مجموعه به هم پیوسته و زنجیر واری است که بر یکدیگر تاثیر می گذارند. یک عمل در یک دولت که اتفاقا عملی شایسته است با انواع هتاکی ها و فحاشی ها روبرو می شود اما در یک دولت دیگر همان عمل از طرف خودشان عملی انقلابی و بسیار خوب و مطلوب به حساب می آید و روی آن تبلیغ می کنند.
نمونه بارز آن این است که این جریان در یک دورانی ارتباط با همسایگان را برنمی تافتند و اگر دولت درصدد این بود که مثلا مشکلات ایران با عربستان را بر طرف بکند اینها در میدان گفتار و عمل هر روزیک اقدامی می کردند تا این روابط به تیرگی بیشتری بیانجامد و نهایتا وقتی احساس کردند دولت دارد در رفع موانع توسعه روابط با عربستان موفق می شود در برابر چشم مردم و برخلاف قانون آمدند به سفارت عربستان حمله کردند و آنجا را آتش زدند و خسارت وارد کردند و موجب قطع روابط شدند و خسارت های بسیار سنگینی را به ملت ایران و کل جهان اسلام تحمیل کردند که در آن ماجرا جز آمریکا و اسرائیل و منافقین و بد خواهان ملت ایران هیچ کس منفعت نبرد .
آنروز آنها این حرکت را انقلاب تلقی کردند و امروز همان کسانی که بانی اینکار بودند حل مناقشه با عربستان سعودی را آن هم با واسطه گری یک کشور ثالث(چین) را بعنوان فتح الفتوح و دستاورد بزرگ خودشان تلقی می کنند.
من البته از زحمت دولت محترم بسیار خوشحال هستم و تمام کسانی که زحمت کشیدند مثل جناب شمخانی که رفتند و در چین ماندند و بالاخره این مسئله را حل کردند تشکر می کنم، مخاطب من ایشان و امثال ایشان نیستند، مخاطب من جریاناتی است که در آن زمان آن فضا را به وجود می آوردند و امروز این اقدام را بعنوان شاهکار دولت و یک کاری که مثلا دیگران نکردند و اینها دارند انجام می دهند بر می شمارند.
این دوگانگی در برخورد و خروج از مرز عدالت و انصاف مسئله ای است که نتیجه این نوع کنشگری سیاسی غیراخلاقی است. من واقعا در این قضیه بسیار رنج می برم از اینکه عده ای که بی مهابا کسانی را که سرمایه های بزرگ کشور ما بودند مثل آیت الله هاشمی رفسنجانی که انقلابی ترین افراد بودند منتهی انقلابی گری را در هر عصری متناسب با مقتضیات آن عصر و اقدامات لازم انقلابی می فهمیدند و عمل می کردند امروز از ناحیه این مدعیان انقلابی گری تحقیر و تخریب می شوند و سعی در فراموش شدن آنهاست.
این موضوع را دربرنامه هایی که به مناسبت های مختلف از جمله سالگرد جنگ می سازند می بینیم. آنها دارند تلاش نفس گیری می کنند که مبادا نام این افراد انقلابی برده شود، مثل بی احترامی به آقای خاتمی، بی احترامی به آقای ناطق و هرکسی از جریان اصلاح طلب و اصولگرا که مورد پسند اینها نیست، این عده بی مهابا به آنها اتهام وارد می کنند و این هم یکی از رفتارهای نادرست و شاخص های این گروه تندروی افراطی است و نتیجه کارشان هم نهایتا اختلاف افکنی و آسیب رساندن به انسجام ملی است .
طبیعتا در چنین شرایطی زمینه نفوذ بیگانگان فراهم می شود و کشور، ملت و تاریخ از خدمات ارزنده این افراد محروم خواهد شد. یک عرصه انحصاری به وجود می آید که در این عرصه انحصاری نه نفعی صورت می گیرد و نه شایسته سالاری است و هرکس صدای فریادش بلندتر باشد و ادعای انقلابی گری اش بلندتر باشد جلوتر است.
در مقابل هر کسی که با مناعت طبع، با خویشتنداری و با فداکاری برای حفظ وحدت سکوت اختیار می کند، گوشه گیرتر می شوند چون در نهایت وقتی می بیند فضا برای کار او فراهم نیست انزوا را انتخاب می کند و از عرصه کنار می رود اینها ضررهایی است که این طیف دارند بر کشور و ملت ایران تحمیل می کنند که بسیار خطرناک است.
