قلم، در ادامه گفتوگوی روزنامه آرمان با دکتر محمد جواد حق شناس را میخوانید:
آیا استراتژی اصلاحطلبان برای انتخابات هیات رئیسه مجلس صحیح بود؟ چرا تحلیل اصلاحطلبان از میزان رای آقای عارف با واقعیت همخوانی نداشت؟
حضور آقای عارف در انتخابات هیات رئیسه مجلس در راستای حمایت مردم از جریان اصلاحات در انتخابات هفتم اسفند صورت گرفت. برای بررسی یک پدیده سیاسی مانند انتخابات هیات رئیسه مجلس دهم باید به گذشته و چرایی این مساله دقت کرد. جریان اصلاحات پس از سال۸۸ با فراز و نشیبهای زیادی مواجه شد و تا روی کار آمدن آقای روحانی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد. با این وجود در سال ۹۲ فضای گفتمان اصلاحات به سمت خردگرایی و اعتدال حرکت کرد و از فضای احساسی گذشته فاصله گرفت. در سال۹۲ مجموعهای از نمادهای سیاسی مانند رئیس دولت اصلاحات، آیتا… هاشمی، آقای ناطق نوری و آقای روحانی دست به دست هم دادند که به جای یک گفتمان رادیکال یک جریان اعتدال گرا مدیریت کشور را به دست بگیرد. انتخابات ریاستجمهوری۹۲ تحت تاثیر عملکرد دو شخصیت سیاسی بود. از یک سو آقای عارف با کنارهگیری استراتژیک خود از صحنه انتخابات سبب هماهنگی بین طیفهای جریان اصلاحات و اعتدال گرایان شد و از سوی دیگر باقی ماندن آقای ولایتی در صحنه انتخابات سبب به هم خوردن آرایش سیاسی رقیب و زمینهسازی برای پیروزی جریان اصلاحات شد. در نتیجه آقای عارف و ولایتی به یک اندازه در پیروزی جریان اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ نقش داشتند. جریان اصلاحات پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲تلاش کرد گام دوم خود را در انتخابات هفتم اسفند ماه۹۴ بردارد و اهداف از پیش تعیین شده خود را عملیاتی کند. به همین دلیل اصلاحطلبان با تشکیل «شورای عالی سیاستگذاری» و همچنین «شورای راهبردی جریان اصلاحات» برای انتخابات مجلس شورای اسلامی برنامهریزی کردند تا بتواند حرکت منطقی و عقلایی خود را در سال ۹۴ نیز ادامه دهند. نکته مهم در این زمینه این بود که انتخابات مجلس شورای اسلامی به صورت همزمان با انتخابات مجلس خبرگان برگزار میشد. به همین دلیل شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات تلاش کرد از پتانسیل سیاسی و اجتماعی آیتا… هاشمی استفاده کند و ایشان را به عنوان حلقه اتصال دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان قرار دهد. خوشبختانه این استراتژی جریان اصلاحات به نتیجه مطلوب رسید و هر دولیست این جریان برای مجلس شورای اسلامی و خبرگان با رای قاطع در تهران به پیروزی رسید. هنگامی که اصلاحطلبان حمایت مردم از خود را درانتخابات مشاهده کردند تلاش کردند با کاندیدشدن آقای عارف برای انتخابات رئیس مجلس موفقیت خود را تکمیل کنند و به اهداف آینده بیندیشند. نکته مهم درباره مجلس دهم اینکه در حدود۸۰درصد نمایندگان آن نسبت به مجلس نهم تغییر کردند که این یک دستاورد مهم برای جریان اصلاحات و جریان اعتدالگرای کشور است. این مساله نشان میدهد مردم از عملکرد مجلس نهم ناراضی بودند و در روز هفتم اسفند نمره قبولی به آن ندادند. این در حالی است که بسیاری از چهرههای سیاسی مطرح مجلس مانند آقایان ابوترابی فرد یا احمد توکلی که در گذشته سمتهای مهمی مانند نایبرئیسی مجلس یا ریاست کمیسیونهای مجلس را برعهده داشتند موفق نشدند وارد مجلس دهم شوند. از سوی دیگر تعداد نمایندگان زن مجلس نیز نسبت به دوره قبلی افزیش چشمگیری داشته است. همه این اتفاقات نشان میدهد که مردم به دنبال «تغییر» هستند. هنگامی که مردم از لیست جریان اصلاحات در انتخابات به صورت کامل حمایت میکنند انتظار دارند اصلاحطلبان تغییر را از هیات رئیسه مجلس آغاز کنند. به همین دلیل حضور آقای عارف در انتخابات هیات رئیسه اجتناب ناپذیر و با خواست مستقیم مردم صورت گرفته است.
