روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «در طول دهه نود و پیش از این بلوای گرانی کمرشکن ارز، مربیان خارجی زیادی وارد ورزش ایران شدند که برخی از آنها به دلایل مختلف در یادها خواهند ماند. این مطلب داستان شش نفر از آنها را به شکل مختصر مرور میکند؛ البته نهفقط از نظر فنی، بلکه از این زاویه که از رهگذر حضور آنها در ایران چه دانستیم و چه آموختیم.
برانکو؛ غر زدن ممنوع
معمار عصر جدید پرسپولیس، برانکو ایوانکوویچ است؛ مربی کرواتی که شش سال پیش در چنین روزهایی یعنی دقیقا نوزدهم فروردین ۹۴ سرمربی پرسپولیس شد و تیمی را که در خاک افتاده بود به افلاک رساند. برانکو پرسپولیسی را تحویل گرفت که کاپیتانش برای بقا در لیگ برتر سجده شکر به جا آورد. او اما این تیم را با سه قهرمانی پیاپی لیگ و یک صعود فوق دراماتیک به فینال لیگ قهرمانان آسیا تحویل داد. برانکو تیمی ساخت که هنوز هم اثرات و ثمراتش ملموس است و هواداران را شیرینکام میکند. با این حال میراث بزرگ مربی کروات، جاانداختن فرهنگ کار به جای اعتراض و غرولند بود. نه جدایی هیچکدام از ستارهها و نه مصدومیتها و محرومیت از یارگیری برانکو را تسلیم نکرد. او هرگز لب به هیچ شکایتی نگشود و صبح تا شب برای شغلش وقت گذاشت. این موهبتی بینظیر بود برای فوتبال بهانهجوی ایرانی.
ولاسکو؛ ما میتوانیم
مردی که در والیبال ایران انقلاب به پا کرد، سال ۲۰۱۱ هدایت تیم ملی را پذیرفت. او ایران را برای اولین بار قهرمان آسیا کرد و برای نخستین بار به لیگ جهانی رساند. راهیابی به مسابقات جهانی ۲۰۱۴ هم دستاورد دیگر خولیو ولاسکو بود. عملکرد او از نظر فنی جای بحث ندارد اما میراث این مربی برای ورزش ایران جاانداختن این نکته کلیدی بود که فقط غیر ممکن، غیر ممکن است. ولاسکو نشان داد با کار و برنامه و تدابیر صحیح میشود سختترین قلهها را هم فتح کرد. جادوی او آن قدر استثنایی بود که باعث شد حتی عادل فردوسیپور در برنامه تمام فوتبالیاش ترتیب یک مصاحبه به یادماندنی با این مربی را بدهد. همان جا بود که ولاسکو گفت از عبارت «کم و بیش» در ادبیات ایرانی خوشش نمیآید. او گفت به جای چنین تعابیر پر از شک و تردیدی، باید مصمم باشید و محکم به سمت جلو حرکت کنید.
کیروش؛ از چیزی نترس
کارلوس کیروش پرتغالی هفت سال سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بود و یک کارنامه مثبت و قابل قبول از خودش به جا گذاشت. او دو بار تیم ملی را به جام جهانی رساند و در جام ملتهای آسیا هم تا نیمهنهایی پیش رفت. میراث اصلی کیروش اما نه این نتایج، بلکه چشاندن طعم شیرین شجاعت به فوتبالدوستان ایرانی بود. هرگز فراموش نخواهیم کرد کیروش چگونه مهدی رحمتی را بعد از ناز کردن برای تیم ملی، در حساسترین مقطع ممکن کنار گذاشت و تیم ملی را با رحمان احمدی به جام جهانی رساند. در مقدماتی ۲۰۱۴ سه بازی حساس با قطر، لبنان و کره جنوبی داشتیم که هر سه را باید میبردیم. شاید حتی خود رحمان احمدی هم جسارت انتخاب خودش بهعنوان دروازهبان اصلی تیم ملی در این سه دیدار را نداشت. کیروش اما به او اعتماد کرد و ما جهانی شدیم. بعدتر هم مربی پرتغالی همین هنر نترسیدن را در تقابل با بزرگانی همچون آرژانتین و اسپانیا به نمایش گذاشت.
