گروه سیاسی: اندیشکده «خاورمیانه» در آمریکا در مقالهای به قلم علم صالح و زکیه یزدانشناس نوشت:
حمله موشکی اول اکتبر ایران به اسرائیل با ۱۸۰ موشک بالستیک و اقدام تلافی جویانه اخیر اسرائیل علیه اهدافی نظامی در داخل خاک ایران سطح تنش و درگیری در خاورمیانه را بالا برده است. این درگیری نه صرفا درباره توانمندیهای نظامی طرفین بلکه در این باره است که کدام طرف کمتر مرعوب شده و مصممتر باقی میماند. در این میان ارسال سیگنالی حاکی از ضعف میتواند از وزن قابل توجهی برخوردار باشد. در چنین وضعیتی، توانمندیهای موشکی ایران هر چند یک نمایش قدرت محسوب میشود، اما به طور قطعی دینامیسم بازدارندگی بین دو کشور را تغییر نمیدهد. هر دو کشور از ظرفیت تلافی جویی قابل توجه و از جمله از گزینههای هستهای برخوردارند. نظریات مطرح در روابط بین الملل حاکی از آن است که بازیگری که آمادگی جلوتر رفتن و غیرعقلانیتر رفتار کردن را داشته باشد منفعت ژئوپلتیک بیشتری کسب میکند. این نظریه که در روابط بین الملل به تئوری مرد دیوانه شهرت دارد به معنای استفاده از تاکتیکهای محاسبه شدهای نظیر بلوف زنی، به جان خریدن ریسک تشدید تنش یا اقدام غیرقابل پیش بینی است.
انتخاب، در ادامه این مطلب آمده است: بنابراین این رویارویی توسط یک توازن بازدارندگی ظریف تعریف شده است. از نظر استراتژیک هم ایران و هم اسرائیل درگیر رقابت بر سر تعیین این مسئله هستند که چه کسی کمتر از ریسکهای افزایش تنش واهمه دارد. همانطور که آریل شارون، نخست وزیر سابق اسرائیل گفته: «بازدارندگی (یعنی ترسیدن از ما) سلاح اصلی اسرائیل است.» روشن است که اکنون تهران نیز از همان منطق پیروی میکند.
ایران ممکن است از تهدیدات و اقداماتی استفاده کند که پرریسک و غیرعقلانی به نظر میرسند، از جمله حمله موشکی گسترده که هدف آن به عنوان شکلی از بلوف زنی استراتژیک فشار بر اسرائیل است. عدم قطعیت در مورد اینکه آیا ایران دارد بلوف میزند یا واقعا مایل به بالا بردن تنش است موجب میشود تا اسرائیل به راحتی نتواند اقدام بعدی ایران را پیش بینی کند و همین ریسک این مواجهه را بالا میبرد. در عین حال، واکنشهای اسرائیل این سیگنال را در پی دارد که این کشور نیز به راحتی با این تهدیدات از میدان به در نمیشود، با این حال رهبری اسرائیل ریسک تعهد بیش از حد نسبت به ایجاد یک وضعیت غیرقابل پیش بینی را محاسبه میکند. در نتیجه هر دو طرف به صورت مداوم درگی اقداماتی توازن بخش بین منطقی و کنترل شده رفتار کردن و در عین حال باقی گذاشتن حدی از عدم قطعیت هستند تا اجازه برقراری توازن توسط طرف مقابل را از آن بگیرند.
با این حال، عدم توازن بین دو کشور همچنین نقشی حیاتی در شکل دهی به رفتارهای استراتژیک آنها دارد. اسرائیل به رغم آسیب پذیر بودن در مقابل حملات موشکی و دیگر تهدیدات نامتقارن از دسترسی گسترده و سطح بالایی به حمایتهای ایالات متحده به عنوان یک دولت هستهای (بازدارندگی نهایی) برخوردار است. این موضوع توانمندیهای بازدارندگی این کشور را به شکل قابل توجهی بالا برده و تضمین میکند که اسرائیل قادر است در برابر دورهای طولانی از حملات متقابل دوام بیاورد. اما دسترسی ایران به منابع نظامی به مراتب محدودتر است و این کشور باید با چالشهای داخلی مختلف از جمله مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم کند. در نتیجه بعید است ایران برای مقابله با جلوگیری از تهدیدات اسرائیل مدت زیادی صبر کند.
