رضا صادقیان
با تغییر ترکیب مجلس شورای اسلامی و افول جایگاه رای محمدباقر قالیباف در مقایسه با مجلس یازدهم، شانس او برای نشستن بر صندلی ریاست و تاثیرگذار بودن در تصمیمگیریهای نهایی مجلس آینده بسیار کاهش خواهد یافت. چه بسا بهتر باشد قبل از آنکه دوستان سابق و جریانهای تندرو او را آماج حملات گستردهتر قرار بدهند، ادامه ماندن در مجلس را به هر قیمتی به سایرین ببخشد.
اول: قالیباف بیش از آنکه مرد قانونگذاری و مداقه کننده در قوانین بالادستی باشد و یا دغدغه پیادهسازی قوانین برای پیشبرد امور جاری و آینده را داشته باشد، اهل عمل و اجرا است. انسانی که حضور در پروژههای عمرانی را بیش از سایر فعالیتها دوست دارد. انبوه تصاویر او در پروژههای در دست اقدام شهرداری تهران گواه این مدعاست. همچنین راهاندازی ۱۱۰ و وارد کردن بنزهای پلیس که در زمان خودش برای تجهیز ساختن نیروهای انتظامی و افزایش سرعت عمل در هنگام وقایع اقدامی کارآمد بود. اگر روایت اغراق آمیز او در زمان بروز آتشسوزی ساختمان پلاسکو را به کنار بگذاریم، قالیباف دوست داشته و دارد همیشه در میدان عمل حاضر شود. جایی که او حرف اول و آخر را بیان کند و همه را با یک تلفن به خط کند. عدم موفقیت او در مجلس برآمده از چنین نگرشی است، نگرشی که اجرا و حوزه عمل را بیش از سایر بخشها دوست دارد.
دوم: طی چهارسال فعالیت قالیباف در جایگاه ریاست مجلس، اولین اقدام او سفر به استان خوزستان بود. به یکباره با لشکری از خبرنگاران و پوشش رسانهای بسیار گسترده به خوزستان رفت تا مشکلات برجای مانده طی ۳۰ سال قبل و خصوصا معضل گرد و غبار و آب خوزستان را برای همیشه حل کند. قالیباف به آن سفر استانی رفت، اما دشوارهای که تا به امروز نه تنها مرتفع نشد، بلکه بدتر از گذشته شده است. حضور نمایندگان نزدیک به او در سفر به مناطق سیل زده از جمله خرمآباد و سیستان و بلوچستان و ارایه وعدههای پرشمار برای گرهگشایی از مشکلات مردم آن دیار نیز برآمده از نگرش اجرایی و نه قانونگذاری است. نگرشی که به دنبال حضور در میدان است و داشتن چنین روحیهای بلاشک به کار بالا بردن برج و بارو میخورد، اما از دل آن گرهای از وضعیت قانونی نخواهد گشود.
تصویب قانون طرح صیانت از فضای مجازی، اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران، گرفتن مالیات از خانههای خالی، تصویب طرح شفافیت، تغییر قوانین ریاست جمهوری و… تجربه تصویب همین طرحها نشان از آن دارد که مجلس شورای اسلامی نه تنها امکان رفع تحریمها را فراهم نکرد، بلکه وضعیت مذاکرات هستهای را دچار مشکلات بیشتری کرد و در عمل دستان دولت را برای همیشه بست، طرحی که قرار بود در جهت کمک به سفره مردم و اقتصاد کارگشا باشد، در عمل مشکلات را دو چندان کرد. جای بیان این نکته درباره تصویب طرح شفافیت خالی است، طرحی که حتی نمایندگان مجلس به آن پایبند نبودند. نمایندگانی که مدعای شفافیت داشتند در زمان نشر خبرهایی مانند دریافت خودرو خارج از نوبت خودروسازان و اعمال فشار به وزیران برای منصوب کردن نزدیکان خویش سکوت اختیار کردند و یا از اساس منکر چنین رفتارهایی شدند.
سوم: چنانچه قالیباف با همین شرایط سودای ادامه زیست در قدرت را داشته باشد، بهترین راه گام برداشتن در خط شفافیت است. او باید درباره برخی اتفاقهای گذشته و امروز شفاف و وبدون پردهپوشی و لکنت زبان سخن بگوید. اینکه از «ما یک خیزش هستیم برای جلوگیری از فقیرتر شدن مردم» ، «ما یک خیزش هستیم برای نجات اقتصاد ایران» و… جا دارد ایشان به صورت مبصوت درباره نتایج مشخص و قابل ارزیابی این خیزش زبان بگشاید. مهمتر آنکه، نیاز است درباره ماجرای سیسمونی، دریافت اقامت کانادا توسط فرزندش و همچنین سکوت ایشان پس از ماجرای فیدیلیتی و برخورد با نمایندهای که چنین خبری را در عرصه عمومی اعلام کرد، سخن بگوید.
