روزنامه «فرهیختگان» در ادامه نوشت: مساله عدالت آموزشی را حتما بارها و بارها شنیدهاید و از وجوه مختلف آن مطلع هستید. رشد و توسعه روزافزون مدارس پولی، افت کیفیت مدارس دولتی که اکثریت دانشآموزان کشور در آنها تحصیل میکنند، برداشتن بار تربیتمعلم و بهکارگیری معلمان خرید خدمت و افت کیفیت آموزشی برای برداشتن بار هزینههای آموزشی از روی دوش دولت، مدرسهداری سیاسیون و سیاستگذاران آنهم با دریافت شهریههای نجومی از خانوادهها، گلچین کردن دانشآموزان و سلب امکان تحصیل از آنهایی که پول و قدرت و رانت ندارند، برگزاری کلاسها و دورههای آموزشی خاص و محدود برای بچهپولدارها درمقابل دانشآموزانی که داشتن یک دستگاه تلفن همراه هم آرزوی آنها شده است و … همه مسائل و مصائبی است که در مسیر تحقق عدالت آموزشی قرار گرفتهاند و رشد روزافزون آنها سبب عمیقتر شدن شکاف بین طبقات مختلف جامعه در دسترسی به امکان تحصیل شده است. ماجرایی که بعد از شیوع کرونا تشدید هم شده و ما را در لبه پرتگاهی از منظر آموزشی قرار داده که ادامه آن تجربه یک سقوط آزاد در نظام آموزشی کشور خواهد بود؛ سقوطی که اثراتش را در نسلهای آینده بیش از پیش احساس خواهیم کرد.
در این گزارش قرار است در ارتباط با ماجرای پانسیونهای مطالعاتی که سالهاست در کشور درحال فعالیت هستند و حسابی جیب مردم را خالی میکنند حرف بزنیم، آنهم نه صرفا معرفی و اظهار و انتشار برخی از اقدامات و افعالشان، بلکه میخواهیم از نوع جدیدی از آموزش، خصوصا در طبقات بالای اجتماعی و اقتصادی که خلأ آموزش مطلوب در شرایط کرونایی را برای اقلیت سرمایهدار پر کرده است، سخن بگوییم. منتها پیش از ورود به این مساله، بد نیست تصویری از واقعیت و جو غالب بر نظام آموزشی کشور داشته باشیم تا ببینیم در چه اتمسفری، چه اتفاقاتی درحال وقوع است و اگر زودتر (که هرچند خیلی دیر هم بهنظر میرسد) تدبیری برای وضع پیشآمده نشود، به دورانی از تاریخ برخواهیم گشت که تحصیل فقط برای یک طبقه و گروه خاص، یعنی سرمایهداران است نه تمام مردم!
میلیون میلیون بازمانده از تحصیل
اگر بخواهم خیلی کوتاه شمای کلی سیستم آموزش کشور (خصوصا در ایام کرونایی) را ترسیم کنم، لازم است به برخی اخبار، اخباری که در همین چندوقت اخیر منتشر شده است، رجوع کنیم. در اوایل همین بهمنماه بود که محسن حاجیمیرزایی، وزیر آموزشوپرورش در گفتوگویی با یکی از روزنامههای کشور در ارتباط با آمار دانشآموزانی که به سامانه شاد دسترسی دارند و امور تحصیلی خود را پیگیری میکنند، گفت: «همه همکاران ما میدانند که حداکثر سه تا ۳.۵ میلیون دانشآموز به شاد دسترسی ندارند.» پیش از این البته نمایندگان مجلس هم همین آمار را در ارتباط با دانشآموزانی که به شاد دسترسی ندارند و از دریافت آموزش بازماندهاند اعلام کرده بودند. حاجیمیرزایی البته این آمار را بهمعنی بازماندگی از تحصیل این ۳.۵ میلیون دانشآموز نمیداند، منتها کافی است سری به نقاط کمتر برخوردار اصلا در همین حاشیه پایتخت بزنید و ببینید دانشآموزانی که به اذعان وزیر آموزشوپرورش از طرق دیگری نظیر آموزش تلویزیونی و… تحصیل میکنند، چگونه درس و مشق را رها کردهاند و بهخاطر فقر از آموزش جاماندهاند.
