گروه سیاسی: محمد صادق جوادی حصار فعال سیاسی در روزنامه اعتماد نوشت: واقعیتی مهم در همه جنگها و نبردها و رویاروییها وجود دارد که باید آنرا پذیرفت. واقعیتی که میگوید هرگز نباید طرف مقابل در جنگ را دست کم گرفت، حتی اگر حریف در ظاهر ضعیف به نظر برسد. به عبارت روشنتر، هرگز نباید در جنگها احساسی عمل کرد و تدبیر را کنار گذاشت. حقیقت آن است که اسراییل مدتهاست، تحت فشار افکار عمومی داخلی و بینالمللی قرار دارد.
اگر قرار باشد، بین ایران و اسراییل طرفی به خاطر کشته شدن سرداران، اُمرا و نیروهایش احساس شرمندگی و شکست بکند، این طرف اسراییلی است. چرا که این اسراییل است که ادعا کرد ظرف یک هفته غزه را تصرف کرده، منطقه را صاف و نهایتا نیروهای رزمی حماس را نابود میکند. ضمن اینکه همه اسرای اسراییلی را هم آزاد میکنند. البته این ادعاهای طرف اسراییلی به پشتوانه حمایتهای بیدریغ امریکا و فرانسه و انگلیس مطرح شدند. اسراییل، اما نه تنها به این اهدافش دست پیدا نکرده بلکه افکار عمومی جهان هم بر علیه اسراییل بسیج شد. تا جایی که سازمان ملل علیرغم همه فشارهای سیاسی، قطعنامهای علیه اسراییل مصوب کرد.
پس از این قطعنامه اسراییل هر روز که آتش بس را میشکند، در واقع ناقض مصوبات بینالمللی است. اسراییل هر بهانهای هم که داشته باشد، پس از مصوبه سازمان ملل در خصوص آتشبس در حال پرداخت هزینههای فراوان در عرصههای دیپلماسی و افکار عمومی جهانی است. هنوز مدت زمان زیادی از اظهار نظر ترامپ به عنوان یکی از حامیان مهم اسراییل نمیگذرد که اعلام کرد: اسراییل بازی را در افکار عمومی جهانی باخته است.
همه میدانند اسراییل نیازمند حمله ایران است تا برای اروپاییها و آمریکاییها این توجیه را بتراشد که ایران یک تهدید امنیتی و نظامی است. باید این بهانهها را از دست اسراییل گرفت. البته ایران هرگز اعلام نکرده که تلافی نمیکند و تاوان این حمله را از اسراییل نمیگیرد، اما تاوان مهمتر آن است که اسراییل از ترس حمله ایران بیش از ۲۸ سفارتخانهاش را تعطیل کرده است. اساسا معنای نبرد این نیست که کشورها فقط سلاح در دست بگیرند و وارد میدان جنگ شوند.
واقعیت آن است که اسراییل در همه جوانب، دست پایین را دارد؛ اینکه اعلام شده اسراییل خان یونس را هم ترک کرده و محاصره را شکسته، بخشی از فشاری است که این روزها تحمل میکند. البته حماس اعلام کرده این نوع خبرسازیها بازی تاکتیکی اسراییل برای کاهش فشارهاست.
اما در کل مشخص است که محور مقاومت در منطقه دست بالا را دارد و اسراییل به هیچکدام از اهداف اعلام شده خود نرسیده است. جز اینکه عنوان جهانی کودککشی و کشتن زنان بی پناه و پیرزنان بی پناه و نسلکشی بر پیشانی این رژیم خورده است. معتقدم افکار عمومی ایران واقعیتها را درک میکنند، افراد و جریاناتی که فشار بیهوده بر نیروهای نظامی کشورمان وارد میسازند، آگاهانه یا ناآگاهانه در زمین دشمنان بازی میکنند.
به هیچ عنوان نباید نیروهای خودمان را تحت فشار قرار دهیم که به اسراییل حمله کنند. رزمندگان و فرماندهان و اداره کنندگان نبرد چه در اتاقهای جنگ و چه در میدان باید راهبردهای مناسب را طراحی کنند نه اینکه به دنبال تعجیل در پاسخ دادن باشند. تعجیل در پاسخگویی به معنای قدرتمند بودن نیست. اگر اینگونه بود، امریکاییها به دلیل ضرباتی که در سطح منطقه به کرات از ایران خوردهاند باید به دنبال درگیریهای پی در پی میبودند. در حالیکه اینگونه رفتار نکرده و نمیکنند. ایران و امریکا پس از رخدادهای اخیر به کرات مدام پیام رد و بدل کردند، این پیامها یعنی دیپلماسی جنگ.
