روزنامه ایران نوشت: «چند وقت پیش بود که حراج کتاب در یکی از سایتهای فروش آنلاین اتفاق جالبی رقم زد. ظرف مدت کوتاهی بیشتر کتابها خریداری شدند؛ طوری که اگر کتاب مورد نظرتان را نمیخریدید و بعد از یک ربع بازمیگشتید، ممکن بود با اتمام موجودی مواجه شوید. آدم نمیدانست ناراحت شود یا خوشحال. از یک طرف کتاب تخفیف خورده را از دست داده بود و از طرف دیگر میدید که تعداد مشتاقان کتاب بیشتر شده است، البته که نمیشود لزوماً این را به حساب کتابخوانتر شدن مردم گذاشت اما شاید بشود به آن امیدوار شد.
بیشتر از نیمی از مردم ایران مطالعه غیر درسی دارند؛ دقیقترش را بخواهید ۵۸ درصد. این آماری است که شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال گذشته اعلام کرد. بر این اساس میزان مطالعه هر فرد ایرانی به طور میانگین هفت ساعت و ۴۱ دقیقه در ماه عنوان شده که از این ساعات سه ساعت و هفت دقیقه آن صرف خواندن قرآن و ادعیه میشود. اگر بخواهیم با یک حساب و کتاب ساده به عدد مطالعه روزانه برسیم، چیزی حدود ۱۵ دقیقه در روز دستمان را میگیرد که البته با احتساب خواندن قرآن و ادعیه است. صد البته که به این آمارها هم نمیشود چندان استناد کرد و همان طور که برخی کارشناسان میگویند سرانه مطالعه ایرانیان این قدرها هم پایین نیست و این آمار و ارقام چیزی را ثابت نمیکند. برخی هم آه و ناله برمیآورند که ببینید ما ایرانیها چقدر کتابنخوان هستیم و از اروپاییها یاد بگیرید. حالا همه اینها را بگذارید کنار، به نظر شما آیا مردم ایران این قدرها که میگویند کتابنخوان هستند؟
«به نظر من مبنای آمارگیری برای سنجش سرانه مطالعه چندان منطقی نیست. هیچکس به ما نمیگوید این سرانه مطالعه چطور به دست آمده یا تفکیک گروههای مختلف در آن چگونه صورت گرفته است؟» این را محمد پیرنیا میگوید که شاغل در یک کتابخانه دولتی است. او ادامه میدهد: «این که مردم ما کتابخوان نیستند حرف درستی نیست. شما بروید دنبال یک کتاب حالا نه اختصاصی ولی یک رمان با ترجمه خوب بگردید. ببینید چند جا میشنوید که تمام شده. نه این که سالها تجدید چاپ نشده باشد، به کتابفروشیها آمده و تمام شده. این یعنی مردم کتاب میخوانند یا دست کم کتاب میخرند و امیدی وجود دارد که کتابی را که میخرند بالاخره بخوانند. الان که شرایط کروناست اما در کل این که میگویند بیشتر کسانی که برای کنکور میخوانند کتابخانه میآیند، حرف درستی است اما ملاک نمیشود برای این که مردم کتابخوان نیستند چون اولاً همه جای دنیا دانشجویان برای درسخواندن به کتابخانه میروند و در ثانی امانتگیری کتاب دیگر خیلی رونق ندارد چون همه خیلی راحت به نسخههای اینترنتی دسترسی دارند حتی الان که کروناست، راحتتر میتوانند پیدیاف کتابها را از کتابخانه تهیه کنند.»
کیمیا اشرفی، کارشناس ادبیات فارسی و کتابفروش هم حرفهای جالبی در این باره دارد: «برای این که بخواهیم بدانیم مردم ایران کتابخوان هستند یا نه چند موضوع را باید در نظر بگیریم. اول این که کتابخریدن و کتابخواندن با هم متفاوت است. مردم ممکن است زیاد کتاب نخرند که یک دلیلش برمیگردد به همان قضیه فرهنگی و این که مردم کتاب نمیخوانند و یک دلیلش هم مربوط به قیمت زیاد کتاب است. کتاب روز به روز دارد قیمتش بالاتر میرود. قیمت چاپ اول یک کتاب در یک سال با قیمت چاپ سوم همان کتاب در آن سال تفاوت زیادی دارد و این برای خیلیها مسألهساز است چون یا پولش را ندارند یا نمیخواهند این قدر برای این کار هزینه کنند. فراگیرشدن استفاده از شبکههای اجتماعی هم خیلی در این قضیه تأثیرگذار است. مردم ترجیح میدهند ببینند و بشنوند و در واقع عادت کردهاند به این کار و نمیخواهند زحمت بکشند و چیزی بخوانند. حتی ممکن است متنها و کپشنهای طولانی را هم در شبکههای اجتماعی نخوانند. البته شبکههای اجتماعی در این مورد تأثیرات مثبتی هم داشتهاند و خیلی جاها باعث شدهاند که توجه مردم به کتاب بیشتر شود. مثلاً یکسری از افراد به اسم اینفلوئنسر در اینستاگرام تبلیغ کتاب میکنند. ممکن است اینفلوئنسر نباشند اما یک مدی را به راه انداختهاند. همین طور شاهد آن هستیم که پادکستهای فارسی دارند بیشتر و بیشتر میشوند و مخاطبان زیادی دارند و خیلی از آنها دارند کتاب معرفی میکنند. ما داریم کسانی هستند که میآیند کتابفروشی و میگویند فلان کتابی را که فلانی در آن پادکست معرفی کرده، دارید یا نه؟»
