رضا صادقیان
برای فهم بهتر پدیدههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بهترین مسیر چندوجهی دیدن و بر زمین گذاشتن عینک حب و بغضهای شخصی و آساننگری است.
در ماجرای اخیر اعتراضهای خیابانی سادهترین مسیر برای جمعبندی کردن مسائل کوچک و بزرگ راهی است که برخی از رسانهها و چهرههای سیاسی در ساختار دولت و مجلس شورای اسلامی طی کردهاند. به عنوان مثال: برخی واقعا باور دارند که جوانان حاضر در خیابانها به دلیل هیجانهای برگرفته از بازیهای رایانهای به چنین مسیری رفتهاند و جای اهمیت دادن به خواستههای آنان نیست، شماری دیگر به ضرس قاطع میگویند افراد معترض و حتی دانشجویان فرزندان طلاق هستند و به دلیل کمبودهای عاطفی چنین رفتاری را در جامعه بروز میدهند؛ احتمالا رویکرد برخی مدیران مدارس و مسئولان وزارت آموزش و پرورش برای معرفی دانش آموزان به مراکز مشاوره برگرفته از چنین نگرشی است و حتی برخی به اصطلاح کارشناسان بروز اعتراضها را به عدم پاسخ نیازهای جنسی جوانان و قلیان احساسات قلمداد کردند. بیان چنین دلایلی بیش از آنکه نمایی روشنگرانه از وضعیت امروز را به نمایش بگذارد و در صدد حل مسائل و حتی بحرانها برآید، کلیت این دشواره را نادیده میگیرد و چه بسا با همین تحلیل های بدون بنیان و سراسر ساده زمینه ساز اعتراض های بیشتر در جامعه را فراهم کنند.
اعتراض اخیر شهروندان که بیش از یکماه از آن میگذرد ریشه در چند عامل در حوزههای مختلف ولی مرتبط با یکدیگر دارد. طولانی شدن همین مسئله باعث شده برخی سیاسیون با سابقه زاویه نگاه خود را حتی نسبت به هفتههای گذشته تغییر بدهند. به عنوان نمونه؛ آقای قالیباف در چند گزاره مشخص و غیرقابل تفسیر گفتهاند: «باید در نظر داشت که پس از برقراری امنیت و آرامش سراسری در کشور نباید تدبیر و هوشمندی مردم در همراهی نکردن با خشونتطلبی و اغتشاشات را بهانهای برای پرهیز در تغییر رویه ها قرار داد» و در ادامه همین مبحث میگویند: «البته بخشی از این تغییر نیز، اصلاح در نظام حکمرانی در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که باید به حکمرانی نو منجر شود». بخش آخر سخن ایشان همان سخن اصلاحطلبان پس از دوم خرداد و برآمدن دولت هفتم است، دولتی که قرار بود قبل از آنکه مشکلات به گرههای فروبسته در ساختار سیاسی تبدیل شود، اصلاحات انجام بدهد ولی با مانع تراشی برخی مدیران سابق روبرو شد. میتوان این ادعا را نیز مطرح کرد که پس از استقرار دولت اول حسن روحانی و امیدی که در جامعه شکل گرفته بود، این امکان بهتر از سالهای دهه هفتاد در جامعه قابل لمس و امکان تحقق آن وجود داشت. واکنش مثبت شهروندان پس از پذیریش برجام و جان گرفتن کسب و کارهای وابسته به تجارت خارجی و نوآور در همان زمان قابل ذکر است، اما این همه پس از اعتراضهای سال ۹۶ و خروج آمریکا از برجام به یکباره با دشوارههای سختتر در نظام تصمیمگیری روبرو شد.
معنای حکمرانی نو به دلیل تکیه بر واژه «نو» مشخص است، بدون تردید این همه اشاره به اصلاح رویکردها، سیاستگذاریها و تغییر رویههای هزینهساز برای نظام حکمرانی دارد. همزمان؛ در شرایطی که رئیس دستگاه قضا و یا شخص رئیس جمهور از گفتگو، تغییر مسیر و اصلاح برخی رفتارها سخن به میان میآورند، مشخص است که حوادث اخیر را سادهسازی و آسانفهم نکردهاند و همچنان و در صورتی که در عمل شاهد تغییر برخوردها باشیم و مطالبات جامعه شنیده شود، جای بسی امیدواری برای اصلاح سیاستها وجود دارد.
درک واکنش برخی از چهرههای پرهیاهوی سیاسی و سادهسازی کردن مسائل و بحرانهای امروز با توجه به رویکرد سابق آنان جای تعجب ندارد، افرادی که بیش از هر موضوعی خود را حق و سایرین را باطل تصور میکنند و همیشه مسدود کننده گفتگو و اصلاح رویهها بودهاند؛ همه چیز را به تمام موارد پیدا و پنهان ارتباط میدهند به غیر از آنکه به اصل مشکل تمرکز کنند و راه حل کارگشا برای آینده کشور بدهند. گوش سپردن به پیشنهاد این افراد در نظام حکمرانی فقط هزینه است و دست آخر تبدیل کردن مشکلات امروز به بحران و ابربحرانهای بدتر را به همراه خواهد داشت. شاید این افراد در ظاهر دلسوز باشند، اما عملکرد آنان تقریبا با دستاورد هیچ و دامن زدن به لجبازی در تصمیمگیریهای بنیادین همراه بوده است!
