روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «شکست برابر الجزایر در بازی دوستانه، بلوای بزرگی به پا کرده و موج تازهای از شایعات را در مورد برکناری دراگان اسکوچیچ به وجود آورده است. تنها چیزی حدود پنج ماه به آغاز مسابقات جام جهانی باقی مانده و اگر قرار باشد یک سرمربی خارجی هدایت تیم ملی را بر عهده بگیرد، ریسک کار بسیار بالا خواهد بود. در نتیجه احتمال حضور کارلوس کیروش در تیم ملی مطرح شده؛ کسی که بعد از اخراج از کلمبیا و مصر بیکار است و شناخت قبلی او از فوتبال ایران هم یک «مزیت» محسوب میشود.
در نتیجه شایعه بازگشت کیروش بهشدت داغ شده و اگر چه فدراسیون فعلا همه چیز را تکذیب میکند، اما منابع غیررسمی احتمال انتخاب کیروش را منتفی نمیدانند. این مطلب در مورد این نیست که تیم ملی باید با اسکوچیچ راهی جام جهانی شود یا با کیروش. موضوع به چند نکته فراتر از این حرفها مربوط میشود. شاید لازم است یک گام از اتفاقات جاری فاصله بگیریم و به ماجرا ریشهایتر نگاه کنیم. پرسش اینجاست که با شرایط فعلی فوتبال و البته اقتصاد ایران، تغییر مربی چند درصد از مشکلات را حل خواهد کرد؟ نه اینکه این کار سودمند نباشد اما آیا واقعا انتظار معجزه دارید؟
به زیدان بگویید بازی با کانادا لغو شد!
قرار نیست مربیان فوتبال جادو کنند. آنها برای موفقیت نیاز به ابزاری دارند که امروز در فوتبال ایران به حداقلیترین سطح ممکن رسیده است. حتی اگر دراگان اسکوچیچ بدترین مربی دنیا باشد، حق او بود که تیمش چند بازی دوستانه داشته باشد. آیا چنین امکانی برای مربی کروات فراهم شد؟ انواع و اقسام مسابقات دوستانه تیم ملی در ماه خرداد به دلایل مختلف لغو شدند. صحبت از بازی با برزیل و آرژانتین بود اما نهایتا ونزوئلا و اکوادور هم بازی با ایران را لغو کردند. قرار بود ما به کانادا برویم و دو بازی، یکی برابر میزبان و یکی هم برابر اکوادور برگزار کنیم. انجام دو مسابقه به پیمودن این فاصله طولانی میارزید اما ابتدا دیدار با اکوادور منتفی شد و بعد هم کانادا زد زیر میز. یک مسابقه هم با اروگوئه جور شد که روی کاغذ خیلی خوب بود اما اسکوچیچ به دلیل دوری راه آن را لغو کرد.