در مورد اینکه چقدر نفوذ دارند و کجای کار هستند زمانی دقیق می شود اظهار نظر کرد که مجموعه اینها دارای یک شناسنامه روشن سیاسی و یک تشکیلات ثبت شده قانونی باشند که انسان بتواند داوری کند.
متاسفانه اینها یک مجموعه ای هستند که مسئولیت را نمی پذیرند و به سرعت رنگ عوض می کنند و همانطور که اشاره کردم اعمالی که برای دیگران نمی پسندند و آن را قبیح می دانند خودشان این اعمال را بعنوان شاهکار و بعنوان حرکت انقلابی گری می دانند ولی واقعیت این است که اینها نفوذهای بالایی دارند.
مثل همین حرکت بسیار خطرناک و زیان باری که اخیرا در برخورد با اساتید دانشگاه دارند انجام می دهند، این حرکت یعنی سرکوب علم و دانش و سرکوب اساتید و محروم کردن مردم از دانشمندان و اندیشمندان کشور به بهانه های واهی .
اعمال فشاری که بر نهاد دانشگاه دارد صورت می گیرد چه بر دانشجویان و چه بر اساتید و از آن طرف تلاش برای نفوذ دادن و واسپاری مسئولیت های علمی به افرادی که شایستگی لازم را ندارند و صرفا با همین ادعای انقلابی گری و امثال اینها و انواع رانت ها سعی می کنند دانشگاه های کشور را از آن اعتبار گذشته خود بیاندازند و دلسردی ایجاد بکنند و راه را بیش از پیش برای مهاجرت نخبگان و ثروت های اندیشه ای کشور از مرزهای کشور فراهم بکنند.
این روزها همه ناراحت هستند و هشدار می دهند. دل همه خون است و در آستانه بازگشایی دانشگاه ها و در آستانه سالگرد حوادث تلخ سال گذشته و در شرایطی که مردم واقعا تحت فشار سنکین روحی و روانی ناشی از گرانی ها و معیشت و زندگی خودشان هستند ما شاهد این رفتار هستیم و خیلی هم با گردن سرافراز و کشیده یک عده شان دارند توجیه می کنند و برای توجیه به اساتید اتهام می زنند .
من با دو نفر از مسئولین عالیرتبه و مهم کشور که نمی خواهم اسم شان را ببرم راجع به همین مسئله دو سه روز پیش صحبت کردم و گفتم احساس خطر می کنم دیدم هر دو بزرگوار با اینکه در منصب عالی و جای حساس هستند هر دو می گفتند بله حرف شما درست است و اینکار غلط و نادرست است و ما هم مخالفیم و هرچه تلاش کرده ایم جلوی اینکار را بگیریم نتوانسته ایم.
این قدرت پشت صحنه قدرت های رسمی کشور و مسئولین رسمی کشور است و می تواند همچین کاری را سامان دهد. اینکه چه کسانی هستند و در کجا هستند این مسئله در سایر عرصه ها نیز وجود دارد از جمله اقتصاد و فرهنگ کشور .
در نهایت اینها حتما نفوذ و قدرت دارند ولی بنظر من باید تدبیری بشود که کشور از این چرخه و دور باطل خارج شود و زمینه تفاهم و همکاری همه جریانات سیاسی فراهم شود.ما آنقدر دشمن داریم که اگر همه ملت ایران هم با هم متحد و منسجم باشند باز هم در برابر توطئه های پیچیده دشمنان قسم خورده کشور ،این ملت باید هوشیار باشند تا چه رسد به اینکه ما در داخل کشور نیروهای خودمان را از صحنه خارج و سرکوب بکنیم و طبیعی است که نفع اینها به جیب دشمنانی خواهد رفت که منتظر همین فرصت ها هستند.علل مختلفی در این خصوص موثر بوده و هست ولی یکی از مهمترین آنها این است که ما وقتی در کشور یک عناوین کلی و اصطلاحات تعریف نشده روشن بدون ارائه شاخص های قانونی تعریف شده را مبنای ارزیابی ها و امتیاز دهی هایمان قرار می دهیم باید منتظر این آثار سوء و شوم آن باشیم.