اشرفی ادامه میدهد: «من خودم شخصا فکر میکنم مردم برای فرزندانشان در مورد کتاب بیشتر هزینه میکنند تا برای خودشان. در بخش فروش کودک و نوجوان فروش بیشتری را میبینم تا در بخش بزرگسال. در بخش بزرگسال هم کتابهای روانشناسی، مدیریت، بازرگانی، خودشناسی، موفقیت و این چیزها طرفدار بیشتری دارند. البته عمده سود کتابفروشیها از فروش لوازم جانبی است مثل لوازمالتحریر و لوازم تزئینی. کتاب سود چندانی ندارد درست مثل دکههای روزنامهفروشی که عمده سود فروششان از سیگار است. همان طور که گفتم هزینه بالای کتاب باعث میشود خیلیها کتاب نخرند، بسیاری از دانشجویان ادبیات و هنر هستند که بهواسطه درسی که میخوانند باید مطالعه بیشتری داشته باشند اما خیلیهایشان این کار را نمیکنند و یک دلیل عمده این است که هزینه کتاب بالاست. نمیتوانند کتاب بخرند. به خاطر همین است که فروش کتابهای دست دوم در کتابفروشیها دارد خیلی معمول میشود یعنی آدمها کتابهای داخل کتابخانهشان را میفروشند به کتابفروشیها و کتابفروشیها با قیمت پایینتر از چاپ جدید آنها را به فروش میرسانند. ما خودمان هم فروش کتابهای دست دوممان موفقتر از فروش کتابهای جدید است.
یک نکته جالبی هم که میخواهم بگویم این است که مثل لباس و موسیقی، کتاب هم در یک دوره مشخصی مد میشود. الان این پدیده را خیلی داریم میبینیم مثلاً در یک دورهای اسم فلان کتاب سر زبانها افتاده چون تبلیغ زیادی رویش انجام میشود حالا ممکن است آن کتاب ترجمه و ویرایش خوبی هم نداشته باشد و محتوایش هم چندان خوب نباشد اما چون آن کتاب مد شده، مردم آن را میخرند.
نکته دیگر این است که پزدادن با کتاب را هم زیاد داریم. ما با خیلیها برخورد میکنیم که میآیند در کتابفروشی کتاب را برمیدارند و با آن عکس میگیرند و حتی بدون آن که کتاب را باز کنند از کتابفروشی خارج میشوند یعنی پز روشنفکری و تظاهر به سواد کتابخواندن در مردم وجود دارد اما فقط پز است و هیچ آگاهی نسبت به کتاب ندارند و حتی نمیتوانند اسم نویسنده را درست تلفظ کنند. من این مورد عکسگرفتن با کتاب را خیلی زیاد دیدهام و این به خاطر آن است که آدمها سعی میکنند با این کار برای خودشان تشخصی به وجود بیاورند. ما باید به بحث آموزش توجه کنیم. اگر از کودکی کتابخواندن را ارزش تلقی کنند خیلی از مشکلات در این زمینه حل میشود. ما با بچههایی برخورد میکنیم که در مقطع دبیرستان یا راهنمایی تحصیل میکنند و اگر بخواهند دو خط بنویسند کلی غلط نگارشی در آن هست یعنی تمام مطالعهشان صرفا وابسته به آن چیزی است که در کتابهای درسیشان میخوانند. حتی در حرفزدنشان کلی ایراد پیدا میشود برای این که درباره خیلی چیزها آگاهی ندارند و این خوب نیست. کتاب فقط کتاب داستان، شعر و رمان عاشقانه نیست بلکه دنیایش خیلی گستردهتر است. بچهها باید یاد بگیرند که به کتاب خواندن ارزش بدهند.»
حالا انگار دیگر ستکردن رنگ کتاب با دکوراسیون خانه کمی قدیمی شده. صد البته که محتوا مهمتر است و خب باید کتاب، به روز و توی چشم هم باشد. راستی الان چه کتابی مُد است؟»
انتهای پیام
الان چه کتابی مُد است؟
مثل لباس و موسیقی، کتاب هم در یک دوره مشخصی مد میشود. الان این پدیده را خیلی داریم میبینیم مثلاً در یک دورهای اسم فلان کتاب سر زبانها افتاده چون تبلیغ زیادی رویش انجام میشود حالا ممکن است آن کتاب ترجمه و ویرایش خوبی هم نداشته باشد و محتوایش هم چندان خوب نباشد اما چون آن کتاب مد شده، مردم آن را میخرند.
قلم | qalamna.ir :