از آنجا که در بسیاری از مناطق محروم و در اکثر کشورهای درحال توسعه، وضعیت فقرا به گونهای است که حتی نیازهای اولیه خوراکی آنها نیز بهطور کامل برآورد نشده و بسیاری از مردم با سوءتغذیه دست و پنجه نرم میکنند، خط فقر مطلق مبنای محاسبه خود را بر نیازهای اساسی تغذیهای قرار میدهد تا سیاستگذار بداند و مطمئن باشد که هرکس بالای خط فقر مطلق قرار گرفت، تا آن حد توانایی دارد درکنار تامین نیازهای غیر غذایی، از تغذیه کافی و لازم نیز برخوردار شود.
روش معمول در محاسبه خط فقر مطلق، تخمین زدن یک سبد غذایی ضروری است که برای سلامت جسمی خانوار ضروری است. پس از تعیین هزینههای این سبد غذایی (مطابق با ملاحظات و الگوی مصرف غذایی و غیر غذایی جامعه مورد نظر)، مبلغی نیز به عنوان هزینههای غیر غذایی به هزینه سبد غذایی اضافه میشود تا خط فقر مطلق به دست آید.
برای محاسبه خط فقر مطلق، از هزینه سبد غذایی ذیل به عنوان مبنا استفاده میشود. این سبد در سال ١٣٨۴ توسط دفتر تغذیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به عنوان سبد مطلوب غذایی برای یک بزرگسال تعریف شده است که حاوی ٢١٠٠ کیلوکالری در روز بوده و علاوه بر کالری مورد نیاز یک بزرگسال، سایر ریزمغذیهای لازم برای سلامتی فرد را نیز داراست.
اگر اعداد فوق را در قیمت آنها ضرب کنیم خط فقر شدید به دست میآید یعنی درآمدی که فرد باید داشته باشد تا نیاز خوراکی آن تامین شود. افرادی که کمتر از این مقدار دارند حتی اگر همه درآمد خود را صرف تامین خوراکی کنند نمیتوانند به نخستین نیاز فیزیولوژیک خود پاسخ دهند.
گام بعد برای تکمیل خط فقر افزودن هزینههای غیرخوراکی به هزینه خوراکی است که روشهای مختلفی برای آن وجود دارد. از جمله روشهای متداول و راحت استفاده از معکوس ضریب انگل است که به روش اورشانسکی معروف است.
بنابه تجربه ثابت شده است که در دهکهای مختلف معمولا خانوارها نسبت ثابتی از درآمد خود را به خوراک اختصاص میدهند. در ایران در مناطق شهری این نسبت در چهار دهک اول تقریبا ٣٣ درصد و در مناطق روستایی تقریبا برابر ۴۵درصد است. بنابراین اگر هزینه سبد فوق را بر ٣٣ درصد تقسیم کنیم به هزینه لازم برای کسب حداقل استانداردهای زندگی که برای یک نفر بزرگسال مورد نیاز است، خواهیم رسید که به آن خط فقر مطلق هم میگویند.
در گام آخر باید با استفاده از ضرایب مناسب، خط فقر را به ازای یک خانوار محاسبه کرد. خط فقر خانوارها از لحاظ اندازه، ترکیب سنی، میزان تحصیلات و سایر مشخصات متفاوتند و انتظار میرود که خانوارها تحت تاثیر این خصوصیات متفاوت، الگوی مصرف متفاوتی نیز داشته باشند.
باید توجه داشت که اثر این خصوصیات بر الگوی مصرفی خانوارها مانند تغییر قیمتها و تغییر درآمد خانوارها حایزاهمیت است. چنانچه بخواهیم برای مقایسه رفاه خانوارها از اطلاعات موجود خانوارها بدون در نظر گرفتن بعد و ترکیب خانوارها استفاده کنیم، در واقع تمایزی بین خانوارها قایل نشدهایم و این مساله خطای زیادی را وارد محاسبات میکند.
برای مقایسه رفاه خانوارها با توجه به تفاوتهایی که در ویژگی خانوارها وجود دارد، از جمله تفاوت در بعد و ترکیب سنی اعضای خانوارها لازم است که با استفاده از روشهایی این تفاوتها را به عامل مشترک تبدیل کنیم تا امکان مقایسه رفاه خانوارها فراهم آید. بهطوری که قادر باشیم به عنوان مثال مخارج دو خانوار با بعد چهار نفر را که اولی شامل چهار بزرگسال و دومی دو بزرگسال و دو کودک است باهم مقایسه کنیم.