براساس اظهارات یکی از اعضای شورای راهبردی اصلاحطلبان آقای لاریجانی قبل از انتخاب رئیس مجلس حاضر به مذاکره درباره ریاست مجلس نبوده و مذاکره با اصلاحطلبان را به بعد از انتخاب هیات رئیسه موکول کرد. چرا در چنین شرایطی اصلاحطلبان استراتژی خود را تغییر ندادند؟
پس از دور دوم انتخابات آقای عارف در تمام معادلات سیاسی از وضعیت خوبی برخوردار بود. از سوی دیگر حدود۱۵۸نماینده منتخب میثاق نامه جریان اصلاحات برای حضور در مجلس دهم را امضا کرده بودند. این در حالی است که انتخاب رئیس مجلس به۱۴۳رای نیاز داشت. این مساله نشان میدهد آقای عارف تا قبل از برگزاری انتخابات هیات رئیسه شانس اول ریاست مجلس بوده است. هنگامی که ۱۵۸نفر از منتخبان مردم میثاق نامه جریان اصلاحات را امضا کردهاند مردم به صورت طبیعی انتظار دارند سرلیست اصلاحطلبان که از پتانسیل سیاسی بالایی برخودار است خود را کاندیدای ریاست مجلس کند. در صورتی که چنین اتفاقی رخ نمیداد و آقای عارف کاندیدای ریاست مجلس نمیشد چه کسی پاسخ مردم و آینده را میداد که چرا اصلاحطلبان در این مقطع زمانی از پتانسیل خود برای تغییر در رویکرد فضای سیاسی استفاده نکردند. به نظر من همه این مسائل را باید در تحلیلهای خود در نظر گرفت.
۱۵۸ نفر از منتخبان مردم میثاق نامه جریان اصلاحات را امضا کردهاند. با این وجود فراکسیون امید با۱۰۵ نفر تشکیل شد و براساس گفته آقای کواکبیان نزدیک به ۵۰ نفر از اعضای فراکسیون امید به آقای لاریجانی رای دادند. آیا اصلاحطلبان در این زمینه دچار اشتباه محاسباتی شده اند؟
مساله به هیچ عنوان به این شکل نبوده است. در جلسه نهایی برای تشکیل فراکسیون امید نزدیک به۱۵۰ نفر از منتخبان مردم حضور داشتند. از بین این ۱۵۰ نفر در حدود۱۲۰ نفر به جریان اصلاحات تعلق داشتند که از قبل مشخص بود که به چه کسی رای میدهند. این در حالی بود که حمایتکنندگان آقای لاریجانی و طیف منتسب به رهروان ولایت در حدود۸۵نفر بودند. در نتیجه وضعیت آرای اصلاحطلبان و اصولگرایان مشخص بود و کفه ترازو به سود آقای عارف سنگینی میکرد. با این وجود طیف منتسب به جبهه پایداری که در مجلس گذشته چالشهای مهمی با آقای لاریجانی داشتند در یک حالت انتخاب بین «بد» و «بدتر» قرار گرفتند و در نهایت از آقای لاریجانی به عنوان یک اصولگرا در مقابل یک اصلاحطلب حمایت کردند. گزینه اصلی جبهه پایداری برای ریاست مجلس آقای حدادعادل بود که موفق نشده بودند به مجلس دهم راه پیدا کنند. به همین دلیل جبهه پایداری ۲۵ رایی که در اختیار داشت را به سود جریان اصولگرایی به آقای لاریجانی داد تا در مقابل بتواند یکی از اعضای خود را به عنوان نایبرئیس یا یکی از اعضای هیات رئیسه قرار بدهد. در نتیجه بین۸۵رای معتدلین اصولگرا و۲۵ رای جبهه پایداری نوعی تعامل به وجود آمد و یک رای ترکیبی بین معتدلین و افراطیون با۱۱۰ رای برای آقای لاریجانی شکل گرفت. در چنین شرایطی تحلیل ما این بود که ۵۰ رای هواداران دولت تکلیف ریاست مجلس آینده را مشخص خواهد کرد. با این وجود در هفته منتهی به انتخاب رئیس مجلس دو اتفاق مهم رخ داد که فضای مجلس را به سود آقای لاریجانی تغییر داد. اتفاق اول زمانی رخ داد که هواداران دولت آقای روحانی به سمت آقای لاریجانی تمایل پیدا کردند و ۵۰رای تعیینکننده به سبد آقای لاریجانی ریخته شد. اتفاق دوم اما تغییر نگرش برخی چهرههای اصلاحطلب درباره ریاست مجلس بود که به نوعی در شرایط کنونی آقای لاریجانی را به آقای عارف ترجیح میدادند. مهمترین موضعگیری در این زمینه نیز از جانب آقای کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی صورت گرفت که به نوعی از ریاست آقای لاریجانی حمایت میکردند. این در حالی است که در گذشته نیز