مثلا موضوع انقلابی، می گوییم فلانی انقلابی است و فلانی انقلابی تر است. این گروه یا این نهاد انقلابی است و آن انقلابی نیست.
یک زمانی ما با رژیم ستم شاهی وابسته پهلوی در مبارزه بودیم و انقلاب شکل گرفت، آن زمان هرکس که با حرکت ملت ایران برای تغییر نظام سیاسی استبدادی و استعماری شاه و برای استقرار نظام جمهوری اسلامی همراه بود به او انقلابی می گفتیم و آن انقلابی هم شاخص های خودش را داشت. طبعا انقلابی در هر عرصه ای تعریف و شاخص خود را دارد، یک استاد انقلابی در دانشگاه آن استادی است که نهایت تلاش را بکند تا فرزندان کشور را با علم و دانش آشنا بکند و سطح علمی کشور را ارتقا بدهد.
یک انقلابی در مجلس کسی نیست که فقط پشت تریبون نعره بکشد و به این جناح و آن جناح هتاکی و فحاشی بکند. انقلابی در مجلس کسی است که به هیچ وجه به منافع جناحی و باندی خودش فکر نکند و شب و روز مشورت و مطالعه کند که برای برون رفت کشور از مشکلات اقتصادی چکار باید بکند.
در امور بین الملل هم همینطور. ولی خب عده ای انقلابی گری را فقط خلاصه کرده اند در اینکه فریاد بزنند و رگ گردن را متورم کنند و هر کس در برابرشان قرار گرفت و غیر از خواست ایشان گفت وی را مورد اتهام قرار دهد و از میدان بیرون کند.
از دید من در عرصه دیپلماسی کشور در این چند دهه اخیر ما انقلابی تر از آقای دکتر ظریف نداشته ایم که همه زندگی و حیثیت خود را به میدان گذاشت برای اینکه سنگ بزرگ تحریم ها را با تدبیر بردارد.
در درجه اول بایداین عناوین تعریف بشوند و شاخص هایش مشخص شود آنوقت خواهیم دید جای خیلی از افراد مدعی انقلابی گری با کسانی که امروز به ضد انقلابی بودن متهم می شوند عوض خواهد شد. البته الان در دید مردم همینطور است و مردم انقلابیون واقعی را علیرغم همه این تهمت ها می شناسند.
از نگاه من هر کس امروز در کنار مردم و در دفاع از حق مردم گام بر می دارد او انقلابی است.
گام بعدی این است که واقعا سعی بکنند جلوی رفتارهای ناهنجار اینها گرفته شود و این نباشد یک گروهی احساس کنند که آزاد هستند هر اقدامی بکنند و تاوان و مجازات رفتار خودشان در کشتن حق دیگران و سوا کردن و بی آبرو کردن دیگران را نپردازند.
اینها باید جمع شود و مردم احساس کند یک عدالت رفتاری، گفتاری و رسانه ای وجود دارد، بخصوص خواستگاه ها و مراکز اقتدار و ترویج اینها باید از کشور جمع شود. با کمال تاسف می بینیم گاهی خواست های اینها از رسانه های عمومی و حتی از صدا و سیما با همین فریادهای انقلابی گری مصنوعی به گوش و چشم می رسد که اینها قابل تامل نیست و قابل ادامه هم نیست.
حجت الاسلام مجید انصاری، چهره شاخص اصلاح طلب و عضو مجمع تشخیص مصحلت نظام در گفتگویی صراحتا بر خطرات این طیف تاکید کرد و گفت؛«انقلابی نماها هم نفوذ و قدرت دارند هم به سرعت رنگ عوض می کنند.»
او که تاکید دارد انقلابی بودن در فریاد کشیدن و رگ گردن متورم کردن نیست، می گوید این طیف تندرو و انحصارطلب دارای یک شناسنامه روشن سیاسی و تشکیلات ثبت شده قانونی نیستند.
مجید انصاری در این گفتگو به رایزنی خود با دو مقام مهم نظام پیرامون اخراج اساتید هم اشاره کرد و گفت«من با دو نفر از مسئولین عالیرتبه و مهم کشور که نمی خواهم اسم شان را ببرم راجع به همین مسئله دو سه روز پیش صحبت کردم و گفتم احساس خطر می کنم دیدم هر دو بزرگوار با اینکه در منصب عالی و جای حساس هستند هر دو می گفتند بله حرف شما درست است و اینکار غلط و نادرست است و ما هم مخالفیم و هرچه تلاش کرده ایم جلوی اینکار را بگیریم نتوانسته ایم.»
