حالا پرسشی که دراین میان به وجود میآید این است که برای برونرفت سینما از این چالش خطرناک چه باید کرد؟ چه راهکاری باید اندیشیده شود تا حداقل در زمانه کرونا زده چراغ سینماها (هرچند کم سو) روشن بماندو چرخه فعالیت اهالی سینما هم ادامه داشته باشد؟
آیا میتوان با درنظر گرفتن شرایط بغرنج فعلی سینما و برای جلوگیری از ورشکستگی و بازگشت سرمایه؛ هزینه تمام شده یک فیلم را کم کرد تا هم صاحبان فیلم متضرر نشوند ضمنا ساخت فیلم هم در سینما ادامه داشته باشد؟
با در نظر گرفتن این نکته که وقتی قیمت تولید فیلم بیش از حد گران میشود عملا جایی برای نگاهی جدید در سینما باقی نمیماند، چون سازندگان فیلم انتظار بازگشت سرمایهای سنگین را دارند و سراغ موضوعات و فرمهایی میروند که امتحان خود را پیشتر پس داده است.
به همین منظور برای رسیدن به نظرات جامع و کامل دراین باره گزارشی ترتیب دادیم و به سراغ تعدادی از فیلمسازان رفتیم و نظر آنها را درباره تغییر نگرش تولید در سینما جویا شدیم که ماحصل بخش اول این گفتگوها پیش روی شماست:
در گام اول به سراغ محمد آفریده، مدیر سابق مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و انجمن سینمای جوان رفتیم و با او در این رابطه گفتگو کردیم.
این مدیر سابق با بیان اینکه سینما با حضور همه طیفها و سلیقهها، سینمایی بالنده، تاثیرگذار و پررونق میشود در توضیحش ادامه میدهد که دراین سینما کسی جای کسی را تنگ نمیکند و همه میتوانند در همه ابعاد در آن فیلم بسازند. او در عین حال این نکته را هم اشاره میکند که مشکل اصلی وضعیت فعلی سینمای ما تحمل نکردن یکدیگر و گزینشی کردن ظرفیتهای خلاق این عرصه توسط اغیار است.
آفریده تمام جوانب سینما را در نظر میگیرد که وقتی صحبت از سینمای اکران میشود باید الزامات این نوع سینما را هم دید.
آفریده آمار را به زمان مسوولیتش در مرکز گسترش ارجاع میدهد که با بودجهای حدود دو یا سه فیلم سینمایی معمولی با همین نگاه از بیش از ۷۰ فیلم سینمایی اول و تجربههای گوناگون و متنوع فیلمسازان حمایت کرده است و میگوید:
او در عین حال ساخت فیلم لوباجت برای زمان کرونا به خصوص شرایط اکران آنلاین را مناسب و لازم میداند و عقیدهاش بر این است که شرایط جدیدی که کرونا تحمیل کرده نیازمند نگاه جدید در تولید وپخش و مدیریت سینماست تا حیات سینما ادامه پیدا کند و حیات سینما هم فقط به دست، دست اندرکاران آن مربوط نمیشود بلکه دولتها باید حمایت جدی از آن بکنند.
تهیهکننده واپسین ساخته کمال تبریزی «دستانداز» در ادامه به رونقبخشی فیلمهای آنلاین اشاره میکند و در همین راستا یادآوری میکند:
پیش از این لوباجت یک جور فحش در سینما بود
در همین راستا با محمود غفاری، کارگردان فیلمهای تحسینبرانگیز، اما کم هزینه «شماره ۱۷ سهیلا» و «این یک رویاست» گفتگو کردیم و نظرش را دراین باب جویا شدیم؛ او کمی فکر میکند و بعد با اشاره به اینکه پرداختن به این موضوع برای من بسیار جالب است، توضیح میدهد:
از نظر غفاری همین مساله و نوع نگاه به فیلمهای لوباجت در سینما باعث شده بود که فیلمسازان مستقل سرخورده شوند و تمایلاتی برای فعالیت در سینمای بدنه و فیلمهای پر خرج پیدا کنند که نمونههایش آنقدر زیاد است که نیاز به آوردن اسمشان نیست.