برخی اعضای ارشد حزب کارگزاران مانند آقای عطریان فر به صراحت عنوان کرده بودند در شرایط کنونی آقای لاریجانی نسبت به آقای عارف از شرایط بهتری برای ریاست مجلس برخودار است. موضعگیری اعضای حزب کارگزاران سازندگی سبب کاهش رای اعضای فراکسیون امید شد و رای۱۲۰ نفره اصلاحطلبان به۱۰۳ رای کاهش پیدا کرد. در عین حال افرادی مانند آقای زیباکلام و آقای عباس عبدی نیز حضور داشتند که به شکلهای مختلف از ریاست آقای لاریجانی حمایت میکردند. نکته مهم دراین زمینه چرخش هوادارن دولت به سمت آقای لاریجانی بود. متاسفانه در سه سال گذشته آقای روحانی به مطالبات جریان اصلاحات به عنوان مهمترین جریان سیاسی حامی دولت توجه جدی نکرده و به محض اینکه از پل گذشت دیگر به پشت سر خود نگاه نکرد. در مساله انتخاب رئیس مجلس نیز این هواداران دولت بودند که با رای خود باعث پیروزی آقای لاریجانی شدند. به نظر من آقای روحانی نباید پلهای پشت سرخود را خراب کند؛ چون این مساله پیامدهای ناخوشایندی برای دولت تدبیر و امید وجریان اصلاحات به همراه خواهد داشت.
در شرایط کنونی جریان اصلاحات چه انتظاری از آقای لاریجانی به عنوان رئیس مجلس دارد؟آیا حمایت تمام قد اصلاحطلبان از آقای عارف و رقابت تنگاتنگ برای به دست آوردن ریاست مجلس سبب فاصله آقای لاریجانی از اصلاحطلبان در دراز مدت نخواهد شد؟
خیر؛ آقای لاریجانی نمیتواند از جریان اصلاحات فاصله بگیرد. آقای لاریجانی سیاستمدار با تجربه و سرد و گرم چشیدهای است و شخصی نیست که بخواهد احساسات را در برنامههای خود دخالت دهد. این در حالی است که ایشان در هنگام ثبت نام در انتخابات مجلس به صراحت عنوان کردند به عنوان یک چهره مستقل وارد انتخابات خواهند شد و در ائتلاف اصولگرایان قرار ندارند. با این وجود جریان اصلاحات در انتخابات قم از آقای لاریجانی حمایت کرد و ایشان را در لیست امید قرار داد. بدون شک اگر حمایت اصلاحطلبان از آقای لاریجانی در قم نبود ایشان با توجه به برنامههای گسترده جبهه پایداری علیه ایشان موفق نمیشدند وارد مجلس دهم شوند. این در حالی است که برنامههای جبهه پایداری در علیه آقای لاریجانی در نهایت باعث شد ایشان نفر اول انتخابات قم نشوند و به عنوان نفر دوم انتخاب شوند که در نوع خود یک شکست سیاسی برای آقای لاریجانی به شمار می رود. جبهه پایداری مدتها است از آقای لاریجانی عبور کرده و به هیچ عنوان حاضر نبود از وی برای ریاست مجلس حمایت کند. جبهه پایداری گمان میکرد آقای حداد عادل به راحتی وارد مجلس دهم خواهد شد و در چنین صورتی وی بهترین گزینه برای ریاست مجلس به شمار میرود. با این وجود آقای حداد عادل موفق نشد وارد مجلس شود و جبهه پایداری به ناچار و از سر «جبر» از آقای لاریجانی در انتخاب رئیس مجلس حمایت کرد. جریان اصلاحات همواره براساس منافع ملی و مردم عمل کرده است. در انتخابات هفتم اسفند نیز اصلاحطلبان هنگامی که مشاهده کردند برخی از چهرههای معتدل اصولگرا مانند آقایان مطهری، جلالی و نعمتی میتوانند به منافع ملی کمک کنند از آنها حمایت کرد و آنها را در لیست امید قرار داد. نکته دیگر اینکه اگر مساله ردصلاحیتها وجود نداشت افرادی مانند آقایان احمدی توکلی و ابوترابی فرد نیز در مجلس دهم حضور داشتند که میتوانستند کمک بسیار بزرگی به منافع ملی کنند. با این وجود جریان اصلاحات و فراکسیون امید در انتخابات هیات رئیسه دائم از آقای لاریجانی حمایت کردند تا ایشان با یک اختلاف چشمگیر به ریاست مجلس دست پیدا کند. در کنار این فراکسیون امید از آقای مطهری نیز در مقابل آقای دهقان حمایت کرد تا آقای دهقان که در انتخاب هیات رئیسه موقت به عنوان نایبرئیس دوم انتخاب شده بود نتواند به عنوان نایبرئیس دائم مجلس فعالیت کند.