خبرآنلاین، بخش هایی از گفت و گوی انصاری را در ادامه می خوانید:
طبعا شرایط مطلوب برای یک جامعه اخلاقی بخصوص جامعه اسلامی و پویا این است که فعالان عرصه های مختلف با رعایت قواعد بازی در میدان به رقابت با یکدیگر بپردازند و در یک رقابت سالم با هدف متعالی و مردمی در صدد خدمت بهتر و بیشتر به مردم باشند و بااین هدف و نیت خالص رقابت سالمی را انجام دهند.
طبعا اگر چنین سودی بر فعالیت ها و رقابت های عرصه های مختلف یک جامعه حاکم باشد خروجی این رقابت ها و فعالیت ها حتما خیر و برکت و پیشرفت برای آن کشور و ملت در پی خواهد داشت.در طرف مقابل اگر اینگونه نباشد و یک طرف خودش را حق مطلق بداند و برای طرف مقابل حق و احترامی قائل نباشد و به دنبال حذف غیر عادلانه و غیر رقابتی رقیب باشد و همواره برای در دست گرفتن قدرت به دنبال استفاده از رانت ها و امتیازات و ویژه خواری های نامشروع و غیرقانونی باشد طبیعی است که این رفتار در همان گام اول شکست خورده است.
چون اولین چیزی که در این میدان در گام اول قربانی می شود اخلاق انسانی و اسلامی است و جامعهِ فاقد اخلاق یا عرصه رقابت منهای اخلاق از همان ابتدا صرف نظر از نتیجه نهایی آن شکست خورده است.
بنابراین این مسئله که شما مطرح کردید در نهایت هم برای کشورو مردم مضر است هم برای جریانات سیاسی هم برای خود این پیگیران انقلابی. برای اینکه کار آنها قابل ادامه نخواهد بود و ممکن است پیروزی یا فرصت های مقطعی را برای خودشان فراهم کنند ولی قطعا در دراز مدت خودشان را حذف کرده اند و به تعبیر برخی از بزرگان ،خودبراندازی کرده اند. در نتیجه این جریان نفعی برای هیچ کس حتی برای مدعیان و بانیان این جریان منفی سیاسی در بر نخواهد داشت.
ارزیابی من از این جریان انقلابی نما یا مدعی انقلابی گری و جریان افراطی فاقد اخلاق سیاسی این است که اینها گرفتار مجموعه ای از خصلت های منفی و رذائل اخلاقی در رفتار خود شده اند و در مشکلاتی گرفتار هستند که در فرهنگ اخلاق قرآن به شدت نکوهش شده است.
در درجه اول اینها خود بزرگ بین هستند و دچار بیماری مهلک کبر و غرور هستند، بیماری خطرناکی که در قرآن کریم و در فرهنگ اخلاق اسلامی سرمنشا بسیاری از مسائل و مشکلات و مهالک انسانی قلمداد شده است. اینکه یک جریان یا افرادی خودشان را حق مطلق بدانند و طرف مقابل را از هر صنف و گروه و حزبی که باشد باطل حساب بکنند و انتظار داشته باشند که همه افراد جامعه با شاخص آنها خودشان را تطبیق دهند. بیماری دومی که من آن را در اوج بحق پنداری تعبیر می کنم، بیماری سوءظن و بدبینی نسبت به دیگران است که این هم در قرآن نکوهش شده است.
ما در جامعه اسلامی موظف هستیم رفتار دیگران را به دیده احترام بگذاریم مگر در جایی که بطور روشن برخلاف آن باشد اما اینکه همینطوری در یک نگاه کلی ما جریان مخالف خودمان را باطل فرض بکنیم و به آنها بدبین باشیم و آنها را غیر انقلابی و وابسته به بیگانه و غرب زده بدانیم و بر مبنای این سوءظن اقدام عملی بکنیم.مثلا در طول مذاکرات طاقت فرسای برجام تیم قدرتمند ایران، آقای دکتر ظریف و دکتر عراقچی و همکارانشان در مواجهه با قدرت های جهانی داشتند و واقعا فداکارانه چند سال یک کار انقلابی بزرگ در میدان دیپلماسی انجام دادند و سند بزرگی را برای کشور ثبت کردند و امروز همین آقایان تلاش می کنند به برخی از دستاوردهای آن برسند و هنوز موفق نشده اند در مقابل آنها را ضد انقلابی و آمریکایی می خواندند. آنها مبتنی بر این دیدگاه هر روز راهپیمایی می کردند و حتی به تیم مذاکره کننده حمله می کردند، ما آن روزهای تلخ را یادمان نرفته است.
