دل سودازده ام
قصه می گوید
قصه ی خون حسین
پیکرم می سوزد
برای هفتاد دو و تن قلب عاشق
حال
سینه ام به تپش افتاده
سیاه می پوشم
تن پوش ماتم میشوم
برای آفتاب سرخ عشق کربلا
#عاطفه_غلامزاده
باغبان
تنها ماند
وقتی
در غروب خون آلود
شاخه به شاخه
چیدند
گل های محمدی را
پاشید خون عشق
در فرات بی قراری
پرواز می دهم
قلب سرخم را
تا در آغوش ضریحت
بخوانم
یا حسین
#عاطفه_غلامزاده
در
دریاچه ی چشمانم
فانوس
روشن می کنم
به
یاد ارباب تشنه لب
تا
در نور عشق
عزادار حسین باشم
#عاطفه_غلامزاده