این عدم توازن ما را به معضل بازدارندگی گسترده تری رهنمون میسازد و آن اینکه وقتی یک طرف نتواند درد و رنج بیشتری را در یک رویارویی قطعی و طولانی بر طرف مقابل تحمیل کند چه اتفاقی خواهد افتاد. درباره ایران چنین وضعیتی نهایتا منجر به این خواهد شد که تهران خود را در معرض تهدید موجودیتی ببیند. چنین ادراکی میتواند موجب شود تا ایران به منظور برقراری مجدد توازن قدرت به سمت ساخت سلاح هستهای حرکت کند و در آن صورت ریسک نابودی متقابل مانع از آن خواهد شد که هر یک از طرفها اقدام به آغاز یک جنگ تمام عیار علیه طرف دیگر نماید.
در لبه پرتگاه: مسیر ایران به سمت بازدارندگی هستهای
بر اساس برآورد آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایران به عنوان یک دولت در آستانه هستهای شدن، قادر به تولید اورانیوم غنی شده کافی جهت ساخت چند بمب در طی چند هفته است. به علاوه، ایران نشان داده که موشکهای پیشرفته این کشور میتوانند به اسرائیل برسند. این تحولات نگرانی بزرگتری را برای اسرائیل ایجاد میکند و اقدامات خرابکارانه یا عملیاتهای فنی صرف برای هدف قرار دادن ایران و مقابله با چنین تهدیدی کافی نخواهد بود. هرچند عملیاتهای اطلاعاتی اخیر اسرائیل نظیر انفجار پیجرها و واکی تاکیها در لبنان و ترورهای هدفمند در تهران و بیروت ممکن است مهم به نظر برسد، اما این اقدامات تبعات غیرسازندهای داشته و ایران را به سمت توسعه سلاح هستهای سوق داده است.
با حفظ ظرفیت تولید سریع سلاح هستهای بدون اقدامی برای تولید تسلیحات، ایران قادر است ادعا کند که به مفاد معاهده ان پی تی پایبند باقی مانده است. اما ایران اخیرا با افزایش تهدیدات نظامی از جانب اسرائیل و ایالات متحده مواجه شده است. در واقع استراتژی اسرائیل کشاندن آمریکا به یک رویارویی مستقیم با ایران است. اگر فشارها بیش از این ادامه یابد، استراتژی بازدارندگی ایران ممکن است از یک دولت در آستانه هستهای شدن به سمت تبدیل به یک دولت برخوردار از سلاح هستهای تغییر نماید.
ایران در گوشه رینگ: تغییر رویکرد به سمت تداوم بقا
نه اسرائیل و نه ایالات متحده استراتژی سیاسی روشنی برای مقابله با چنین معضل امنیتیای ندارند. فشار دائمی برای مهار ایران یا تغییر نظام سیاسی این کشور موجب شده تا تهران چاره دیگری جز تبدیل شدن به یک دولت در آستانه هستهای شدن نداشته و اکنون خود را در یک قدمی ورود به باشگاه اتمی ببیند. با توجه به آسیب پذیریهای داخلی و خارجی، تهران ممکن است حرکت به سمت ساخت سلاح هستهای را تنها مسیر برای تداوم بقا ببیند. چنین تصمیمی میتواند توازن قدرت در منطقه را به صورت دائمی تغییر دهد و نگرانیهای جدیای نه تنها برای اسرائیل و غرب بلکه برای کل منطقه به دنبال داشته باشد.
تضعیف ایران با زور استراتژی پایداری نیست. حمله به چند سایت هستهای نیز تهران را از تصمیم خود باز نخواهد داشت؛ ضمن اینکه بمباران اماکن هستهای منجر به تغییر حکومت نخواهد گردید. فناوری هستهای و موشکی ایران بیش از آن پیشرفته است که بتوان آن را از طریق اقدام نظامی مختل ساخت. بر خلاف آمریکا و اسرائیل، ایران این رویارویی را نبردی برای بقا میبیند و از این رو اگر در لبه پرتگاه قرار بگیرد از هر ابزاری که در اختیار دارد استفاده خواهد کرد. هرگونه اشتباه محاسباتیای میتواند تبعاتی درازمدت برای همه طرفها به دنبال داشته باشد.
