🖋 امید پورمصطفی
این روزها از چند نظر مهم و به گونهای بیسابقه است. انتخابات ریاست جمهوری پیش از موعد معمول پیش آمده و موضوعی برای موضعگیریهای متفاوت شده است. این نوشتار درپی بیان اشتراکات و تفاوتهای دیدگاه دربین کسانی است که در انتخابات قبلی یا جزو تحریم کنندگان بودهاند یا جزو جبهه اصلاحات محسوب میشوند. در واقع حضور دکتر پزشکیان و حمایت جبهه اصلاحات منشا دوگانگی و تفاوتنظر درمیان منتقدان و مخالفان وضع موجود کشور شده است.
درمیان طرفداران حضور در انتخابات و تحریم کنندگان داخلی انتخابات، اشتراکاتی وجود دارد: هر دو گروه سخت منتقد و معترض به وضعیت و سیاست حاکم بر کشور در زمینههای گوناگون هستند؛ و هردو گروه به انسداد و استبداد رای و دوام تحریمها بر کشور و در مجموع اداره کشور به شیوه کنونی و حذف همه کسانی که با حاکمیت تفاوت دیدگاه دارند مخالفند.
اما فرصت پیش آمده در این انتخابات راه دو گروه را جداکرده است: طرفداران شرکت در انتخابات و دادن رای به دکتر پزشکیان، نگاهشان ناظر بر تغییر نسبی وضعیت جامعه است و انتخاب ایشان را مجموعا به سود ملت و کشور می دانند اما طرفداران تحریم نگاهشان به تغییری ریشهدارتر در مجموعهی قدرت است و با بدبینی و نفرت، شرکت در انتخابات را بازی در زمین قدرتمداران می دانند.
حامیان رای به پزشکیان، بر اینگزاره تاکید دارند که ریاست جمهوری و انتخاب دولت و مدیران لایق – به هر میزان که بشود – کمک به بهتر شدن اوضاع زندگی مردم است. امروز تحریمها و نبود درآمد کافی برای کشور چنان عرصه را بر زندگی تنگ کرده که کسی نمی تواند منکر آن شود.
بر این مبنا سوالاتی شکل میگیرد که لازم است طرفداران تحریم به آنها پاسخ بدهند:
اگر انتخابات را تحریم کنیم و کسانی به مدیریت اجرایی برسند که در توهمات نظری و محافل دوستانشان کشور را بدون ارتباطات موثر با جهان میخواهند، مشکلات حل می شود؟
آیا با انتخاب دوم خرداد مردم سود کزدند یا ضرر؟ آیا آن هشت سال دوره اصلاحات که کشور به عزت بین المللی رسید بد بود؟
باید تکلیف خود را روشن کنیم. آیا می خواهیم فشار بر زندگی مردم از هر نظر کم شود و با به قدرت رسیدن نخبگان معقول بتدریج وضعیت بهتر شود یا نه؟ آیا هدف اصلی فقط تغییر رویکرد حاکمیتی است یا بهبود زندگی مردم؟
آیا با نیامدن ما تحریمها برداشته میشود؟ آیا با ادامه تحریمها تعداد بیشتری از بیماران نیازمند دارو تلف نمیشوند؟ آیا با تحریم انتخابات ارزش پول ملی ما بیشتر میشود؟ آیا با تحریم و حاکم شدن نامزدهایی که اصل قدرت برایشان از زندگی ملت مهمتر است، فرار مغزها کمتر میشود؟
پاسخ به این سوالها و توجه به این نکته بسیار حیاتی که ما دربرابر ملت و فرزندان خود مسئولیم که به هرمیزان از آسیب بیشتر جلوگیری کنیم، به دردها و رنجهای مردم و ناامیدی نسل جوان بیندیشیم، و به ایرانی بیندیشیم که روز به روز از دنیای امروز عقب می ماند، میتواند منجر به تصمیمی متفاوت از سوی اکثریت، نسبت آنچه در انتخابات مجلس شاهد بودیم، شود. البته واضح است که با رای به پزشکیان و انتخابهایی از این دست، همه چیز حل نمی شود اما این میتواند آغاز راهی باشد که در چند سال آینده اهمیت و برکت خود را نشان خواهد داد.