در بعضی از مطالعات در اندازهگیری رفاه و فقر، برای تبدیل رفاه خانوار به رفاه فردی، مخارج کلی خانوار را به تعداد افراد موجود در خانوار تقسیم میکنند و سپس مخارج کلی سرانه را به عنوان اندازه رفاه هر عضو خانوار در نظر میگیرند. در این روش فرض میشود همه اعضای خانوار سهم یکسانی از مخارج دریافت میکنند.
این در حالی است که در حالت عادی فرزندان در مقایسه با بزرگسالان به مراتب کمتر نیازمند کالاهای خاصی هستند. همچنین این امکان وجود دارد که از زندگی دستهجمعی با یکدیگر صرفههایی در مقیاس به وجود آید. بدین علت که اعضای خانواده از مصرف اعضای دیگر خانواده منتفع میشوند.
در ایران نیز مطالعات مختلفی در این خصوص صورت گرفته و تقریبا به نتایج مشابهی رسیدهاند. از جمله مطالعهای در معاونت رفاه صورت گرفته و با روش کولتر ضریب هزینهای ترکیبات مختلف بعد و سن اعضای خانوار برآورد شده است که در جدول ذیل به برخی از آنها اشاره شده است. طبق این جدول به عنوان مثال هزینه یک خانواده شهری چهارنفره، با ترکیب دو بزرگسال، یک نوجوان و یک کودک ۴/٢برابر هزینه یک فرد بزرگسال است.
بنابراین با ضرب کردن خط فقر یک فرد بزرگسال در ضریب ابعاد مختلف خانوار، میتوان به خطفقر متناسب با آن خانوار رسید. روش فوق برای اندازهگیری خطفقر ملی استفاده میشود. روش بینالمللی محاسبه خط فقر به گونهای دیگر است. بانک جهانی، بهمنظور ارایه یک معیار جهانی، درآمد یک دلار در روز را مبنا قرار داده و خط فقر یک دلار در روز را به عنوان ملاک خط فقر مطلق، خطفقر بینالمللی نامیده است.
در سومین گزارش اهداف هزاره که در سال ١٣٨٩ تهیه شد، بهعلت وضعیت کشورهای در حال توسعه و بهخصوص کشورهای دارای منابع طبیعی، به جای خط فقر یک دلار در روز، خط فقر ٢۵/١ دلار در روز را معیار قرار دادند. البته باید توجه داشت که در این روش ارزش بازاری دلار محاسبه نمیشود بلکه ارزش آن بر اساس قدرت خرید دلار بر حسب ریال مورد استفاده قرار گرفته و با ضرب آن در عدد٣٠، خط فقر یک دلار برای یک فرد در ماه به دست میآید.
به عنوان مثال طبق گزارش بانک جهانی ارزش قدرت خرید یک دلار در سال ٢٠١۴ معادل ٨۴١١ ریال بوده است. بنابراین خط فقر ماهانه براساس ٢۵/١ دلار در روز تقریبا ٣١هزار و ۵٠٠تومان خواهد شد (٨۴١١*٢۵/١*٣٠= ٣١۵۴١٣). براساس این معیار هیچ فردی در ایران زیر خط فقر نیست زیرا مبلغ با یارانه ۵٠٠/۴۵تومان که هر ماه بهصورت سرانه در ایران پرداخت میشود، هیچ فردی زیر خط فقر ٢۵/١دلار در روز نخواهد بود.
هرچند این روش محاسبه ساده بوده و امکان مقایسه وضعیت کشورها را با همدیگر فراهم میکند اما لازم به ذکر است که در این تعریف از فقر، مانند دیگر خطوط فقر درآمدی، قابلیتها و کیفیتهای زندگی افراد نادیده گرفته میشود. در این تعریف از فقر، با توجه به فلسفه اولیه تعریف آن که میزان لازم برای بقا را مشخص میکند در واقع، هیچ تضمینی برای برآورده ساختن نیازهای اساسی در برنداشته و به این خاطر به هیچوجه نمیتواند خط فقر مطلق به حساب بیاید.
علاوه براین، در بسیاری کشورها، قدرت خرید یکدلار در روز حتی برای سیرکردن شکم افراد نیز کافی نبوده و بدینترتیب حتی نمیتواند تعیینکننده خط فقر شدید (گرسنگی) باشد. در واقع در پایهگذاری این معیار، هیچگونه مبنای روششناختی و مفهومی معتبری وجود نداشته است که دادهها و ابعاد فقر در زمینههای مختلف را- حتی بهصورت ناقص- مورد لحاظ قرار دهد.
بنابراین به علت رفع نقصانهای فوق و لزوم لحاظ کردن نیازهای اساسی برای کشورهای در حال توسعه، برای تبیین بهتر وضعیت گروههای آسیبپذیر، علاوه بر روش فوق از خطفقر ملی نیز استفاده میشود که معمولا به عنوان خط فقر مطلق از آن یاد میشود.