حمله موشکی اول اکتبر ایران به اسرائیل با ۱۸۰ موشک بالستیک و اقدام تلافی جویانه اخیر اسرائیل علیه اهدافی نظامی در داخل خاک ایران سطح تنش و درگیری در خاورمیانه را بالا برده است. این درگیری نه صرفا درباره توانمندیهای نظامی طرفین بلکه در این باره است که کدام طرف کمتر مرعوب شده و مصممتر باقی میماند. در این میان ارسال سیگنالی حاکی از ضعف میتواند از وزن قابل توجهی برخوردار باشد. در چنین وضعیتی، توانمندیهای موشکی ایران هر چند یک نمایش قدرت محسوب میشود، اما به طور قطعی دینامیسم بازدارندگی بین دو کشور را تغییر نمیدهد. هر دو کشور از ظرفیت تلافی جویی قابل توجه و از جمله از گزینههای هستهای برخوردارند. نظریات مطرح در روابط بین الملل حاکی از آن است که بازیگری که آمادگی جلوتر رفتن و غیرعقلانیتر رفتار کردن را داشته باشد منفعت ژئوپلتیک بیشتری کسب میکند. این نظریه که در روابط بین الملل به تئوری مرد دیوانه شهرت دارد به معنای استفاده از تاکتیکهای محاسبه شدهای نظیر بلوف زنی، به جان خریدن ریسک تشدید تنش یا اقدام غیرقابل پیش بینی است.
انتخاب، در ادامه این مطلب آمده است: بنابراین این رویارویی توسط یک توازن بازدارندگی ظریف تعریف شده است. از نظر استراتژیک هم ایران و هم اسرائیل درگیر رقابت بر سر تعیین این مسئله هستند که چه کسی کمتر از ریسکهای افزایش تنش واهمه دارد. همانطور که آریل شارون، نخست وزیر سابق اسرائیل گفته: «بازدارندگی (یعنی ترسیدن از ما) سلاح اصلی اسرائیل است.» روشن است که اکنون تهران نیز از همان منطق پیروی میکند.
ایران ممکن است از تهدیدات و اقداماتی استفاده کند که پرریسک و غیرعقلانی به نظر میرسند، از جمله حمله موشکی گسترده که هدف آن به عنوان شکلی از بلوف زنی استراتژیک فشار بر اسرائیل است. عدم قطعیت در مورد اینکه آیا ایران دارد بلوف میزند یا واقعا مایل به بالا بردن تنش است موجب میشود تا اسرائیل به راحتی نتواند اقدام بعدی ایران را پیش بینی کند و همین ریسک این مواجهه را بالا میبرد. در عین حال، واکنشهای اسرائیل این سیگنال را در پی دارد که این کشور نیز به راحتی با این تهدیدات از میدان به در نمیشود، با این حال رهبری اسرائیل ریسک تعهد بیش از حد نسبت به ایجاد یک وضعیت غیرقابل پیش بینی را محاسبه میکند. در نتیجه هر دو طرف به صورت مداوم درگی اقداماتی توازن بخش بین منطقی و کنترل شده رفتار کردن و در عین حال باقی گذاشتن حدی از عدم قطعیت هستند تا اجازه برقراری توازن توسط طرف مقابل را از آن بگیرند.
با این حال، عدم توازن بین دو کشور همچنین نقشی حیاتی در شکل دهی به رفتارهای استراتژیک آنها دارد. اسرائیل به رغم آسیب پذیر بودن در مقابل حملات موشکی و دیگر تهدیدات نامتقارن از دسترسی گسترده و سطح بالایی به حمایتهای ایالات متحده به عنوان یک دولت هستهای (بازدارندگی نهایی) برخوردار است. این موضوع توانمندیهای بازدارندگی این کشور را به شکل قابل توجهی بالا برده و تضمین میکند که اسرائیل قادر است در برابر دورهای طولانی از حملات متقابل دوام بیاورد. اما دسترسی ایران به منابع نظامی به مراتب محدودتر است و این کشور باید با چالشهای داخلی مختلف از جمله مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم کند. در نتیجه بعید است ایران برای مقابله با جلوگیری از تهدیدات اسرائیل مدت زیادی صبر کند.