استرا؛ ارزش تخصص
آن قدر مربی خوب ایتالیایی در تاریخ فوتبال جهان داشتهایم که خیلی از رسانههای دنیا به شوخی مربیگری فوتبال را «شغل ایتالیایی» میخوانند. ابتدای لیگ نوزدهم اما یک مربی از همین کشور هدایت استقلال را پذیرفت و با وجود آن که تنها نیمفصل مشغول به کار بود، اسمش را در تاریخ این باشگاه جاودانه کرد. آندرهآ استراماچونی مردی بود که در استقلال کمستاره غوغا کرد، بازیکنی مثل مهدی قائدی را به بالاترین سطح فوتبالش رساند و روح مبارزه و برتری را در کالبد استقلال دمید. او بدون هیچ هراسی، در یک بازی مهم مثل داربی تهران برای نخستین بار سیستم سه دفاع را آزمایش کرد و با وجود شکست در آن مسابقه، آن قدر روی ایدهاش پافشاری کرد که آبیها را به کورس قهرمانی رساند. شاید اگر آن مشکلات پیش نمیآمد و استراماچونی در ایران میماند، استقلال بیش از اینها از خدماتش سود میبرد. میراث او اما اثبات ارزشهای «تخصص» بود.
کالدرون؛ تو بامعرفت باش!
شاید به جرات میتوان گفت در یک دهه گذشته به هیچکدام از مربیان خارجی شاغل در فوتبال ایران به اندازه گابریل کالدرون ظلم نشد. این مربی آرژانتینی ماموریت دشوار اداره پرسپولیس در دوران پسابرانکو را بر عهده گرفت و به شکلی خیرهکننده از پس کار برآمد اما مدیریت وقت باشگاه به دلایل نامعلوم به پر و پای او پیچید و آن قدر آزارش داد که این مربی تیمش را ول کرد و رفت. کالدرون پرسپولیس را قهرمان نیمفصل کرد و به نیمهنهایی جام حذفی رساند، از آن مهمتر این که تابوی نیمکتنشین کردن ستارههایی مثل علیرضا بیرانوند، جلال حسینی، شجاع خلیلزاده و … را شکست اما نهایتا یک سیستم مرموز با دهها هزار فحش در شبکههای اجتماعی او را بدرقه کرد. عجیب این که کالدرون هنوز در کمال ادب و احترام در مورد ایران حرف میزند و هر موفقیت پرسپولیس را تبریک میگوید. مرد آرژانتینی انگار با معرفتش در حال دلربایی است.
ویلموتس؛ ظاهر مهم نیست
همه چیز هم اما همین قدر گل و بلبل نیست. بین مربیان خارجی هم حتما افراد شیاد و فرصتطلب پیدا میشوند و لازم است طرف ایرانی مایل به همکاری، شش دانگ حواسش را جمع کند. مارک ویلموتس، تحمیلکننده سنگینترین غرامت تاریخ فوتبال ایران به فدراسیون مصداقی کامل از مربیان موصوف است. مرد بلژیکی دو میلیون یورو نقد و شش میلیون یورو نسیه از ما گرفت تا یک درخت بکارد، پیش از داربی با بازیکنان پرسپولیس و استقلال چاقسلامتی کند و البته به بحرین و عراق ببازد. با این همه حتی از او هم میشود درس گرفت؛ این که هرگز نباید به ظاهر آدمها اعتماد کرد. ویلموتس مردی مهربان، خونگرم و اهل کار نشان میداد و زعمای پیشین فدراسیون در زمان عقد قرارداد بسیار در ستایش نجابت او حرف زدند اما دیدید که پوستمان را کند. همیشه باید هوشیار، واقعبین و خردگرا بود، وگرنه ممکن است فاجعهای در کمین باشد.»
انتهای پیام
شش مرد، شش میراث
این داستان مختصر شش مربی است که تا سالها در یاد ورزشدوستان ایرانی خواهند ماند؛ البته نهفقط از نظر فنی، بلکه از این زاویه که از رهگذر حضور آنها در ایران چه دانستیم و چه آموختیم.
قلم | qalamna.ir :