گذشت زمانی که بدون فکر در میادین جنگ به خط میزدند و تلفات بالا میدادند، امروز نیازمند رویکردهای سیاستمدارانه، روانشناسانه و مدبرانه در حوزه نبردهای نوین هستیم تا کسی بی گدار به آب نزند. در یک کلام فصل آن نیست که بی گدار به آب بزنیم.
اگر قرار باشد، بین ایران و اسراییل طرفی به خاطر کشته شدن سرداران، اُمرا و نیروهایش احساس شرمندگی و شکست بکند، این طرف اسراییلی است. چرا که این اسراییل است که ادعا کرد ظرف یک هفته غزه را تصرف کرده، منطقه را صاف و نهایتا نیروهای رزمی حماس را نابود میکند. ضمن اینکه همه اسرای اسراییلی را هم آزاد میکنند. البته این ادعاهای طرف اسراییلی به پشتوانه حمایتهای بیدریغ امریکا و فرانسه و انگلیس مطرح شدند. اسراییل، اما نه تنها به این اهدافش دست پیدا نکرده بلکه افکار عمومی جهان هم بر علیه اسراییل بسیج شد. تا جایی که سازمان ملل علیرغم همه فشارهای سیاسی، قطعنامهای علیه اسراییل مصوب کرد.
پس از این قطعنامه اسراییل هر روز که آتش بس را میشکند، در واقع ناقض مصوبات بینالمللی است. اسراییل هر بهانهای هم که داشته باشد، پس از مصوبه سازمان ملل در خصوص آتشبس در حال پرداخت هزینههای فراوان در عرصههای دیپلماسی و افکار عمومی جهانی است. هنوز مدت زمان زیادی از اظهار نظر ترامپ به عنوان یکی از حامیان مهم اسراییل نمیگذرد که اعلام کرد: اسراییل بازی را در افکار عمومی جهانی باخته است.
همه میدانند اسراییل نیازمند حمله ایران است تا برای اروپاییها و آمریکاییها این توجیه را بتراشد که ایران یک تهدید امنیتی و نظامی است. باید این بهانهها را از دست اسراییل گرفت. البته ایران هرگز اعلام نکرده که تلافی نمیکند و تاوان این حمله را از اسراییل نمیگیرد، اما تاوان مهمتر آن است که اسراییل از ترس حمله ایران بیش از ۲۸ سفارتخانهاش را تعطیل کرده است. اساسا معنای نبرد این نیست که کشورها فقط سلاح در دست بگیرند و وارد میدان جنگ شوند.
واقعیت آن است که اسراییل در همه جوانب، دست پایین را دارد؛ اینکه اعلام شده اسراییل خان یونس را هم ترک کرده و محاصره را شکسته، بخشی از فشاری است که این روزها تحمل میکند. البته حماس اعلام کرده این نوع خبرسازیها بازی تاکتیکی اسراییل برای کاهش فشارهاست.
اما در کل مشخص است که محور مقاومت در منطقه دست بالا را دارد و اسراییل به هیچکدام از اهداف اعلام شده خود نرسیده است. جز اینکه عنوان جهانی کودککشی و کشتن زنان بی پناه و پیرزنان بی پناه و نسلکشی بر پیشانی این رژیم خورده است. معتقدم افکار عمومی ایران واقعیتها را درک میکنند، افراد و جریاناتی که فشار بیهوده بر نیروهای نظامی کشورمان وارد میسازند، آگاهانه یا ناآگاهانه در زمین دشمنان بازی میکنند.
به هیچ عنوان نباید نیروهای خودمان را تحت فشار قرار دهیم که به اسراییل حمله کنند. رزمندگان و فرماندهان و اداره کنندگان نبرد چه در اتاقهای جنگ و چه در میدان باید راهبردهای مناسب را طراحی کنند نه اینکه به دنبال تعجیل در پاسخ دادن باشند. تعجیل در پاسخگویی به معنای قدرتمند بودن نیست. اگر اینگونه بود، امریکاییها به دلیل ضرباتی که در سطح منطقه به کرات از ایران خوردهاند باید به دنبال درگیریهای پی در پی میبودند. در حالیکه اینگونه رفتار نکرده و نمیکنند. ایران و امریکا پس از رخدادهای اخیر به کرات مدام پیام رد و بدل کردند، این پیامها یعنی دیپلماسی جنگ.
گذشت زمانی که بدون فکر در میادین جنگ به خط میزدند و تلفات بالا میدادند، امروز نیازمند رویکردهای سیاستمدارانه، روانشناسانه و مدبرانه در حوزه نبردهای نوین هستیم تا کسی بی گدار به آب نزند. در یک کلام فصل آن نیست که بی گدار به آب بزنیم.