گروه سیاسی: توبی دالتون، پژوهشگر ارشد برنامه سیاست هستهای در بنیاد کارنگی برای صلح بین الملل در مقاله ای نوشت: اگر ایران در برابر اسرائیل اقدامی تلافیجویانه انجام دهد، احتمال دارد اسرائیل در پاسخ، به تأسیسات نفتی ایران حمله کند. چنین حملهای میتواند زنجیرهای از واکنشهای خطرناک را به همراه آورد و ممکن است ایران را در مسیر دستیابی به توان هستهای مصممتر کند.
در چنین شرایطی، واضح و مبرهن است که فضا برای مذاکرات طولانی و پیچیدهای مانند توافق هستهای ۲۰۱۵ یا همان برجام، مساعد نیست؛ مذاکراتی که بعید است به سرعت و با قطعیت از تشدید تنش و درگیری بین طرفین جلوگیری کند. هر دو طرف در مسیر دیپلماسی با چالشهای مهمی روبهرو هستند. ایران تمایل دارد که مذاکرات را به تعویق بیندازد و در چانهزنیها موضعی سرسختانه بگیرد تا از تعهدات آمریکا به توافق مطمئن شود و یقین یابد که کاهش تحریمها بهطور قطعی اجرا خواهد شد.
از سوی دیگر، دولت آینده آمریکا، بدون توجه به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، تا اوایل بهار ۲۰۲۵ آمادگی ورود به مذاکرات دیپلماتیک جامع را نخواهد داشت. احتمال بروز بحرانهای سیاسی پس از انتخابات نیز به این معنی است که باید از توافقهایی که به تأیید کنگره نیاز دارند، پرهیز کرد تا امکان دستیابی به یک راهحل پایدار حفظ شود. این شرایط نشانگر دورهای حساس و پیچیده است که نیازمند تصمیمگیریهای هوشمندانه و شجاعانه برای جلوگیری از سناریوهای فاجعهبار است.
بهترین راهحل، احیای مذاکرات محرمانه میان ایران و ایالات متحده است؛ مذاکراتی که در سال ۲۰۱۳ با میانجیگری عمان آغاز شد و به توافق موقتی برای محدودسازی فعالیتهای هستهای ایران انجامید و سرانجام به توافق جامع برجام منجر شد. هرچند این مذاکرات به توافقی رسمی ختم نشد، اما چارچوبی از اصول رفتاری ایجاد کرد که تا دستیابی به توافقی کامل، مورد احترام دو طرف باقی ماند. اکنون نیز، مانند گذشته، هدف اصلی ایالات متحده و احتمالاً ایران، روشن کردن انتظارات و تعریف گامهای متقابل و ملموس برای کاهش تنشهاست.
این رویکرد نیازی به دیپلماسی رسمی یا مذاکرات مستقیم ندارد؛ در این زمینه، عمان میتواند بار دیگر نقش میانجیگر را ایفا کند. علاوه بر این، این روش نیازی به تأیید کنگره آمریکا ندارد و انعطافپذیری بیشتری فراهم میکند. نکته مهم این است که این توافق موقت به هر یک از طرفین اجازه میدهد تا در صورت نیاز، از توافق خارج شوند یا در بهترین حالت، از آن به عنوان بستری برای رسیدن به یک توافق پایدار و رسمیتر استفاده کنند.
عوامل مهمی وجود دارند که میتوانند به موفقیت این مذاکرات محرمانه کمک کنند. اول اینکه هیچیک از طرفین خواهان افزایش تنش نیستند و به خوبی میدانند که تشدید تنش، همه را در شرایطی دشوارتر قرار خواهد داد. دوم، نیازی به ایجاد ترتیبات نظارتی پیچیده نیست؛ کافی است ایران به نظارتهای موقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی پایبند بماند. سوم، آمریکا و اسرائیل اطلاعات دقیقی از فعالیتهای هستهای ایران دارند و مقامات ایرانی نیز آگاهند که پنهان نگهداشتن فعالیتهای مرتبط با تسلیحات هستهای برای مدت طولانی امکانپذیر نخواهد بود. در نهایت، بسیاری از تصمیمگیرندگان کلیدی که مذاکرات سال ۲۰۱۳ را هدایت کردند، همانند عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران؛ ویلیام برنز، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا؛ و جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده همچنان در موقعیتهای مهم حضور دارند
چند توافق متقابل میتواند مبنای یک تفاهم نانوشته برای کاهش تنش باشد. از سوی آمریکا، این نکته اهمیت دارد که ایران از غنیسازی اورانیوم تا سطح ۹۰ درصد (که مناسب ساخت سلاح است) و تبدیل آن به فلز قابل استفاده در تسلیحات، خودداری کند. واشنگتن باید ایران را از هرگونه فعالیت تسلیحاتی شامل تطبیق کلاهکهای هستهای با موشکها و آمادهسازیهای نظامی مرتبط با عملیات هستهای، بازدارد. در مقابل، آمریکا میتواند به ایران اطمینان دهد که هیچ حملهای به تأسیسات و داراییهای هستهای این کشور صورت نخواهد گرفت. این تفاهمات متقابل، میتواند گامی مؤثر برای کاهش تنش و درگیری باشد و به طرفین فرصت دهد تا با اطمینان بیشتری به سمت راهحلهای پایدار حرکت کنند.
