گروه سیاسی: عباس عبدی فعال سیاسی در روزنامه اعتماد نوشت: بارها نوشتهام تا هنگامی که درک ساختار رسمی از رسانه و کارکرد آن اصلاح نشود، هیچ تحول مثبتی را نباید انتظار داشت. این واقعیت در سخنان دو روز پیش آقای رییسی و در دیدار با برخی از مدیران مسوول رسانهها به روشنی مشاهده میشود.
ایشان به چند نکته اشاره کرد از جمله اینکه: «امروز که راهبرد دشمن ایجاد یأس در جامعه با بزرگنمایی ضعفها و ترویج «نمیتوانید» و «نمیشود»ها است، تقسیم صحیح در میان رسانهها، نه دستهبندی چپ و راست، بلکه دستهبندی رسانههای امیدآفرین در برابر یأسآفرین است.»
همچنین ایشان مطالبهگری را مستلزم پیشنهاد اصلاحی و ارایه راهحل دانستند که از نظر حرفه رسانه از عجایب است. یعنی باید گفت که اگر کارگران و بازنشستگان نسبت به وضعیت حقوق و دستمزد خود یا قانون معینی معترض هستند، در این صورت آیا باید راهحل و پیشنهادی اصلاحی هم بدهند که دولت چگونه عمل کند که مشکل آنان حل شود؟! یا اگر کسانی به وضعیت انتخابات معترض هستند باید راهحل دهند!
درحالی که این وظیفه دولت است که از راهحل خود دفاع کند و پیشاپیش همه راهحلهای دیگر را ارزیابی کرده و بگوید چرا چنین راهی را ترجیح داده است. بگذریم. اولین ایراد این سخنان، تصور اشتباهی است که از کارکرد رسانه دارند، زیرا گمان دارند که کار رسانه امیدآفرینی و مقابله با ناامیدی است.
گمان میکنند که مساله امید و ناامیدی یک امر ذهنی است که به وسیله رسانه ایجاد میشود. درحالی که امیدآفرینی وظیفه دولت است و نه رسانه. این دولتها هستند که امیدزا هستند یا مردم را نا امید میکنند. چگونه؟ از طریق عملکرد خود، از طریق سخنان و برنامههای خود، از طریق جلب مشارکت عمومی و… رسانهها با بازتاب این رفتارها و گفتارها و نقد آنها، وظیفه نظارتی و آگاهیبخشی را دارند و نه امیدآفرینی. اگر رسانهها امیدآفرین بودند، اکنون باید همه مردم یا حداقل اغلب مردم ایران نسبت به آینده امیدی صددرصدی پیدا میکردند، زیرا بیش از ۹۰درصد رسانهها همسو با حکومت و دولت هستند و
۲۴ ساعته در حال تولید امید هستند؟!
پس چرا امید مردم نسبت به آینده بسیار اندک است و مطابق مطالعات رسمی کمتر از یکسوم افراد امیدوارند که وضع کشور در آینده بهتر شود؟ واقعا اگر امید این اندازه مهم است که هست و اگر با رسانه میتوان امیدآفرینی کرد، خب جای خود را با صاحبان رسانه تغییر دهید. چرا این همه زحمت کشیدهاید که دولت را به دست بگیرید؟ چرا به جای این زحمات فراوان، نمیآیید یک رسانه راه بیندازید، بلکه امیدآفرینی را به دیگر رسانهها آموزش داده و مردم را نسبت به آینده امیدوار کنید؟
ریشه این اشتباه فاحش در غلبه رویکرد «روایتمحور» برای رسانه است. گمان نادرستی وجود دارد که حقیقت چیزی جز روایت نیست. اگر چنین برداشتی نباشد، چرا بر عنوان «روایت» تاکید میشود و چرا به جای «روایت» بر «حقیقت» تاکید نمیشود؟ اگر حقیقتمحور باشیم، مسائل قابل سنجش و بحث و گفتگو میشود. بنابر این به جای تاکید بر امیدآفرینی باید تاکید بر حقیقتجویی کرد.
اگر چنین شود، قطعا وضع رسانهها از حیث امیدآفرینی بدتر از اینکه هست خواهد شد، چون واقعیتهای بدتر از آن هستند که رسانهها بازتاب میدهند. به ویژه در حوزه فساد و ناکارآمدیها یک نمونه فساد چای دبش برای ناامید کردن یک ملت کافی است.
در مورد ارایه پیشنهاد اصلاحی از سوی رسانهها نیز نکته مهمی وجود دارد: اول اینکه وظیفه رسانه نیست، چون کارشناس و نظام کارشناسی آن را دراختیار ندارند، در نتیجه برخی از پیشنهادهای رسانهای میتواند ضعیف و نادرست باشد.
دوم اینکه اتفاقا در مواردی که پیشنهادهای خوبی هم از سوی کارشناسان ارایه میشود، حتی یک مورد آنها هم مورد توجه دولت قرار نگرفته است، آیا میتوانید به یکی از این مواردی که از سوی دولت استفاده شده اشاره کنید؟ دهها بلکه صدها بار گفته شده است این نحوه قیمتگذاری ارزی رانت و فساد و ناکارآمدی ایجاد میکند، راهحل هم واگذاری به بازار است. یا قیمتگذاری خودرو و… را حذف کنید، ولی دریغ از کوچکترین پاسخ منطقی یا توجه مقامات رسمی؟!
این گزارهها برای منع نقد مطبوعات و رسانهها و تبدیل آن به رسانههای بوقمحور برای عملکردهای جاری است. غافل از اینکه اتفاقا این بوقمحوری موجب میشود که مرجعیت رسانهای به طور کلی از داخل به خارج مهاجرت یا فرار کند که متاسفانه به همین دلایل تاکنون بخش مهمی از این مرجعیت منتقل شده است. وظیفه اصلی رسانه امیدآفرینی نیست. ما نیازمند دولت امیدآفرین هستیم تا با بازتاب آن در رسانه جامعه نیز امیدوار شود.