برای فهم بهتر پدیدههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بهترین مسیر چندوجهی دیدن و بر زمین گذاشتن عینک حب و بغضهای شخصی و آساننگری است.
در ماجرای اخیر اعتراضهای خیابانی سادهترین مسیر برای جمعبندی کردن مسائل کوچک و بزرگ راهی است که برخی از رسانهها و چهرههای سیاسی در ساختار دولت و مجلس شورای اسلامی طی کردهاند. به عنوان مثال: برخی واقعا باور دارند که جوانان حاضر در خیابانها به دلیل هیجانهای برگرفته از بازیهای رایانهای به چنین مسیری رفتهاند و جای اهمیت دادن به خواستههای آنان نیست، شماری دیگر به ضرس قاطع میگویند افراد معترض و حتی دانشجویان فرزندان طلاق هستند و به دلیل کمبودهای عاطفی چنین رفتاری را در جامعه بروز میدهند؛ احتمالا رویکرد برخی مدیران مدارس و مسئولان وزارت آموزش و پرورش برای معرفی دانش آموزان به مراکز مشاوره برگرفته از چنین نگرشی است و حتی برخی به اصطلاح کارشناسان بروز اعتراضها را به عدم پاسخ نیازهای جنسی جوانان و قلیان احساسات قلمداد کردند. بیان چنین دلایلی بیش از آنکه نمایی روشنگرانه از وضعیت امروز را به نمایش بگذارد و در صدد حل مسائل و حتی بحرانها برآید، کلیت این دشواره را نادیده میگیرد و چه بسا با همین تحلیل های بدون بنیان و سراسر ساده زمینه ساز اعتراض های بیشتر در جامعه را فراهم کنند.
اعتراض اخیر شهروندان که بیش از یکماه از آن میگذرد ریشه در چند عامل در حوزههای مختلف ولی مرتبط با یکدیگر دارد. طولانی شدن همین مسئله باعث شده برخی سیاسیون با سابقه زاویه نگاه خود را حتی نسبت به هفتههای گذشته تغییر بدهند. به عنوان نمونه؛ آقای قالیباف در چند گزاره مشخص و غیرقابل تفسیر گفتهاند: «باید در نظر داشت که پس از برقراری امنیت و آرامش سراسری در کشور نباید تدبیر و هوشمندی مردم در همراهی نکردن با خشونتطلبی و اغتشاشات را بهانهای برای پرهیز در تغییر رویه ها قرار داد» و در ادامه همین مبحث میگویند: «البته بخشی از این تغییر نیز، اصلاح در نظام حکمرانی در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که باید به حکمرانی نو منجر شود». بخش آخر سخن ایشان همان سخن اصلاحطلبان پس از دوم خرداد و برآمدن دولت هفتم است، دولتی که قرار بود قبل از آنکه مشکلات به گرههای فروبسته در ساختار سیاسی تبدیل شود، اصلاحات انجام بدهد ولی با مانع تراشی برخی مدیران سابق روبرو شد. میتوان این ادعا را نیز مطرح کرد که پس از استقرار دولت اول حسن روحانی و امیدی که در جامعه شکل گرفته بود، این امکان بهتر از سالهای دهه هفتاد در جامعه قابل لمس و امکان تحقق آن وجود داشت. واکنش مثبت شهروندان پس از پذیریش برجام و جان گرفتن کسب و کارهای وابسته به تجارت خارجی و نوآور در همان زمان قابل ذکر است، اما این همه پس از اعتراضهای سال ۹۶ و خروج آمریکا از برجام به یکباره با دشوارههای سختتر در نظام تصمیمگیری روبرو شد.
معنای حکمرانی نو به دلیل تکیه بر واژه «نو» مشخص است، بدون تردید این همه اشاره به اصلاح رویکردها، سیاستگذاریها و تغییر رویههای هزینهساز برای نظام حکمرانی دارد. همزمان؛ در شرایطی که رئیس دستگاه قضا و یا شخص رئیس جمهور از گفتگو، تغییر مسیر و اصلاح برخی رفتارها سخن به میان میآورند، مشخص است که حوادث اخیر را سادهسازی و آسانفهم نکردهاند و همچنان و در صورتی که در عمل شاهد تغییر برخوردها باشیم و مطالبات جامعه شنیده شود، جای بسی امیدواری برای اصلاح سیاستها وجود دارد.
درک واکنش برخی از چهرههای پرهیاهوی سیاسی و سادهسازی کردن مسائل و بحرانهای امروز با توجه به رویکرد سابق آنان جای تعجب ندارد، افرادی که بیش از هر موضوعی خود را حق و سایرین را باطل تصور میکنند و همیشه مسدود کننده گفتگو و اصلاح رویهها بودهاند؛ همه چیز را به تمام موارد پیدا و پنهان ارتباط میدهند به غیر از آنکه به اصل مشکل تمرکز کنند و راه حل کارگشا برای آینده کشور بدهند. گوش سپردن به پیشنهاد این افراد در نظام حکمرانی فقط هزینه است و دست آخر تبدیل کردن مشکلات امروز به بحران و ابربحرانهای بدتر را به همراه خواهد داشت. شاید این افراد در ظاهر دلسوز باشند، اما عملکرد آنان تقریبا با دستاورد هیچ و دامن زدن به لجبازی در تصمیمگیریهای بنیادین همراه بوده است!