تولید قدرت درهمه عرصه ها از جمله قدرت هوشمند ، نرم و سخت و نظامی ، ضامن امنیت ملی و قدرت دیپلماسی است. اگر کسانی در هر منصبی بوده و بخواهند به هردلیلی دوگانه ای فرصت طلبانه بین قدرت میدانی و قدرت دیپلماسی بسازند ، باید بدانند و متوجه باشند که این عمل و این طرز فکر و اندیشه برضدیت منافع ملی ، تجربه بشریت و علم است و هیچ منطقی نمی تواند آن را توجیه نمایدو جز یک فرصت طلبی منفعت طلبانه نمی تواند باشد.
اساسا جداسازی دیپلماسی و میدان یا همان نظامی گری از یکدیگر امکان پذیر نیست و سیاست خارجی هر کشوری ترکیبی از دیپلماسی و میدان است درواقع هیچ دیپلماسی بدون پشتوانه نظامی و به قولی میدانی ، نمی تواند وارد کارزار پیچیده مذاکرات شود و این یک امر بدیهی در روابط بین الملل است و این باعث بالا رفتن قدرت چانه زنی در مذاکرات است یعنی نمی توان در میدان شکست خورد یا ضعیف بود و در دیپلماسی و مذاکره پیروز شد.
همانگونه که اشاره شد تجربه بشریت بر قدرت میدان تاکید دارد چنانچه مصیبت هایی که بر ائمه علیه السلام وارد شد از نبود مردان میدان ناشی گردید ، اگر امام علی (ع) در مسجد کوفه شمشیر بر فرق مبارکشان خورد ، از نبود مردان باشرف میدان بود، اگر امام حسن مجتبی (ع) مجبور به صلح با معاویه و بعدها نقض پیمان از سوی معاویه می شود، کسری مردان میدان بود. اگر مردان میدان در عاشورای سال ۶۱ هجری بودند،اهلبیت امام حسین (ع)اسیر نمی شدند، پس همیشه و در همه زمانه های تاریخی این مردان میدان بودند که تعیین کننده پیروزی ها و یا شکست ها بودند.
و اما تنها از اسلام نگفته باشیم ، در پایان جنگ جهانی اول قراردادی تحت عنوان << معاهده صلح >> در کاخ ورسای فرانسه امضا شد که روزگار شکست خوردگان جنگ و ازجمله آلمان را سیاه کرد و یا در جنگ جهانی دوم پس از شکست فرانسه ، مذاکراتی برای تشکیل دولت << ویشی >> انجام شد که باعث از بین رفتن زیرساخت ها و به تاراج رفتن منابع آن ها شد. و اما نمونه ای دیگر از قدرت میدان که شاید برای ما بیشتر ملموس بوده و بسیاری آن را با گوشت و پوست خود حس کرده اند میدان و به قول حضرت امام خمینی (ره)دانشگاه دفاع مقدس بود. اگر همین مردان باغیرت دفاع مقدس نبودند شاید سرنوشت صدر اسلام، برای انقلاب اسلامی تکرار می شدو انقلاب ما به فراموشی و شکست می انجامید.
اگر مردان مرد میدان مبارزه با داعش یعنی مدافعان حرم و در راس آن سردار و سپهسالار بزرگ میدان شهید حاج قاسم سلیمانی نبود، امروز داعش، آن ویروس خطرناک سیاسی که خود یک کرونای سیاسی و یک کرونای امنیتی است ، در همه جهان فراگیر می شد. مردم ما هرگز چهره پلید یک داعشی را در ایران و از نزدیک ندیده اند چراکه مردان میدان ، مردانه ایستادند.
دیپلماسی بدون میدان مستأصل خواهد بود و همیشه میدان در خدمت دیپلماسی بوده است و البته هردو تکمیل کننده هم خواهند بود، این را دراعتراف وندی شرمن عضو تیم مذاکره کننده آمریکایی می توان دید آن جایی که در کتاب خودش تحت عنوان << من ترسو نیستم >> چنین می نویسد : << ما موقعیت ارتش مان در خلیج فارس را تغییر دادیم و بمبی را در آنجا قرار دادیم که می توانست تأسیسات فردو را که زمانی مخفیانه فعالیت می کرد، هدف قرار دهد تا بلکه بتوانیم دیپلماسی را با تهدید نظامی معتبر حمایت کنیم.>> یا در جای دیگری تصریح می کند : << هیچ کشور دیگری ارتشی ندارد که چنین تهدید به باورپذیری را ، در خدمت به دیپلماسی فراهم کند.>> و این علاوه بر نشان دهنده ارتباط نزدیک میدان و دیپلماسی بر این نکته نیزتاکید دارد که افکار برخی افراد چنان التقاطی و بیراهه است که حتی پیرو اساتید خود نیز نمی باشند.
پس می توان نتیجه گرفت که دیپلماسی پشتوانه ای قوی و موثر در میدان را لازم دارد تا بتواند موازنه قدرت در منطقه و مذاکرات را به سود منافع ملی تغییر دهد و درواقع برای دیپلماسی تولید قدرت نماید چراکه دیپلماسی بدون قدرت میدانی ، طبل توخالی است و کسی برای طبل توخالی احترامی قائل نیست و درواقع جداسازی دیپلماسی از میدان و نظامی گری نتیجه ای بهتر از ترکمنچای و ویشی و ورسای نخواهد داشت، یعنی هم منافع ملی و هم منابع کشور به حراج گذاشته می شود و می شود همان برجام نافرجام که دستاوردی جز << هیچ >> نداشت.