ایشان به چند نکته اشاره کرد از جمله اینکه: «امروز که راهبرد دشمن ایجاد یأس در جامعه با بزرگنمایی ضعفها و ترویج «نمیتوانید» و «نمیشود»ها است، تقسیم صحیح در میان رسانهها، نه دستهبندی چپ و راست، بلکه دستهبندی رسانههای امیدآفرین در برابر یأسآفرین است.»
همچنین ایشان مطالبهگری را مستلزم پیشنهاد اصلاحی و ارایه راهحل دانستند که از نظر حرفه رسانه از عجایب است. یعنی باید گفت که اگر کارگران و بازنشستگان نسبت به وضعیت حقوق و دستمزد خود یا قانون معینی معترض هستند، در این صورت آیا باید راهحل و پیشنهادی اصلاحی هم بدهند که دولت چگونه عمل کند که مشکل آنان حل شود؟! یا اگر کسانی به وضعیت انتخابات معترض هستند باید راهحل دهند!
درحالی که این وظیفه دولت است که از راهحل خود دفاع کند و پیشاپیش همه راهحلهای دیگر را ارزیابی کرده و بگوید چرا چنین راهی را ترجیح داده است. بگذریم. اولین ایراد این سخنان، تصور اشتباهی است که از کارکرد رسانه دارند، زیرا گمان دارند که کار رسانه امیدآفرینی و مقابله با ناامیدی است.
گمان میکنند که مساله امید و ناامیدی یک امر ذهنی است که به وسیله رسانه ایجاد میشود. درحالی که امیدآفرینی وظیفه دولت است و نه رسانه. این دولتها هستند که امیدزا هستند یا مردم را نا امید میکنند. چگونه؟ از طریق عملکرد خود، از طریق سخنان و برنامههای خود، از طریق جلب مشارکت عمومی و… رسانهها با بازتاب این رفتارها و گفتارها و نقد آنها، وظیفه نظارتی و آگاهیبخشی را دارند و نه امیدآفرینی. اگر رسانهها امیدآفرین بودند، اکنون باید همه مردم یا حداقل اغلب مردم ایران نسبت به آینده امیدی صددرصدی پیدا میکردند، زیرا بیش از ۹۰درصد رسانهها همسو با حکومت و دولت هستند و
۲۴ ساعته در حال تولید امید هستند؟!
پس چرا امید مردم نسبت به آینده بسیار اندک است و مطابق مطالعات رسمی کمتر از یکسوم افراد امیدوارند که وضع کشور در آینده بهتر شود؟ واقعا اگر امید این اندازه مهم است که هست و اگر با رسانه میتوان امیدآفرینی کرد، خب جای خود را با صاحبان رسانه تغییر دهید. چرا این همه زحمت کشیدهاید که دولت را به دست بگیرید؟ چرا به جای این زحمات فراوان، نمیآیید یک رسانه راه بیندازید، بلکه امیدآفرینی را به دیگر رسانهها آموزش داده و مردم را نسبت به آینده امیدوار کنید؟
ریشه این اشتباه فاحش در غلبه رویکرد «روایتمحور» برای رسانه است. گمان نادرستی وجود دارد که حقیقت چیزی جز روایت نیست. اگر چنین برداشتی نباشد، چرا بر عنوان «روایت» تاکید میشود و چرا به جای «روایت» بر «حقیقت» تاکید نمیشود؟ اگر حقیقتمحور باشیم، مسائل قابل سنجش و بحث و گفتگو میشود. بنابر این به جای تاکید بر امیدآفرینی باید تاکید بر حقیقتجویی کرد.
اگر چنین شود، قطعا وضع رسانهها از حیث امیدآفرینی بدتر از اینکه هست خواهد شد، چون واقعیتهای بدتر از آن هستند که رسانهها بازتاب میدهند. به ویژه در حوزه فساد و ناکارآمدیها یک نمونه فساد چای دبش برای ناامید کردن یک ملت کافی است.
در مورد ارایه پیشنهاد اصلاحی از سوی رسانهها نیز نکته مهمی وجود دارد: اول اینکه وظیفه رسانه نیست، چون کارشناس و نظام کارشناسی آن را دراختیار ندارند، در نتیجه برخی از پیشنهادهای رسانهای میتواند ضعیف و نادرست باشد.
دوم اینکه اتفاقا در مواردی که پیشنهادهای خوبی هم از سوی کارشناسان ارایه میشود، حتی یک مورد آنها هم مورد توجه دولت قرار نگرفته است، آیا میتوانید به یکی از این مواردی که از سوی دولت استفاده شده اشاره کنید؟ دهها بلکه صدها بار گفته شده است این نحوه قیمتگذاری ارزی رانت و فساد و ناکارآمدی ایجاد میکند، راهحل هم واگذاری به بازار است. یا قیمتگذاری خودرو و… را حذف کنید، ولی دریغ از کوچکترین پاسخ منطقی یا توجه مقامات رسمی؟!
این گزارهها برای منع نقد مطبوعات و رسانهها و تبدیل آن به رسانههای بوقمحور برای عملکردهای جاری است. غافل از اینکه اتفاقا این بوقمحوری موجب میشود که مرجعیت رسانهای به طور کلی از داخل به خارج مهاجرت یا فرار کند که متاسفانه به همین دلایل تاکنون بخش مهمی از این مرجعیت منتقل شده است. وظیفه اصلی رسانه امیدآفرینی نیست. ما نیازمند دولت امیدآفرین هستیم تا با بازتاب آن در رسانه جامعه نیز امیدوار شود.