نکته دیگری که در رفتار و گفتار اینها می بینیم نوعی انحصار طلبی است که همه چیز رابرای خود می خواهند و فکر می کنند هر کس دیگری به میدان بیاید جای آنها را تنگ می کند در حالی که این انحصار طلبی و طمع برای کسب قدرت و ثروت است.
آنها دراین کشور بزرگ فکر می کنند که هر جریان دیگری روی کار بیاید جای آنها را تنگ می کند. محروم کردن دیگران اخلاق بسیار نکوهیده ای است که در فرهنگ اسلامی و قرآنی مورد توجه قرار گرفته است.
مسئله ای دیگری که این طیف با آن مواجه هستند خروج از مرز عدالت و تندروی در گفتار و رفتار است که اینها همه مجموعه به هم پیوسته و زنجیر واری است که بر یکدیگر تاثیر می گذارند. یک عمل در یک دولت که اتفاقا عملی شایسته است با انواع هتاکی ها و فحاشی ها روبرو می شود اما در یک دولت دیگر همان عمل از طرف خودشان عملی انقلابی و بسیار خوب و مطلوب به حساب می آید و روی آن تبلیغ می کنند.
نمونه بارز آن این است که این جریان در یک دورانی ارتباط با همسایگان را برنمی تافتند و اگر دولت درصدد این بود که مثلا مشکلات ایران با عربستان را بر طرف بکند اینها در میدان گفتار و عمل هر روزیک اقدامی می کردند تا این روابط به تیرگی بیشتری بیانجامد و نهایتا وقتی احساس کردند دولت دارد در رفع موانع توسعه روابط با عربستان موفق می شود در برابر چشم مردم و برخلاف قانون آمدند به سفارت عربستان حمله کردند و آنجا را آتش زدند و خسارت وارد کردند و موجب قطع روابط شدند و خسارت های بسیار سنگینی را به ملت ایران و کل جهان اسلام تحمیل کردند که در آن ماجرا جز آمریکا و اسرائیل و منافقین و بد خواهان ملت ایران هیچ کس منفعت نبرد .
آنروز آنها این حرکت را انقلاب تلقی کردند و امروز همان کسانی که بانی اینکار بودند حل مناقشه با عربستان سعودی را آن هم با واسطه گری یک کشور ثالث(چین) را بعنوان فتح الفتوح و دستاورد بزرگ خودشان تلقی می کنند.
من البته از زحمت دولت محترم بسیار خوشحال هستم و تمام کسانی که زحمت کشیدند مثل جناب شمخانی که رفتند و در چین ماندند و بالاخره این مسئله را حل کردند تشکر می کنم، مخاطب من ایشان و امثال ایشان نیستند، مخاطب من جریاناتی است که در آن زمان آن فضا را به وجود می آوردند و امروز این اقدام را بعنوان شاهکار دولت و یک کاری که مثلا دیگران نکردند و اینها دارند انجام می دهند بر می شمارند.
این دوگانگی در برخورد و خروج از مرز عدالت و انصاف مسئله ای است که نتیجه این نوع کنشگری سیاسی غیراخلاقی است. من واقعا در این قضیه بسیار رنج می برم از اینکه عده ای که بی مهابا کسانی را که سرمایه های بزرگ کشور ما بودند مثل آیت الله هاشمی رفسنجانی که انقلابی ترین افراد بودند منتهی انقلابی گری را در هر عصری متناسب با مقتضیات آن عصر و اقدامات لازم انقلابی می فهمیدند و عمل می کردند امروز از ناحیه این مدعیان انقلابی گری تحقیر و تخریب می شوند و سعی در فراموش شدن آنهاست.
