روزنامه ایران نوشت: «آرنت از دوستی مدنی (سیاسی) حمایت میکند و مینویسد: «عنصر سیاسی دوستی این است که گفتوگوی صادقانه هر یک از دوستان میتواند حقیقت نهفته در عقیده طرف دیگر را بفهمد… این نوع فهم که یعنی دیدن جهان از چشمانداز دوست، نوعی بصیرت سیاسی تمامعیار است.»
هانا آرنت، اندیشمندِ سیاسی، همان قدر که عاشق سیگارکشیدن بود، عاشق دوستانش هم بود. آرنت تا پیش از رسیدن به آمریکا ناامنی و آوارگی را از سر گذراند و در دلِ وقایعی قرار گرفت که دهشتِ آنها جهان را تکان داد. در این مسیرِ دشوار، آرنت «دوستی» را بهمنزلۀ راهکاری برای زیستنِ رضایتبخش و سالم انتخاب کرد.
بسیاری از دوستان نزدیک آرنت پناهندگانی بودند که از دست نازیها فرار کرده بودند. در سال ۱۹۳۳ وقتی آرنت از آلمان فرار کرد، یأسِ عمیقش به خاطر سازِش و همکاریِ بسیاری از دوستان و آشنایانش با نازیها بود.
در سال ۱۹۶۳ وقتی آیشمن در اورشلیم به شکل مقالهای پنج بخشی در نیویورکر منتشر شد، آرنت متهم شد که آیشمن را تبرئه کرده است و کاری کرده که آیشمن بیش از قربانیان یهودی او به چشم بیاید. بسیاری از سبک نوشتاری طعنهآمیز آرنت رنجیدند، او را به «گستاخی» و «بدخواهی» متهم کردند. حتی تلاشهایی برای جلوگیری از انتشار کتاب او صورت گرفت. چند تن از دوستان قدیمی و نزدیک آرنت روابطشان را با او قطع کردند و این قطع ارتباط اندوه فراوانی برای آرنت بهدنبال داشت.
نزد آرنت همنشینی با دوستان همان قدر که شخصی بود معترضانه و سیاسی هم بود. انتقادِ آرنت از صهیونیسم در سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۸ به اتهامات تندوتیزِ گرشوم شولم علیه آرنت منجر شد، شولم آرنت را «سنگدل» خواند و او را متهم کرد «عشق به یهودیان» را نمیشناسد و مردمِ خود را دوست ندارد. آرنت به شولم جواب داد: «کاملاً درست میگویید. عشقی از این سنخ مرا به هیجان نمیانگیزاند… من در طول زندگیام هیچگاه مردم یا گروهی از مردم را «دوست نداشتهام»، نه فرانسویها، نه آلمانیها، نه آمریکاییها، نه طبقۀ کارگر و نه امثال اینها. در واقع من «فقط» دوستانم را دوست میدارم و تنها عشقی که میشناسم و بدان باور دارم عشق به اشخاص است… از آنجا که خودم یهودیام به نفس مفهوم «دوستداشتن یهودیان» تااندازهای بدگمانم.»
اگر انزوا و خودمداری گفتوگوی درونی را در یکسو، ترس و وحشت عرصه عمومی را در سوی دیگر از یک طیف ببینیم به زعم آرنت دوستی در میانه این طیف قرار میگیرد. دوستی حوزهای محفوظ است که میتوان در آن نظرات را طرح، اصلاح و تقویت کرد. آرنت از دوستی مدنی (سیاسی) حمایت میکند و مینویسد: «عنصر سیاسی دوستی این است که گفتوگوی صادقانه هر یک از دوستان میتواند حقیقت نهفته در عقیده طرف دیگر را بفهمد… این نوع فهم که یعنی دیدن جهان از چشمانداز دوست، نوعی بصیرت سیاسی تمامعیار است.»
بیتابعیتی به آرنت آموخته بود که ما انسانیت خود را با هم، از راه دوستی، حرفزدن، عملکردن و از همه مهمتر از راه سیاست میسازیم. او زمانی گفت: «ما آن چه را در جهان و در خودِ ما اتفاق میافتد فقط با صحبتکردن درباره آن انسانی میکنیم و در حین گفتوکوکردن میآموزیم که انسان باشیم.»
و گفتوگوی راستین فقط در میان کسانی معنا و امکان مییابد که رابطه دوستی بین آنها برقرار باشد. آرنت در نیمه دوم عمرش بیتاب از شهرتِ روشنفکرانه و بدگمان به موضعگیریهای عمومی، حلقه دوستانش را حفظ کرد و در سال ۱۹۷۵ پس از صرف یک شامِ خوب در کنار دوستانش از دنیا رفت.»
انتهای پیام
مجال یک گفتوگوی راستین
اگر انزوا و خودمداریِ گفتوگوی درونی را در یکسو، ترس و وحشت عرصۀ عمومی را در سوی دیگر از یک طیف ببینیم به زعم آرنت دوستی در میانۀ این طیف قرار میگیرد. دوستی حوزهای محفوظ است که میتوان در آن نظرات را طرح، اصلاح و تقویت کرد.
قلم | qalamna.ir :