سرمربی تیم ملی گفته: «آیا طبیعی بود که ۲۲ ساعت راه برویم، فقط یک بازی انجام بدهیم و بعد برگردیم؟ اگر دو بازی بود میارزید اما یک مسابقه ارزشش را نداشت.» شما میتوانید با اسکوچیچ موافق نباشید اما نمیتوانید کتمان کنید تیم ملی مشکل شدید تدارکات دارد. نمیتوانید کتمان کنید فدراسیون فوتبال بلاتکلیف است و این سردرگمی، روی سر تیم ملی سایه انداخته است. نمیتوانید کتمان کنید که تیم امید ایران هم بدون آمادهسازی مناسب و فقط بازی با یک رقیب تدارکاتی به جام ملتها رفت و شکست خورد. نمیتوانید کتمان کنید که با این شرایط، کارآیی بهترین مربیان دنیا هم کاهش مییابد. کیروش که هیچ، فرض کنید زیدان سرمربی تیم ملی ایران است و سه روز قبل از بازی با کانادا خبر میدهند این مسابقه لغو شده است. او چه حالی خواهد شد؟
این حقایق ناامیدکننده
آیا میدانید تیم ملی ایران سومین تیم پیر جام جهانی است؟ آیا میدانید به غیر از مهدی طارمی و سردار آزمون، بقیه لژیونرهای اروپایی ما در نقاط مختلف قاره سبز نیمکتنشین هستند؟ آیا میدانید تیم امید ایران به غیر از یاسین سلمانی، حتی یک ستاره مستعد و معروف دیگر هم ندارد و نهایتا دلش به محمد خدابندهلو یا سامان فلاح خوش است؟ آیا میدانید آقای گل لیگ برتر فوتبال ایران گادوین منشای نیجریهای است که در ۳۰ بازی فقط ۱۴ گل زده و هفت تای آنها هم از روی نقطه پنالتی بوده؟ آیا میدانید فصل گذشته بزرگترین جدال نقلوانتقالاتی فوتبال ایران بر سر امین قاسمینژاد ۳۴ ساله بود و امسال همین رقابت بر سر سجاد شهباززاده ۳۲ ساله درگرفته است؟ آیا میدانید هر دوی این بازیکنان – با کمال احترام – مهاجمان بهشدت معمولی هستند که هیچکدام حتی یک بازی ملی هم ندارند؟ این فکتهای بیرحمانه، واقعیت غمانگیز فوتبال ایران را نشان میدهد؛ رشتهای که از بحران توجه و سرمایهگذاری رنج میبرد. حتی مسابقات امیدها در ازبکستان هم کمکداور ویدئویی داشت، اما نهتنها در ایران چنین امکانی نداریم بلکه حتی دورنمای مشخصی هم برای تجهیز ورزشگاههای کشور به VAR موجود نیست. اینکه عدهای گمان میکنند بزرگترین مشکل حال حاضر فوتبال ایران شخص سرمربی تیم ملی است، یک خود فریبی بزرگ به نظر میرسد.
فردا چه؟ بعد از کیروش چه؟
روشن است که اسکوچیچ از رزومه لازم برای هدایت تیم ملی در جام جهانی برخوردار نیست و مثلا کارلوس کیروش «ممکن است» در جام جهانی بهتر از او نتیجه بگیرد. این نتیجه بهتر هم بعید است صعود از مرحله گروهی باشد، نهایتا جلوگیری از فاجعه شکستهای پرگل خواهد بود. بسیار خب! او را همین امروز بیاورید و نتیجه کوتاهمدت مد نظرتان را بگیرد، اما فردا چه؟ بعد از کیروش چه؟ مربی پرتغالی رکورددار طولانیترین مدت حضور روی نیمکت تیم ملی ایران است، اما هنوز برخی تنها دوای درد فوتبال ما را بازگشت به او میدانند. این داستان تا کی ادامه خواهد داشت؟ کیروش در مرز ۷۰ سالگی قرار دارد؛ گیریم که او هرگز بازنشسته نشود، بعد از درگذشتش چه خواهیم کرد؟ او بدون ما در کلمبیا و مصر بختش را آزمود. ما دوران گذار از او را چطور پشت سر گذاشتیم؟ همه هنر مدیریتیمان شد انتخاب مارک ویلموتس کلاهبردار و همین آقای اسکوچیچ که تازه وقتی تیم مل را به جام جهانی برد، فهمیدیم برای این تیم «کوچک» است! تکرار میکنیم که داستان بر سر آمدن یا نیامدن کیروش نیست؛ فارغ از این موضوع، این فوتبال باید گامهای بزرگتری بردارد، امکاناتش را مضاعف کند، روابطش را با دنیا بهبود ببخشد، روی ردههای پایه سرمایهگذاری کند و اقتصاد قدرتمند داشته باشد. بدون اینها، تا ابدالآباد نسخه متفکرین این خواهد بود که: «کیروش را بیاورید، دفاع را درست کند، کمتر گل بخوریم.»
والسلام!»
انتهای پیام