او در ادامه میگوید: «از نظر من نگاه تحقیرآمیز به فیلمهای لوباجت در درجه اول به اصل سینما ضربه میزد چراکه وقتی در حرفهای سرمایهسالاری به وجود میآید حتما خلاقیت اولین چیزی است که آسیب میبیند سپس خلاقیت هم که نفس سینماست از بین میرود.
به باور غفاری ساختن فیلمهای لوباجت به این سادگیها هم مقدور نیست و حالا که سینما ورشکسته شده پس سوییچ کنیم به پلن ۲ که فیلم کم خرج است. او میگوید: «اصلا آدمی که دورهای از زندگی پرخوری کرده و اضافه وزن دارد یک شبه نمیتواند وزنش را کم کند و فرم زندگی گذشتهاش را عوض کند. این مساله به زمان و تخصص نیاز دارد.»
کارگردان فیلم «شماره ۱۷ سهیلا» در بخش دیگری از صحبت خود چگونگی ساختار فیلمهای کمهزینه را ارزیابی میکند: «فیلم کمهزینه از همان ابتدای نگارش فیلمنامه باید کمهزینه نوشته شود. طرح و فیلمنامه باید آنقدر محکم باشد که بدون سوپراستار هم آن فیلم توجه تماشاگر را به خود جلب کند و همین نکته باعث میشود که وجه خلاقانه فیلم پرورش پیدا کند و اثر تولید شده به سینما نزدیک شود.
نگاهی به تاریخچه فیلمهای مهم جهان نشان میدهد که فرمول استفاده از فیلم کمهزینه در میان فیلمسازان طراز اولی بسیار پرکاربرد است؛ غفاری میگوید اساسا دستورالعمل فیلمهای کمهزینه در تاریخ سینمای جهان باعث به وجودآمدن جنبشهای سینمایی مثل دگما ۹۵ و موج نوی سینمای فرانسه شده که از دل آن فیلمهای مهم سینمای جهان متولد شده.
او در پایان صحبتش از دلایل علاقهمندیاش به ساخت فیلمهای کم هزینه میگوید: «برای شخص من جنبه دیگری از فیلم کمهزینه همیشه جذاب است و آن هم عبور از لایههای سانسور است. شما وقتی فیلم ارزان میسازید، زیاد فکر بازگشت سرمایه را نمیکنید و این مساله هنگام تولید شجاعتی با خود میآورد که این شجاعت در فرم و محتوا میتواند فیلم را یه لایه بالاتر ببرد.
به عقیده این کارگردان شاید سینمای دهه ۹۰ ایران که مملو از فیلمهای سطح پایین شده بود با ورود به قرن جدید، نیاز به نفس تازه دارد و این نفس تازه حتما با ادامه وضعیت قبلی امکانپذیر نباشد:
دراین اوضاع راه دیگری جز تغییر شرایط تولید نداریم
علی مصفا، تهیهکننده فیلم ماندگار «در دنیای تو ساعت چند است؟» و فیلمهای مهمی، چون «مسخرهباز» و «پله آخر» درباره الزام تغییر ماهیت اقتصادی سینما و ساخت فیلمهای ارزان قیمت در شرایط کرونایی میگوید:
او با اعتقاد بر اینکه اگر همیشه میشد فیلم با هزینه کمتر در سینما ساخت و این فیلم کم هزینه را در یک بازار معقولی هم عرضه کرد درنهایت این موضوع به نفع همه سینماگران میشد: «ولی به این نکته توجه کنیم فیلمی که با این روش ساخته میشود خیلی از جذابیتهای خود را از دست میدهد، آن هم جذابیتهایی که مورد نظر اغلب مخاطبان سینماست.
مصفا میگوید: «ولی اگر بگوییم از این تاریخ به بعد همه مجبوریم فیلمهایی بسازیم که یک میلیارد هزینه برای آن صرف میشود آن وقت با چنین الزامی همه سراغ فیلم نامههای کمهزینهتر میرویم یا اصلا در مرحله ایدهپردازی این مهم را در نظر میگیریم و ساخت فیلمهای کم هزینه مدنظر همه قرار میگیرد ولی به شرط آنکه مشخصا از اول معلوم باشد که قرار بر تولید فیلم ارزانقیمت باشد.»