این عدم توازن ما را به معضل بازدارندگی گسترده تری رهنمون میسازد و آن اینکه وقتی یک طرف نتواند درد و رنج بیشتری را در یک رویارویی قطعی و طولانی بر طرف مقابل تحمیل کند چه اتفاقی خواهد افتاد. درباره ایران چنین وضعیتی نهایتا منجر به این خواهد شد که تهران خود را در معرض تهدید موجودیتی ببیند. چنین ادراکی میتواند موجب شود تا ایران به منظور برقراری مجدد توازن قدرت به سمت ساخت سلاح هستهای حرکت کند و در آن صورت ریسک نابودی متقابل مانع از آن خواهد شد که هر یک از طرفها اقدام به آغاز یک جنگ تمام عیار علیه طرف دیگر نماید.
در لبه پرتگاه: مسیر ایران به سمت بازدارندگی هستهای
بر اساس برآورد آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایران به عنوان یک دولت در آستانه هستهای شدن، قادر به تولید اورانیوم غنی شده کافی جهت ساخت چند بمب در طی چند هفته است. به علاوه، ایران نشان داده که موشکهای پیشرفته این کشور میتوانند به اسرائیل برسند. این تحولات نگرانی بزرگتری را برای اسرائیل ایجاد میکند و اقدامات خرابکارانه یا عملیاتهای فنی صرف برای هدف قرار دادن ایران و مقابله با چنین تهدیدی کافی نخواهد بود. هرچند عملیاتهای اطلاعاتی اخیر اسرائیل نظیر انفجار پیجرها و واکی تاکیها در لبنان و ترورهای هدفمند در تهران و بیروت ممکن است مهم به نظر برسد، اما این اقدامات تبعات غیرسازندهای داشته و ایران را به سمت توسعه سلاح هستهای سوق داده است.
با حفظ ظرفیت تولید سریع سلاح هستهای بدون اقدامی برای تولید تسلیحات، ایران قادر است ادعا کند که به مفاد معاهده ان پی تی پایبند باقی مانده است. اما ایران اخیرا با افزایش تهدیدات نظامی از جانب اسرائیل و ایالات متحده مواجه شده است. در واقع استراتژی اسرائیل کشاندن آمریکا به یک رویارویی مستقیم با ایران است. اگر فشارها بیش از این ادامه یابد، استراتژی بازدارندگی ایران ممکن است از یک دولت در آستانه هستهای شدن به سمت تبدیل به یک دولت برخوردار از سلاح هستهای تغییر نماید.
ایران در گوشه رینگ: تغییر رویکرد به سمت تداوم بقا
نه اسرائیل و نه ایالات متحده استراتژی سیاسی روشنی برای مقابله با چنین معضل امنیتیای ندارند. فشار دائمی برای مهار ایران یا تغییر نظام سیاسی این کشور موجب شده تا تهران چاره دیگری جز تبدیل شدن به یک دولت در آستانه هستهای شدن نداشته و اکنون خود را در یک قدمی ورود به باشگاه اتمی ببیند. با توجه به آسیب پذیریهای داخلی و خارجی، تهران ممکن است حرکت به سمت ساخت سلاح هستهای را تنها مسیر برای تداوم بقا ببیند. چنین تصمیمی میتواند توازن قدرت در منطقه را به صورت دائمی تغییر دهد و نگرانیهای جدیای نه تنها برای اسرائیل و غرب بلکه برای کل منطقه به دنبال داشته باشد.
تضعیف ایران با زور استراتژی پایداری نیست. حمله به چند سایت هستهای نیز تهران را از تصمیم خود باز نخواهد داشت؛ ضمن اینکه بمباران اماکن هستهای منجر به تغییر حکومت نخواهد گردید. فناوری هستهای و موشکی ایران بیش از آن پیشرفته است که بتوان آن را از طریق اقدام نظامی مختل ساخت. بر خلاف آمریکا و اسرائیل، ایران این رویارویی را نبردی برای بقا میبیند و از این رو اگر در لبه پرتگاه قرار بگیرد از هر ابزاری که در اختیار دارد استفاده خواهد کرد. هرگونه اشتباه محاسباتیای میتواند تبعاتی درازمدت برای همه طرفها به دنبال داشته باشد.