حضور همزمان دو فراکسیون با اهمیت امید و فراگیر در مجلس دهم عامل جنگ قدرت و کشمکشهای سیاسی بین دو جریان سیاسی نمیشود؟این در حالی است که تعداد مستقلین مجلس دهم نیز نسبت به مجالس گذشته بیشتر شده و هر دو فراکسیون تلاش میکنند برای تاثیرگذاری بیشتر در فضای مجلس مستقلین را به سوی خود جذب کنند. ارزیابی شما از این مساله چیست؟
به نظرمن افزایش نمایندگان مستقل که دارای مشی مشخصی در تصمیمگیریهای مجلس نیستند علامت خوبی برای مجلس دهم نیست. تصمیمگیری در مجلس نیازمند شفافسازی و صراحت است. مردم دوست ندارند منتخبین خود به صورت پنهانی به لایحه یا شخصی رای بدهند که برخلاف مطالبات آنها بوده است. متاسفانه برخی از منتخبین مردم با یک پرچم مشخص وارد مبارزات انتخاباتی شدند اما پس از اینکه توسط مردم انتخاب شدند پرچم خود را پنهان کردند و حاضر نیستند در مجلس نیز همان پرچم را به دست بگیرند. مردم باید بدانند نمایندهای که به آن رای دادند در مجلس چه مواضعی اتخاذ میکند و به چه شیوه در تصمیمگیریهای مجلس شرکت میکند. هرچه «اتاق شیشهای» مجلس تیره و تاریک شود به حال جامعه مضر است. نمایندگان نباید باعملکرد خود سبب ایجاد شبهه در بین افکارعمومی شوند. با این حال به نظر میرسد برخی تلاش میکنند اتاق شیشهای مجلس را تاریک کنند.
به نظر میرسد مواضع برخی افراد مانند آقای جلالی که در لیست امید قرار داشتند در هفتههای اخیر تغییر کرده و به سمت مقابل متمایل شده است. دلیل ابهام در رفتار طیف اعتدالی مجلس چیست؟ چرا این طیف از بیان آشکار مواضع خود پرهیز میکند؟
فضای سیاسی ایران به سمت انتخابات ریاستجمهوری در حال حرکت است و به همین دلیل در ماههای آینده طیفهای مختلف سیاسی نمیتوانند مواضع خود را پنهان کنند و مجبور هستند اهداف خود را به صورت آشکار بیان کنند. جریان اعتدالی به دلیل اینکه توانایی حضور مستقل در فضای انتخابات ریاستجمهوری را ندارد به صورت طبیعی مجبور است به سراغ یکی از جریانهای اصلاحطلب یا اصولگرا برود. در نتیجه خیلی زود مجبور است ماهیت خود را آشکار کند. به همین دلیل باید تا مهر ماه که انتخابات ریاستجمهوری کلید میخورد منتظر ماند که آیا جریان اعتدالی قصد دارد خود را به عنوان یک جریان سوم در فضای سیاسی ایران معرفی کند یا خیر. سابقه سیاسی در ایران نشان داده که هر جریانی که قصد داشته خود را به عنوان جریان سوم به فضای سیاسی ایران معرفی کند در نهایت راه به جایی نبرده و به موفقیت مهمی دست پیدا نکرده است.