انتخاب، برای طبقه متوسط شهری، جلیلی ترسناک بود و مردم را پای صندوق آورد. اگر آقای قالیباف و پزشکیان رقابت میکردند مسأله فرق میکرد. اشتباه اصولگرایان در ساز و کار درونیشان است. بر خلاف اصلاح طلبان که پزشکیان نامزدشان شد، بر خلاف تمام اختلافات درونی، از پزشکیان حمایت کردند. مشخص بود که آخوندی و جهانگیری، اختلافات جدی فکری و سیاسی با پزشکیان دارند، اما همهی آنها از پزشکیان حمایت کردند. ما در اصولگراها، این نوع هماهنگی درونی و سیاست ورزی را نمیبینیم. اعتقاد آنها همچنان این است که سیاست یک امر تکلیفی است و نتیجه مهم نیست.
کسی که میگوید من تکلیف دارم، برای پیروزی تلاش نمیکند. شکست اصولگراها، بیشتر از آنکه در انتخابات باشد، در این بود که الزامات سیاست ورزی را رعایت نکردند. آنها انرژی را که باید صرف کمپین میکردند، صرف رقابت درونی میکردند. تعدد نامزدها الزامات به نفع یک جریان نیست و در این انتخابات، اصولگراها به خودشان باختند. امیدوارم این شکست مقدمهای باشد که قبول کنند جامعه ایران عوض شده و باید به طبقه متوسط توجه کنند.
وی درباره میزان رایآوری قالیباف در صورت رقابت با پزشکیان بیان کرد: کمپین همیشه پدیده دینامیکی است. ما نمیتوانیم به طور دقیق بگوییم که دور دوم رفتن قالیباف، باعث پیروزی او میشد. قالیباف برای طبقه متوسط شهری ترسناک نبود و شانس بیشتری از جلیلی داشت. البته متغیرهای انتخاباتی در پیروزی او مؤثر بود. الان نمیتوان گفت که اگر او میآمد چه میشد. از نظر اصول کمپینی میتوان به قاطعیت گفت که شانس قالیباف در برابر پزشکیان، حتماً بیشتر از جلیلی بود.
سبد رأی شخصی قالیباف نیز بیشتر از جلیلی بود. جلیلی سبد رأی جریانی داشت. انتقال سبد رأی حزبی راحتتر از سبد رأی شخصی است. اگر قالیباف دور دوم میرفت، اصولگرایان بیشتری به او رأی میدادند، اما وقتی قالیباف کنار رفت، رأی او به سبد جلیلی نریخت و سه دسته شد. بخش عمده آرا جلیلی به سمت پزشکیان رفت و بخشی از آن هم به سمت جلیلی و بخشی نیز آرا باطله شد.
قهرمانپور درباره تحولات درونی جریان اصولگرا پس از شکست در انتخابات گفت: پیشبینی در عالم سیاست کار سختی است. ممکن است این باخت موجب وحدت اصولگرایان یا اختلاف بیشتر شود. در سیاست افرادیکه میبازند قاعدتاً منسجمتر میشوند و زمانیکه برنده میشوند، دعوا بر سر قدرت شروع میشود.
اصولگرایان شاید به سمت نوعی عقلانیت سیاسی و مصلحت اندیشی حرکت کنند، که در آن صورت شاهد تحول درونی خواهیم بود. یک سناریو این است که اصولگرایان پیرامون قالیباف جمع میشوند و جبهه محافظه کاری سیاسی را تشکیل میدهند. یعنی اصولگرایی از سمت تندروی به سمت محافظه کاری حرکت میکند.
یک سناریو هم تشدید تضادهای درونی است. در سه ماه آینده طبیعتا این تجزیه و تحلیلها جدی میشود که چرا اصولگرایان شکست خوردند. در هر صورت به نظر من اصولگراها، ناگزیر به تحول در شکل سیاست ورزیشان هستند. آنها باید الزامات انتخابات را بپذیرند و با تحلیلهای خاص خودشان دنبال شیوههای خاص نباشند. انتخابات یک اصولی دارد و نمیتوان گفت که ما میخواهیم دوباره یک سبک جدید از سیاست ورزی را درست کنیم. انتخابات ۱۴۰۳ نشان داد که این تفکر در اصولگرایی که میتوانیم یک سبک خاص سیاست ورزی را درست کنیم شکست خورده است.