با تغییر ترکیب مجلس شورای اسلامی و افول جایگاه رای محمدباقر قالیباف در مقایسه با مجلس یازدهم، شانس او برای نشستن بر صندلی ریاست و تاثیرگذار بودن در تصمیمگیریهای نهایی مجلس آینده بسیار کاهش خواهد یافت. چه بسا بهتر باشد قبل از آنکه دوستان سابق و جریانهای تندرو او را آماج حملات گستردهتر قرار بدهند، ادامه ماندن در مجلس را به هر قیمتی به سایرین ببخشد.
اول: قالیباف بیش از آنکه مرد قانونگذاری و مداقه کننده در قوانین بالادستی باشد و یا دغدغه پیادهسازی قوانین برای پیشبرد امور جاری و آینده را داشته باشد، اهل عمل و اجرا است. انسانی که حضور در پروژههای عمرانی را بیش از سایر فعالیتها دوست دارد. انبوه تصاویر او در پروژههای در دست اقدام شهرداری تهران گواه این مدعاست. همچنین راهاندازی ۱۱۰ و وارد کردن بنزهای پلیس که در زمان خودش برای تجهیز ساختن نیروهای انتظامی و افزایش سرعت عمل در هنگام وقایع اقدامی کارآمد بود. اگر روایت اغراق آمیز او در زمان بروز آتشسوزی ساختمان پلاسکو را به کنار بگذاریم، قالیباف دوست داشته و دارد همیشه در میدان عمل حاضر شود. جایی که او حرف اول و آخر را بیان کند و همه را با یک تلفن به خط کند. عدم موفقیت او در مجلس برآمده از چنین نگرشی است، نگرشی که اجرا و حوزه عمل را بیش از سایر بخشها دوست دارد.
دوم: طی چهارسال فعالیت قالیباف در جایگاه ریاست مجلس، اولین اقدام او سفر به استان خوزستان بود. به یکباره با لشکری از خبرنگاران و پوشش رسانهای بسیار گسترده به خوزستان رفت تا مشکلات برجای مانده طی ۳۰ سال قبل و خصوصا معضل گرد و غبار و آب خوزستان را برای همیشه حل کند. قالیباف به آن سفر استانی رفت، اما دشوارهای که تا به امروز نه تنها مرتفع نشد، بلکه بدتر از گذشته شده است. حضور نمایندگان نزدیک به او در سفر به مناطق سیل زده از جمله خرمآباد و سیستان و بلوچستان و ارایه وعدههای پرشمار برای گرهگشایی از مشکلات مردم آن دیار نیز برآمده از نگرش اجرایی و نه قانونگذاری است. نگرشی که به دنبال حضور در میدان است و داشتن چنین روحیهای بلاشک به کار بالا بردن برج و بارو میخورد، اما از دل آن گرهای از وضعیت قانونی نخواهد گشود.
تصویب قانون طرح صیانت از فضای مجازی، اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران، گرفتن مالیات از خانههای خالی، تصویب طرح شفافیت، تغییر قوانین ریاست جمهوری و… تجربه تصویب همین طرحها نشان از آن دارد که مجلس شورای اسلامی نه تنها امکان رفع تحریمها را فراهم نکرد، بلکه وضعیت مذاکرات هستهای را دچار مشکلات بیشتری کرد و در عمل دستان دولت را برای همیشه بست، طرحی که قرار بود در جهت کمک به سفره مردم و اقتصاد کارگشا باشد، در عمل مشکلات را دو چندان کرد. جای بیان این نکته درباره تصویب طرح شفافیت خالی است، طرحی که حتی نمایندگان مجلس به آن پایبند نبودند. نمایندگانی که مدعای شفافیت داشتند در زمان نشر خبرهایی مانند دریافت خودرو خارج از نوبت خودروسازان و اعمال فشار به وزیران برای منصوب کردن نزدیکان خویش سکوت اختیار کردند و یا از اساس منکر چنین رفتارهایی شدند.
سوم: چنانچه قالیباف با همین شرایط سودای ادامه زیست در قدرت را داشته باشد، بهترین راه گام برداشتن در خط شفافیت است. او باید درباره برخی اتفاقهای گذشته و امروز شفاف و وبدون پردهپوشی و لکنت زبان سخن بگوید. اینکه از «ما یک خیزش هستیم برای جلوگیری از فقیرتر شدن مردم» ، «ما یک خیزش هستیم برای نجات اقتصاد ایران» و… جا دارد ایشان به صورت مبصوت درباره نتایج مشخص و قابل ارزیابی این خیزش زبان بگشاید. مهمتر آنکه، نیاز است درباره ماجرای سیسمونی، دریافت اقامت کانادا توسط فرزندش و همچنین سکوت ایشان پس از ماجرای فیدیلیتی و برخورد با نمایندهای که چنین خبری را در عرصه عمومی اعلام کرد، سخن بگوید.