چنین تفاهم نانوشتهای میتواند زمینهساز دورهای از ثبات و کاهش تنش باشد؛ دورهای که در آن، طرفین فرصتی خواهند یافت تا بدون جنجالهای دیپلماتیک، به سوی راهحلهای پایدارتر حرکت کنند و از بروز یک بحران بینالمللی جلوگیری کنند. این انتظارات میتواند پایهگذار تفاهمی رسمی و متقابل باشد که به مدت مشخص، حدود شش تا نه ماه، پایدار بماند و طرفین بتوانند اجرای آن را با اتکا به منابع ملی خود رصد و تأیید کنند. هرچند این توافق موقتی است، اما ظرفیت آن را دارد که بهمرور گسترش یابد و تمدید شود و حتی به یک چارچوب رسمیتر تبدیل گردد؛ مسیری که باید پیش از انقضای بند کلیدی «بازگشت خودکار تحریمها» به سرانجام برسد.
این بازه زمانی محدود، فرصتی کوتاه برای اعمال محدودیتهای موقت هستهای فراهم میآورد؛ فرصتی که مقامات ایالات متحده و ایران باید با جدیت و فوریت از آن بهره بگیرند تا مانع از ورود به دورانی پرآشوبتر و خشونتبارتر در خاورمیانه شوند. دستیابی به چنین تفاهمی میتواند بستر مساعدی برای دیپلماسی گستردهتر ایجاد میکند؛ فضایی که به دولت آینده ایالات متحده امکان میدهد با ثبات و دقت بیشتری برنامههای خود را پیگیری کند. این توافق کوتاهمدت و موقت، هرچند در نگاه نخست شاید تنها آرامشی زودگذر به نظر آید، اما میتواند آغازی باشد برای یک مسیر طولانیتر از دیپلماسی و همکاری و سدی در برابر بحرانهای بیپایان خاورمیانه.
در چنین شرایطی، واضح و مبرهن است که فضا برای مذاکرات طولانی و پیچیدهای مانند توافق هستهای ۲۰۱۵ یا همان برجام، مساعد نیست؛ مذاکراتی که بعید است به سرعت و با قطعیت از تشدید تنش و درگیری بین طرفین جلوگیری کند. هر دو طرف در مسیر دیپلماسی با چالشهای مهمی روبهرو هستند. ایران تمایل دارد که مذاکرات را به تعویق بیندازد و در چانهزنیها موضعی سرسختانه بگیرد تا از تعهدات آمریکا به توافق مطمئن شود و یقین یابد که کاهش تحریمها بهطور قطعی اجرا خواهد شد.
از سوی دیگر، دولت آینده آمریکا، بدون توجه به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، تا اوایل بهار ۲۰۲۵ آمادگی ورود به مذاکرات دیپلماتیک جامع را نخواهد داشت. احتمال بروز بحرانهای سیاسی پس از انتخابات نیز به این معنی است که باید از توافقهایی که به تأیید کنگره نیاز دارند، پرهیز کرد تا امکان دستیابی به یک راهحل پایدار حفظ شود. این شرایط نشانگر دورهای حساس و پیچیده است که نیازمند تصمیمگیریهای هوشمندانه و شجاعانه برای جلوگیری از سناریوهای فاجعهبار است.
بهترین راهحل، احیای مذاکرات محرمانه میان ایران و ایالات متحده است؛ مذاکراتی که در سال ۲۰۱۳ با میانجیگری عمان آغاز شد و به توافق موقتی برای محدودسازی فعالیتهای هستهای ایران انجامید و سرانجام به توافق جامع برجام منجر شد. هرچند این مذاکرات به توافقی رسمی ختم نشد، اما چارچوبی از اصول رفتاری ایجاد کرد که تا دستیابی به توافقی کامل، مورد احترام دو طرف باقی ماند. اکنون نیز، مانند گذشته، هدف اصلی ایالات متحده و احتمالاً ایران، روشن کردن انتظارات و تعریف گامهای متقابل و ملموس برای کاهش تنشهاست.