اما آمارها فقط همین نیست، همین اواخر احمدحسین فلاحی، سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی هم در ارتباط با آمار دانشآموزانی که ترک تحصیل کردهاند یا در آستانه ترک تحصیل قرار دارند، گفت: «طبق یک جمعبندی که قبل از بازگشایی مدارس داشتیم، مطرح شد تعدادی از مدارس امکان برگزاری کلاسهای حضوری را دارند، مانند روستاهایی که از شبکه شاد محروم هستند و پهنای باند ندارند. در روستایی که ۱۰ تا ۲۰ دانشآموز دارد، میتوان فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کرد. آموزش درحال آسیبدیدن است؛ ۳ میلیون و ۵۰۰ دانشآموز در آستانه ترک تحصیل هستند که البته مشکلاتشان قابلحل است.» در ارتباط با آمار ترک تحصیل، اعداد و ارقام تاسفبرانگیز و البته قابلتامل دیگری هم وجود دارد.
روزنامه همشهری در گزارشی که همین چندروزه منتشر شده، نوشته است: «طبق اعلام آموزشوپرورش استان کرمان، ۴هزارو۵۱۰ دانشآموز کرمانی در مقطع اول متوسطه ترکتحصیل کردهاند و ۳هزارو۶۷۷نفر از ۶۵هزار کودک ۷ ساله برای ثبتنام در مقطع اول ابتدایی مراجعه نداشتهاند. همچنین در استان خوزستان ۴هزار و۵۰۰ دانشآموز ترکتحصیل کردهاند که بیشترین آمار متعلق به دختران است. در استان خراسان رضوی، ۴۰هزار دانشآموز ترک تحصیل کردهاند، درحالیکه این آمار در سال گذشته ۱۳هزار نفر بوده است. در استان آذربایجان غربی نیز ۱۰هزار و ۵۵ نفر به علل مختلف از تحصیل بازماندهاند که از این تعداد فقط ۴هزار و ۳۷۱ نفر به فرآیند آموزش بازگردانده شدهاند. استانهای دیگر هم وضعیت خوبی ندارند و تعداد دانشآموزانی که ترک تحصیل کردهاند آنقدر بالاست که مدیران این وزارتخانه در مقام انکار آن برنمیآیند، اما حاضر هم نیستند آمار کلی کشور را اعلام کنند.» یعنی با یک حساب سرانگشتی و جمع تعداد افراد بازمانده از تحصیل در همین استانها و شهرهایی که آمار دانشآموزان ترک تحصیل کردهشان را منتشر کردهاند، حدود ۶ هزار دانشآموز قید تحصیل را زدهاند و بیخیال آن شدهاند! من از آینده دورنمای خاصی ندارم، چراکه وضعیت آنقدر پیچیده و بغرنج هست که بعید میدانم کسی به سادگی از پس تحلیل وضعیت برآید، منتها تنها میتوان گفت آینده نظام آموزشی، بدتر از چیزی است که درحال حاضر وجود دارد، همین!
ماهی ۵.۲ میلیون بده، بشین اینجا درس بخون!
تا اینجا شمایی از وضعیت آموزش و تحصیل دانشآموزان در کشور را ارائه کردیم. وضعیتی که شاید کرونا و وضعیت بحرانی ناشیاز انتشار این ویروس در آن بیتاثیر نبوده باشد. منتها این علت کافی و البته قابلاتکایی نیست. چرا؟ چون همانطور که گفتیم، برخی مدارس یا در تعبیر بهتر محافلی در کشور ایجاد شده و درحال فعالیت هستند که مدل آموزش را برای آن طبقهای که همیشه با تکیه بر پول و سرمایه برنده بودهاند تغییر داده و نهتنها خللی در روند آموزشی آنها ایجاد نکردهاند که حتی ارزش افزوده هم داشتهاند و امکانات را بهخوبی برای شرایط موجود فراهم کردهاند. یکی از این محافل و بسترهای آموزشی پانسیونهای مطالعاتی هستند. اینکه عدهای دانشآموز، دانشجو یا… یکجایی شبیه به کتابخانه جمع شوند و به مطالعه بپردازند اصلا محل نقد نیست، منتها اتفاقی که در این پانسیونهای مطالعاتی، یا بهتر بگویم، پانسیونهای کنکوری درحال رخ دادن است، چیزی فراتر از اینها است.