مصفا درباره تغییر شرایط تولید در بازه زمانی کرونازده میگوید: «اگر قرار است تولید در سینما ادامه پیدا کند راه دیگری جز تغییر شرایط تولید نیست و برای هیچ سرمایهگذاری اصلا معقول نیست که ۶ میلیارد یا ۷ میلیارد هزینه فیلمی کند که از همان روز اول معلوم است که فروشش چقدر خواهد بود و نمیتواند در گیشه بازگشت داشته باشد به هر حال در این وضعیت کرونایی باید از همان مرحله ایده اولیه به فیلمنامه و سناریویی فکر کرد که با هزینه محدودتر ساخته شود مگر اینکه فلان نهاد یا وزارتخانه سرمایه تولید فیلم را متقبل میشود که آن حسابش جداست ولی برای فیلمهایی که ما کار میکنیم که عموما با سرمایهگذاری بخش خصوصی ساخته میشوند و از طرفی فیلمهای تجاری صرف هم نیستند، کار را برای ما از همه گروهای دیگر سختتر میکند».
تهیهکننده «در دنیای تو ساعت چند است؟» به شرایط فیلمسازی که کار میکند، اشاره میکند و میگوید: «این شکل فیلمسازی برای ادامه حیات خود لازم است که هزینه کمتری برای آن صرف شود.»
پیشنهاد مصفا برای خروج از بحران فعلی سینما این است که محدودیتها از سر راه فیلمسازان برداشته شود، پروسه پروانه ساخت کنار گذاشته شود، دعوای بر سر شبکه نمایش خانگی رفع شود و حداقل در این شرایط فیلمسازان برای ساخت محصولشان در مسیرهای مختلف با مانع مواجه نشوند: «شما تصور کنید در این وضعیت دشواریهای مراحل ساخت فیلم کمتر که نمیشود، مدام سختتر هم شود.»
این تهیهکننده در خلال صحبتش ما را به شرایط تولید فیلم در دهه ۶۰ ارجاع میدهد که تولید فیلم با محدودیت همراه بود و در این باره توضیح میدهد:
سینما در دنیا قاعده تجاری خاصی دارد
نگاهی به کارنامه کاری بابک کریمی نشان میدهد که او با کارگردانان جوان خلاق زیادی در فیلمهای مختلف لوباجت همکاری کرده است. در همین رابطه نظر این بازیگر شناخته شده سینما را هم جویا میشویم و با او گفتگو میکنیم؛ او میگوید: «بحث سینمای کمهزینه یا به عبارتی لوباجت در هر دورانی از سینما مطرح بوده و فیلمهای زیادی هم در این چارچوب مالی ساخته شده است.
این بازیگر در ادامه به این نکته اشاره میکند باید توجه داشته باشیم که سینما در دنیا، قاعده تجاری دارد و وقتی آدمی نزد مخاطبان محبوب باشد گیشه فیلمهایش هم پرفروش میشود.
بازیگر فیلم «هجوم» شرایط سختی همچون کرونا یا رکود مسائل اقتصادی کشور را دلیلی بر تولید فیلمهای با هزینه کم نمیداند و در این باره به مثالی اشاره میکند:
او میگوید: «قاعده تجاری و داد و ستد مالی و اقتصادی، کرونا نمیشناسد. اگر کالایی مشتریاش زیاد باشد، عرضه و تقاضا شکل میگیرد.» به نظر کریمی شاید در حال حاضر سینما رفتن به معنای رایج شکل و شمایل خود را از دست داده باشد که در آن صورت نوع مصرف عوض میشود.
به اعتقاد کریمی اگر با گسترش شرایط اکران آنلاین و رواج ویاودیها فروش فیلمها تضمین شود که هزینههای تولید فیلم مثل گذشته باقی میماند، اما اگر این مسیر به فروش بالای فیلم منجر نشود طبیعتا تهیهکننده قیمت تولید فیلم را پایین میآورد و نرخ ساخت و ساز فیلم افت میکند ولی باز هم این دلیلی نیست بر اینکه فیلمها لو باجت ساخته شود. چون فیلمهای لوباجت از ابتدا میدانند فروش ندارند.»