این روزها از چند نظر مهم و به گونهای بیسابقه است. انتخابات ریاست جمهوری پیش از موعد معمول پیش آمده و موضوعی برای موضعگیریهای متفاوت شده است. این نوشتار درپی بیان اشتراکات و تفاوتهای دیدگاه دربین کسانی است که در انتخابات قبلی یا جزو تحریم کنندگان بودهاند یا جزو جبهه اصلاحات محسوب میشوند. در واقع حضور دکتر پزشکیان و حمایت جبهه اصلاحات منشا دوگانگی و تفاوتنظر درمیان منتقدان و مخالفان وضع موجود کشور شده است.
درمیان طرفداران حضور در انتخابات و تحریم کنندگان داخلی انتخابات، اشتراکاتی وجود دارد: هر دو گروه سخت منتقد و معترض به وضعیت و سیاست حاکم بر کشور در زمینههای گوناگون هستند؛ و هردو گروه به انسداد و استبداد رای و دوام تحریمها بر کشور و در مجموع اداره کشور به شیوه کنونی و حذف همه کسانی که با حاکمیت تفاوت دیدگاه دارند مخالفند.
اما فرصت پیش آمده در این انتخابات راه دو گروه را جداکرده است: طرفداران شرکت در انتخابات و دادن رای به دکتر پزشکیان، نگاهشان ناظر بر تغییر نسبی وضعیت جامعه است و انتخاب ایشان را مجموعا به سود ملت و کشور می دانند اما طرفداران تحریم نگاهشان به تغییری ریشهدارتر در مجموعهی قدرت است و با بدبینی و نفرت، شرکت در انتخابات را بازی در زمین قدرتمداران می دانند.
حامیان رای به پزشکیان، بر اینگزاره تاکید دارند که ریاست جمهوری و انتخاب دولت و مدیران لایق – به هر میزان که بشود – کمک به بهتر شدن اوضاع زندگی مردم است. امروز تحریمها و نبود درآمد کافی برای کشور چنان عرصه را بر زندگی تنگ کرده که کسی نمی تواند منکر آن شود.
بر این مبنا سوالاتی شکل میگیرد که لازم است طرفداران تحریم به آنها پاسخ بدهند:
اگر انتخابات را تحریم کنیم و کسانی به مدیریت اجرایی برسند که در توهمات نظری و محافل دوستانشان کشور را بدون ارتباطات موثر با جهان میخواهند، مشکلات حل می شود؟
آیا با انتخاب دوم خرداد مردم سود کزدند یا ضرر؟ آیا آن هشت سال دوره اصلاحات که کشور به عزت بین المللی رسید بد بود؟
باید تکلیف خود را روشن کنیم. آیا می خواهیم فشار بر زندگی مردم از هر نظر کم شود و با به قدرت رسیدن نخبگان معقول بتدریج وضعیت بهتر شود یا نه؟ آیا هدف اصلی فقط تغییر رویکرد حاکمیتی است یا بهبود زندگی مردم؟
آیا با نیامدن ما تحریمها برداشته میشود؟ آیا با ادامه تحریمها تعداد بیشتری از بیماران نیازمند دارو تلف نمیشوند؟ آیا با تحریم انتخابات ارزش پول ملی ما بیشتر میشود؟ آیا با تحریم و حاکم شدن نامزدهایی که اصل قدرت برایشان از زندگی ملت مهمتر است، فرار مغزها کمتر میشود؟
پاسخ به این سوالها و توجه به این نکته بسیار حیاتی که ما دربرابر ملت و فرزندان خود مسئولیم که به هرمیزان از آسیب بیشتر جلوگیری کنیم، به دردها و رنجهای مردم و ناامیدی نسل جوان بیندیشیم، و به ایرانی بیندیشیم که روز به روز از دنیای امروز عقب می ماند، میتواند منجر به تصمیمی متفاوت از سوی اکثریت، نسبت آنچه در انتخابات مجلس شاهد بودیم، شود. البته واضح است که با رای به پزشکیان و انتخابهایی از این دست، همه چیز حل نمی شود اما این میتواند آغاز راهی باشد که در چند سال آینده اهمیت و برکت خود را نشان خواهد داد.