این رویکرد نیازی به دیپلماسی رسمی یا مذاکرات مستقیم ندارد؛ در این زمینه، عمان میتواند بار دیگر نقش میانجیگر را ایفا کند. علاوه بر این، این روش نیازی به تأیید کنگره آمریکا ندارد و انعطافپذیری بیشتری فراهم میکند. نکته مهم این است که این توافق موقت به هر یک از طرفین اجازه میدهد تا در صورت نیاز، از توافق خارج شوند یا در بهترین حالت، از آن به عنوان بستری برای رسیدن به یک توافق پایدار و رسمیتر استفاده کنند.
عوامل مهمی وجود دارند که میتوانند به موفقیت این مذاکرات محرمانه کمک کنند. اول اینکه هیچیک از طرفین خواهان افزایش تنش نیستند و به خوبی میدانند که تشدید تنش، همه را در شرایطی دشوارتر قرار خواهد داد. دوم، نیازی به ایجاد ترتیبات نظارتی پیچیده نیست؛ کافی است ایران به نظارتهای موقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی پایبند بماند. سوم، آمریکا و اسرائیل اطلاعات دقیقی از فعالیتهای هستهای ایران دارند و مقامات ایرانی نیز آگاهند که پنهان نگهداشتن فعالیتهای مرتبط با تسلیحات هستهای برای مدت طولانی امکانپذیر نخواهد بود. در نهایت، بسیاری از تصمیمگیرندگان کلیدی که مذاکرات سال ۲۰۱۳ را هدایت کردند، همانند عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران؛ ویلیام برنز، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا؛ و جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده همچنان در موقعیتهای مهم حضور دارند
چند توافق متقابل میتواند مبنای یک تفاهم نانوشته برای کاهش تنش باشد. از سوی آمریکا، این نکته اهمیت دارد که ایران از غنیسازی اورانیوم تا سطح ۹۰ درصد (که مناسب ساخت سلاح است) و تبدیل آن به فلز قابل استفاده در تسلیحات، خودداری کند. واشنگتن باید ایران را از هرگونه فعالیت تسلیحاتی شامل تطبیق کلاهکهای هستهای با موشکها و آمادهسازیهای نظامی مرتبط با عملیات هستهای، بازدارد. در مقابل، آمریکا میتواند به ایران اطمینان دهد که هیچ حملهای به تأسیسات و داراییهای هستهای این کشور صورت نخواهد گرفت. این تفاهمات متقابل، میتواند گامی مؤثر برای کاهش تنش و درگیری باشد و به طرفین فرصت دهد تا با اطمینان بیشتری به سمت راهحلهای پایدار حرکت کنند.
چنین تفاهم نانوشتهای میتواند زمینهساز دورهای از ثبات و کاهش تنش باشد؛ دورهای که در آن، طرفین فرصتی خواهند یافت تا بدون جنجالهای دیپلماتیک، به سوی راهحلهای پایدارتر حرکت کنند و از بروز یک بحران بینالمللی جلوگیری کنند. این انتظارات میتواند پایهگذار تفاهمی رسمی و متقابل باشد که به مدت مشخص، حدود شش تا نه ماه، پایدار بماند و طرفین بتوانند اجرای آن را با اتکا به منابع ملی خود رصد و تأیید کنند. هرچند این توافق موقتی است، اما ظرفیت آن را دارد که بهمرور گسترش یابد و تمدید شود و حتی به یک چارچوب رسمیتر تبدیل گردد؛ مسیری که باید پیش از انقضای بند کلیدی «بازگشت خودکار تحریمها» به سرانجام برسد.
این بازه زمانی محدود، فرصتی کوتاه برای اعمال محدودیتهای موقت هستهای فراهم میآورد؛ فرصتی که مقامات ایالات متحده و ایران باید با جدیت و فوریت از آن بهره بگیرند تا مانع از ورود به دورانی پرآشوبتر و خشونتبارتر در خاورمیانه شوند. دستیابی به چنین تفاهمی میتواند بستر مساعدی برای دیپلماسی گستردهتر ایجاد میکند؛ فضایی که به دولت آینده ایالات متحده امکان میدهد با ثبات و دقت بیشتری برنامههای خود را پیگیری کند. این توافق کوتاهمدت و موقت، هرچند در نگاه نخست شاید تنها آرامشی زودگذر به نظر آید، اما میتواند آغازی باشد برای یک مسیر طولانیتر از دیپلماسی و همکاری و سدی در برابر بحرانهای بیپایان خاورمیانه.