برای بهتر شدن مساله ابتدا شرح گفتوگوی خودم در تماس با یکی از معروفترین این پانسیونها که در شمال پایتخت قرار دارد را مینویسم و بعد هم تجربهای را که یکی از دانشآموزان در استفاده از این پانسیونها داشته است، نقل میکنم. با آکادمی «ف» تماس گرفتم، بوق اول یا دوم خانمی تلفن را برداشت و من هم بعد از سلام و احوالپرسی کوتاهی سوالاتم را پرسیدم. جزئیات ثبتنام و استفاده از امکانات این پانسیون به گفته مسئول این بهاصطلاح آکادمی: «ما اینجا دو طبقه داریم که یک طبقه سالن مطالعه یا همان پانسیون است و طبقه پایین هم کلاسهایی است که برگزار میشود و هزینه آن هم چه گروهی و چه خصوصی جدا از هزینه پانسیون است. هزینه استفاده ماهیانه از این پانسیون که درحال حاضر از ساعت ۷ و ربع صبح تا یک ربع به ۸ شب (در ایام نوروز تا ۱۰ شب) ۲.۵ میلیون تومان و هزینه روزانه هم برای همین مدتزمان، ۱۳۰ هزار تومان است. البته همانطور که گفتم، هزینه کلاسها سوای هزینه پانسیون است و بهصورت جداگانه محاسبه میشود که آنهم بستگی به نوع کلاس، خصوصی یا عمومی بودن آن و همچنین اساتیدی دارد که انتخاب میکنید. ما اساتیدی با بازه قیمتی ۴۵۰-۴۰۰ هزار تومان برای هر ساعت داریم تا ۱.۵ تا دو میلیون تومان برای هر یک ساعت، آموزش آنلاین هم موجود است. اگر امکان رفتوآمد نبود یا فاصله دور بود، میتوانید از این مدل آموزش استفاده کنید. سرو غذا نداریم و غذا به عهده خود دانشآموز است، اما وسایل گرمایشی وجود دارد که غذا را گرم کند و… . من به شما کیفیت آموزش را تضمین میکنم.»
میبینید! برای اینکه یک دانشآموز برود یک جایی بنشیند و درسش را بخواند، باید ماهیانه ۲.۵ میلیون تومان هزینه پرداخت کند. نمیخواهم سیاهتر از چیزی که هست بنویسمها، منتها در شرایطی که میلیونها دانشآموز در آستانه ترکتحصیل هستند و حتی ترک تحصیل کردهاند، عدهای بچهپولدار، برای نشیمن و آرامش محیط تحصیلشان ماهیانه ۲.۵ میلیون تومان هزینه میکنند و حتی بعضیها برای یک ساعت تدریس خصوصی این مبالغ را میپردازند!
میخواستم تجربه یکی از دانشآموزان را هم بنویسم، این دانشآموز که اصلا پیشنهاد او باعث شد به سراغ این گزارش برویم، اینگونه میگوید: «تحت فشار خانواده برای اینکه رشته خوبی توی دانشگاه (پزشکی) قبول بشم، مجبور شدم سراغ این پانسیونها برم. تو خونه انقدر فضا ملتهب بود و انقدر هم این مراکز تبلیغات کرده بودن که وسوسه شدم و رفتم. البته کنار پانسیون، کلاسهای مدرسه و تعدادی از آموزشگاهها هم بودن که من برای کلاس خصوصی و مشاوره مراجعه میکردم، منتها بعد از ورود به این پانسیونها، ورق برگشت و دیگه اینجا شده بود مرجع من برای انتخاب معلم و مشاور. تو یک سال که برای کنکور خوندم، بیشتر از ۱۰۰ میلیون هزینه کردم. خیلی بیشتر، منتها آخرش جایی قبول شدم که اگه هیچی درس هم نمیخوندم، باتوجه به ظرفیتهای فعلی همونجا قبول میشدم.»
من این صحبتها را میگذارم کنار صحبت بچههایی که در کارگاههای زیرزمینی اطراف تهران در حال آبکاری و پرداختکاری و هزار و یکجور کار دیگر هستند و آرزوی داشتن یک گوشی تلفنهمراه برای اتصال به سامانه شاد را در دل دارند. محمد، رضا، سعید و همه آنهایی که من به طرق مختلف و بهخاطر مسائل گوناگون در همین حاشیه تهران با آنها آشنا شدم و نانآور خانهای بودند که پدر از سر اعتیاد ترکشان کرده بود و مادر از سر بیماری گوشهای افتاده بود، مجبور به ترک تحصیل شدند تا شرمنده خودشان و دستهای کودکانهشان نباشند.