این موضوع را دربرنامه هایی که به مناسبت های مختلف از جمله سالگرد جنگ می سازند می بینیم. آنها دارند تلاش نفس گیری می کنند که مبادا نام این افراد انقلابی برده شود، مثل بی احترامی به آقای خاتمی، بی احترامی به آقای ناطق و هرکسی از جریان اصلاح طلب و اصولگرا که مورد پسند اینها نیست، این عده بی مهابا به آنها اتهام وارد می کنند و این هم یکی از رفتارهای نادرست و شاخص های این گروه تندروی افراطی است و نتیجه کارشان هم نهایتا اختلاف افکنی و آسیب رساندن به انسجام ملی است .
طبیعتا در چنین شرایطی زمینه نفوذ بیگانگان فراهم می شود و کشور، ملت و تاریخ از خدمات ارزنده این افراد محروم خواهد شد. یک عرصه انحصاری به وجود می آید که در این عرصه انحصاری نه نفعی صورت می گیرد و نه شایسته سالاری است و هرکس صدای فریادش بلندتر باشد و ادعای انقلابی گری اش بلندتر باشد جلوتر است.
در مقابل هر کسی که با مناعت طبع، با خویشتنداری و با فداکاری برای حفظ وحدت سکوت اختیار می کند، گوشه گیرتر می شوند چون در نهایت وقتی می بیند فضا برای کار او فراهم نیست انزوا را انتخاب می کند و از عرصه کنار می رود اینها ضررهایی است که این طیف دارند بر کشور و ملت ایران تحمیل می کنند که بسیار خطرناک است.
در مورد اینکه چقدر نفوذ دارند و کجای کار هستند زمانی دقیق می شود اظهار نظر کرد که مجموعه اینها دارای یک شناسنامه روشن سیاسی و یک تشکیلات ثبت شده قانونی باشند که انسان بتواند داوری کند.
متاسفانه اینها یک مجموعه ای هستند که مسئولیت را نمی پذیرند و به سرعت رنگ عوض می کنند و همانطور که اشاره کردم اعمالی که برای دیگران نمی پسندند و آن را قبیح می دانند خودشان این اعمال را بعنوان شاهکار و بعنوان حرکت انقلابی گری می دانند ولی واقعیت این است که اینها نفوذهای بالایی دارند.
مثل همین حرکت بسیار خطرناک و زیان باری که اخیرا در برخورد با اساتید دانشگاه دارند انجام می دهند، این حرکت یعنی سرکوب علم و دانش و سرکوب اساتید و محروم کردن مردم از دانشمندان و اندیشمندان کشور به بهانه های واهی .
اعمال فشاری که بر نهاد دانشگاه دارد صورت می گیرد چه بر دانشجویان و چه بر اساتید و از آن طرف تلاش برای نفوذ دادن و واسپاری مسئولیت های علمی به افرادی که شایستگی لازم را ندارند و صرفا با همین ادعای انقلابی گری و امثال اینها و انواع رانت ها سعی می کنند دانشگاه های کشور را از آن اعتبار گذشته خود بیاندازند و دلسردی ایجاد بکنند و راه را بیش از پیش برای مهاجرت نخبگان و ثروت های اندیشه ای کشور از مرزهای کشور فراهم بکنند.
این روزها همه ناراحت هستند و هشدار می دهند. دل همه خون است و در آستانه بازگشایی دانشگاه ها و در آستانه سالگرد حوادث تلخ سال گذشته و در شرایطی که مردم واقعا تحت فشار سنکین روحی و روانی ناشی از گرانی ها و معیشت و زندگی خودشان هستند ما شاهد این رفتار هستیم و خیلی هم با گردن سرافراز و کشیده یک عده شان دارند توجیه می کنند و برای توجیه به اساتید اتهام می زنند .
من با دو نفر از مسئولین عالیرتبه و مهم کشور که نمی خواهم اسم شان را ببرم راجع به همین مسئله دو سه روز پیش صحبت کردم و گفتم احساس خطر می کنم دیدم هر دو بزرگوار با اینکه در منصب عالی و جای حساس هستند هر دو می گفتند بله حرف شما درست است و اینکار غلط و نادرست است و ما هم مخالفیم و هرچه تلاش کرده ایم جلوی اینکار را بگیریم نتوانسته ایم.
این قدرت پشت صحنه قدرت های رسمی کشور و مسئولین رسمی کشور است و می تواند همچین کاری را سامان دهد. اینکه چه کسانی هستند و در کجا هستند این مسئله در سایر عرصه ها نیز وجود دارد از جمله اقتصاد و فرهنگ کشور .