آموزشوپرورش خارج از آموزش و پرورش
اگر خاطرتان باشد، گفتم سوای اینکه پانسیونهای آموزشی چه میکنند و نفس وجودشان چه بود و چه شد، مدلی که این مراکز و به قول خودشان آکادمی و فلان راه انداختهاند، مخاطرات بیشتری دارد. عملا این مراکز تبدیل شدهاند به مدارس جزیرهای که از صفر تا ۱۰۰ آموزشوپرورش دانشآموزان در آنجا میگذرد. سبک زندگی دانشآموزان آنجا تعریف و ساخته میشود و این یعنی به حاشیه رفتن اصل آموزش رسمی کشور! جستوجوی زیادی کردم، هم از سمت مسئولان و هم فضای رسانه و اظهارات قبلی مسئولان در ارتباط با اینکه این مراکز و پانسیونهای کنکوری از کجا مجوز میگیرند و روند نظارت بر آنها چیست و چگونه است. یک جایی یک عدهای میگفتند آموزشوپرورش و کتابخانههای عمومی مجاز به صدور فعالیت پانسیونهای مطالعاتی هستند و جای دیگر حتی پای وزارت میراث فرهنگی و گردشگری به میان آمد. منتها همان نقل اول درستتر به نظر میرسد و از آنجایی که دانشآموزان درحال حاضر اصلیترین مخاطبان این پانسیونها یا به تعبیر دقیقتر شبهمدرسهها هستند آموزشوپرورش باید پاسخگوی وضعیت موجود باشد و بر این مراکز نظارت کند. منتها خبری از این مساله نیست و از خود پانسیوندارها و خیلی از کسانی که از این مراکز استفاده کردهاند پرسیدیم، میگفتند تابهحال که چنین چیزی نبوده و مشاهده نکردهاند.
لابهلای جستوجوها به یک نقلقول هم رسیدم. مسعود ثقفی، سخنگوی آموزشوپرورش تهران در مصاحبهای در سال ۹۵ در ارتباط با فعالیت این پانسیونها گفته بود: «این پانسیونها به جهت آسیبهای اجتماعی و همچنین موارد عدیده غیراخلاقی به هیچوجه از سوی آموزشوپرورش تایید نمیشوند و مجوزی به آنها ندادهایم. خانوادهها تحت هیچ شرایطی فریب این تبلیغات را نخورند؛ چراکه این پانسیونها برای رفع خستگی دانشآموزان از داروهای روانگردان استفاده میکنند.» سعی کردم با نمایندگان مجلس، مسئولان وزارت آموزشوپرورش و… صحبت کنم، یا نظری در این باره نداشتند یا طبق معمول پاسخگوی تلفن نبودند. منتها این فضا بهشدت نیازمند نظارت است و باید هرچه زودتر جلوی این رشد قارچگونه پانسیونها را که در شرایط کرونایی نانشان حسابی در روغن است گرفت یا اینکه حداقل از یک فیلتر رد شوند و مدام بر آنها نظارت شود.
تا زمانی که نظام آموزشی دنبالهرو کنکور باشد، وضع همین است
در ادامه و بهمنظور تحلیل و تشریح فضای موجود و اتمسفری که باعث میشود چنین بسترهایی برای انتفاع و سرمایهاندوزی برخی فراهم شود با حجتالله بنیادی، کارشناس و پژوهشگر حوزه آموزش گفتوگویی انجام دادیم و او در ارتباط با این مساله به کلان موضوعی به نام کنکور اشاره کرد و گفت: «در تحلیل این پدیده و ماجرا دو نکته وجود دارد. این معضل را باید از راه درستی حل کنیم، یعنی برای معضلی به نام کنکور باید جایگزین مناسبی پیدا کنیم. یکسری نظامهای کلی سنجش و گزینش دانشجویان برای دستیابی به فرصتهای آموزش عالی طراحی کنیم. نظامهای جایگزین را نیاز داریم. این نظامهای جایگزین به اعتقاد من دو نظام است. بخشی از این نظام اصلاح نظام اشتغال و دستیابی به فرصتهای شغلی است، چون تحصیلات عالیه منجر به این میشود افراد برای مشاغل مناسب و کلیدی و سطح بالا بهنوعی انتخاب شوند. الان ما در نظام انتصابات و گزینش برای مشاغل عالی تقریبا میتوان گفت اینطور نظامی را نداریم. چند درصد فارغالتحصیلان ما متناسب با رشته و تخصص خود بهکار گرفته شدند؟ درصد بالایی از فارغالتحصیلان دانشگاههای دولتی ما مشاغلی همچون فعالیت در تاکسیهای اینترنتی، بازارهای کاذب، واسطهگری و… دارند. کسانی در مشاغل خوب دولتی و شرکتهای دولتی بهکار گمارده میشوند که بهواسطه رابطه و مسائل اینچنینی برسرکار هستند. بخش خیلی مهم این است که ما نظام اشتغال و گزینش در فرصتهای خوب شغلی را سامان دهیم و اصلاح کنیم. بخش دیگر بحث اصلاح نظام استعدادیابی و هدایت تحصیلی است. این یکی از تکلیفهای سند تحول است. بهجای اینکه سنجش توانمندیها و استعدادهای تحصیلی یک فرد را با یک آزمون عجولانه متراکم برگزار کنیم که با شرایط کنونی جامعه خیلی از مولفههای آزمون استاندارد را ندارد و با کنکور بسنجیم، باید طی دوره تحصیلی این فرد، استعداد و توانمندی او را بسنجیم. سنجش ما بهجای اینکه آزمون ۴ ساعته باشد باید آزمونی طی ۱۲ سال و بلکه بیشتر باشد. طی این ۱۲ سال در این سنجش توانمندیها و قابلیتهای فرد بهتر است. اولا فرد به این باور برسد که من به درد مهندسی یا پزشکی نمیخورم ولی به درد موسیقی میخورم، به درد مدیریت میخورم. خود دانشآموز به این باور میرسد، خانواده فرد به این باور میرسند و راحتتر میپذیرند. ما چه کار کردهایم؟ نظام هدایت تحصیلی و استعدادیابی نداریم. همه افراد را سوار قطار تحصیلی میکنیم و جلوی در کنکور و دانشگاه پیاده میکنیم که یعنی مسیر خوشبختی شما فقط عبور از این دروازه است. درصورتیکه این قطار تحصیلی ما در ایستگاه اول که سوار میکند باید در ایستگاههای متعدد برای مشاغل مختلف و مسیرهای متعددی این افراد را پیاده کند و بخشی از این مسافران به ایستگاه کنکور وارد شوند و گزینههای خوبی برای مشاغلی که نیاز به تحصیلات عالیه دارند، باشند. این دو نظام را در کشور نداریم. وقتی این دو نظام را نداریم، مسالهای به نام کنکور و سوءاستفادههای متعددی که از این مساله میشود را خواهیم داشت؛ چراکه خیلی از موسسات کنکوری مجوز مراکز ذیصلاح ازجمله آموزشوپرورش را دارند. خیلی از برنامهها تابع مقررات آموزشوپرورش است. اگر این دو نظام را اصلاح کنیم افراد متناسب با استعداد خود بهکار گمارده میشوند، متناسب با استعداد خود وارد دانشگاه میشوند، نه اینکه متناسب با پول یا دوپینگهایی تحت عنوان پانسیونهای کنکوری وارد دانشگاه شوند. به نظرم راهکار این است. باید دو نظام جایگزین در کشور ایجاد کرد، یک نظام بعد از حوزه آموزش عالی است که افراد متناسب با شایستگیها و توانمندیهایی که کسب کردند بتوانند اشتغال پیدا کنند، نه بهواسطه اینکه کجا مدرک گرفتهاند. دیگر اینکه نظام آموزشی ما اصلاح شود که سنجش ما بهجای یک آزمون ۴ ساعته یک دوره ۱۲ ساله را طی کند. هم توانمندی علمی و هم استعداد را با هم سنجش کند. این جور مراکز، نظیر همین پانسیونهای کنکوری سبک زندگی خاص خودشان را ترویج میکنند. این اتفاق افتاده است. این تاثیر منفی و شکاف طبقاتی و عدم اعتمادی که به کنکور و فرصت شغلی ایجاد میکند در بلندمدت در جامعه گسست به وجود میآورد. راهکار این است که اگر کنکور و گزینش را به این شدت داشته باشیم و هر چقدر بخواهیم آن را حذف کنیم شبیه تلاش ناموفقی که چند سال مطرح میشود، راه به جایی نمیبریم. باید نظامهای اصلاحی جایگزین را بهکار بگیریم و فرآیند صدور مجوزها را اصلاح کنیم. حتی سنجشهای آموزشوپرورش و یکی از شاخصهای موفقیت مناطق و مدارس را بحث قبولی در کنکور میدانند. یعنی نظام آموزشی ما بهجای اینکه دروازه پرورش مهارتها و توانمندیهای فرد در زندگی و دستیابی به شغل خود باشد و مهارتهای مختلف زندگی را مورد توجه قرار دهد دنبالهرو کنکور شده است. الان کنکور پرچمدار و پیشقراول نظام آموزشی کشور است. لازمه تغییر این فرآیند همان نکتهای است که بیان کردم؛ این دو نظام را باید بهکار بگیریم و اصلاح کنیم.»
انتهای پیام