در نهایت اینها حتما نفوذ و قدرت دارند ولی بنظر من باید تدبیری بشود که کشور از این چرخه و دور باطل خارج شود و زمینه تفاهم و همکاری همه جریانات سیاسی فراهم شود.ما آنقدر دشمن داریم که اگر همه ملت ایران هم با هم متحد و منسجم باشند باز هم در برابر توطئه های پیچیده دشمنان قسم خورده کشور ،این ملت باید هوشیار باشند تا چه رسد به اینکه ما در داخل کشور نیروهای خودمان را از صحنه خارج و سرکوب بکنیم و طبیعی است که نفع اینها به جیب دشمنانی خواهد رفت که منتظر همین فرصت ها هستند.علل مختلفی در این خصوص موثر بوده و هست ولی یکی از مهمترین آنها این است که ما وقتی در کشور یک عناوین کلی و اصطلاحات تعریف نشده روشن بدون ارائه شاخص های قانونی تعریف شده را مبنای ارزیابی ها و امتیاز دهی هایمان قرار می دهیم باید منتظر این آثار سوء و شوم آن باشیم.
مثلا موضوع انقلابی، می گوییم فلانی انقلابی است و فلانی انقلابی تر است. این گروه یا این نهاد انقلابی است و آن انقلابی نیست.
یک زمانی ما با رژیم ستم شاهی وابسته پهلوی در مبارزه بودیم و انقلاب شکل گرفت، آن زمان هرکس که با حرکت ملت ایران برای تغییر نظام سیاسی استبدادی و استعماری شاه و برای استقرار نظام جمهوری اسلامی همراه بود به او انقلابی می گفتیم و آن انقلابی هم شاخص های خودش را داشت. طبعا انقلابی در هر عرصه ای تعریف و شاخص خود را دارد، یک استاد انقلابی در دانشگاه آن استادی است که نهایت تلاش را بکند تا فرزندان کشور را با علم و دانش آشنا بکند و سطح علمی کشور را ارتقا بدهد.
یک انقلابی در مجلس کسی نیست که فقط پشت تریبون نعره بکشد و به این جناح و آن جناح هتاکی و فحاشی بکند. انقلابی در مجلس کسی است که به هیچ وجه به منافع جناحی و باندی خودش فکر نکند و شب و روز مشورت و مطالعه کند که برای برون رفت کشور از مشکلات اقتصادی چکار باید بکند.
در امور بین الملل هم همینطور. ولی خب عده ای انقلابی گری را فقط خلاصه کرده اند در اینکه فریاد بزنند و رگ گردن را متورم کنند و هر کس در برابرشان قرار گرفت و غیر از خواست ایشان گفت وی را مورد اتهام قرار دهد و از میدان بیرون کند.
از دید من در عرصه دیپلماسی کشور در این چند دهه اخیر ما انقلابی تر از آقای دکتر ظریف نداشته ایم که همه زندگی و حیثیت خود را به میدان گذاشت برای اینکه سنگ بزرگ تحریم ها را با تدبیر بردارد.
در درجه اول بایداین عناوین تعریف بشوند و شاخص هایش مشخص شود آنوقت خواهیم دید جای خیلی از افراد مدعی انقلابی گری با کسانی که امروز به ضد انقلابی بودن متهم می شوند عوض خواهد شد. البته الان در دید مردم همینطور است و مردم انقلابیون واقعی را علیرغم همه این تهمت ها می شناسند.
از نگاه من هر کس امروز در کنار مردم و در دفاع از حق مردم گام بر می دارد او انقلابی است.
گام بعدی این است که واقعا سعی بکنند جلوی رفتارهای ناهنجار اینها گرفته شود و این نباشد یک گروهی احساس کنند که آزاد هستند هر اقدامی بکنند و تاوان و مجازات رفتار خودشان در کشتن حق دیگران و سوا کردن و بی آبرو کردن دیگران را نپردازند.
اینها باید جمع شود و مردم احساس کند یک عدالت رفتاری، گفتاری و رسانه ای وجود دارد، بخصوص خواستگاه ها و مراکز اقتدار و ترویج اینها باید از کشور جمع شود. با کمال تاسف می بینیم گاهی خواست های اینها از رسانه های عمومی و حتی از صدا و سیما با همین فریادهای انقلابی گری مصنوعی به گوش و چشم می رسد که اینها قابل تامل نیست و قابل ادامه هم نیست.