گروه سیاسی:روزنامه شرق نوشت: علی باقریکنی از امروز در یکی از مهمترین بزنگاههای تاریخ ایران باید هرچه در چنته دارد، رو کند؛ معاون سیاسی وزیر خارجه ایران که ریاست تیم مذاکرهکننده ایران در وین را بر عهده دارد. او از امروز در وین روبهروی نمایندگان کشورهای ۱+۴ و اتحادیه اروپا خواهد نشست و غیرمستقیم با آمریکاییها مذاکره خواهد کرد تا اولین مذاکره چندجانبه در دولت جدید ایران رقم بخورد.
دستور کار اما دستور شاقی است؛ احیای برجام؛ توافقی که به همت محمدجواد ظریف، عباس عراقچی، مجید تختروانچی و تیم کارشناسی همراهشان در تیرماه سال ۹۴ به دست آمد و اکنون طنابی است نهچندان محکم که رابطه ایران و بخش بزرگی از کشورها را متأثر کرده و میکند. میتوان گفت برجامی که حسن روحانی در دولت اولش به دست آورد، در دولت دومش با اقدام آمریکا از دست داد و روزهای آخر دولتش تلاش کرد تا احیا کند، امروز در دست تیم دولت ابراهیم رئیسی است.
وزیر خارجه او و معاون سیاسیاش متعلق به جناحی هستند که اگر مخالف برجام نبودند، دستکم جزء موافقان نیز حساب نمیشدند. همین سابقه موجب شده باقری در همین زمان اندکی که سکان مذاکرات را در دست گرفته، با این سؤال و ابهام مواجه شود که بالاخره اکنون او معتقد است این توافق خوب بوده یا نه؟ سؤال و ابهامی که هیچگاه درباره سلفش، عباس عراقچی، مطرح نمیشد؛ چراکه او خود در گامهای اولیه مذاکرات حضور داشته و متن نهایی برجام نیز با نظارت او و به همت کارشناسان این حوزه به نگارش درآمده است.
منطقا او میتوانست بهراحتی از لابهلای پیچوخمهای متن برجام، راه بازکردن گرههای موجود را پیدا کند. اگرچه بدیهی است که هر دولتی تغییر و تحولات خود را ایجاد کند، اما این تغییرات عمدتا کمتر دامن دیپلماتهای کارکشته را میگیرد تا بتوانند منافع کشور را تأمین کنند. حالا اما علی باقریکنی سکان کار را در دست گرفته است؛ با همه ابهاماتی که درباره نگاه واقعی او به برجام وجود دارد. او تاکنون در مواجهه با این ابهامها تنها پاسخ داده که آنچه پیشتر در نقد برجام گفته، تنها نظر کارشناسیاش بوده، اما اکنون به دلیل مسئولیتی که دارد باید وظیفهای را که بر عهدهاش گذاشته شده، انجام دهد. البته باید شکرگزار بود که علی باقری چندان هم میانه خوبی با رسانهها نداشته که بیش از این بهعنوان چهره ضدبرجامی شناخته میشد. اما این سؤال هنوز قابل طرح است؛ آیا کسی که به یک متن یا سند یا توافق اعتقاد واقعی ندارد، میتواند از آن دفاع کند و حق مردم ایران را که لغو تحریمهاست از آمریکاییها بستاند؟
نوشتم که علی باقری میانه خوبی با رسانهها نداشته و به نظر میرسد اساسا ویژگیهای شخصی او موجب این رفتار میشود. خصوصیات اخلاقی و رفتاریاش شبیه جوانان مذهبی دهه ۵۰ و ۶۰ است؛ مردانی که خانمها را مستقیم نگاه نمیکنند و حتی در جلسه کاری آنها را خواهر صدا میکنند. اگرچه برای شناخت شخصیت یک فرد این مصادیق اصلا کافی نیست، اما میتوان تا حدودی متوجه نوع برخورد افراد شد و احتمال داد که این جنس رفتار در طرف مقابل میتواند فضای بستهای ایجاد کند.
اگرچه بسیاری از طیف اصولگرایان در دوره بعد از برجام از کتاب خاطرات مذاکرهکنندگان آمریکایی فقط مواردی را که علیه تیم مذاکرهکننده ایرانی بود، پررنگ کردند، اما کم نبود مواردی که آنها از اینکه توانستند یخ رابطه با ایرانیها را بشکنند و به زبان رابطه نزدیک شوند، چقدر احساس نزدیکی میکردند. موضوع مذاکره چه قرار باشد پسگرفتن بخشی از خاک باشد یا حق ماهیگیری در فلان رودخانه مرزی یا اینکه طرف مقابل را متقاعد کنیم که باید تحریمها علیه ایران را لغو کند، همه و همه نیازمند ارتباطهای رودررو، صریح و کلام مشخص است. بااینحال اینکه تیم جدید چه میزان از این هنر ارتباط دیپلماتیک بهره خواهد برد، از امروز و در ماراتن وین خواهیم دید. مسئله این دور مذاکرات البته این مشکل را هم دارد که با اصلیترین طرف مذاکره که آمریکاییها هستند، مذاکره مستقیم انجام نمیشود؛ ایرادی که حتما کار را سختتر، پراشکال و با تأخیر همراه میکند.
تیمی که علی باقریکنی را همراهی میکند، بدون شک نقطه قوت مذاکرات است؛ چراکه از برخی وزارتخانهها، افرادی در سطح معاون و کارشناسان ارشد همراه او هستند و از دستگاه دیپلماسی نیز همان ترکیب سابق مذاکرات تکرار شده است.
در گزارش جدیدی نوشته «دو ماه پیش دستگاههای درگیر با تحریم، نامهای از وزارت امور خارجه دریافت کردند. در این نامه خواسته شده بود برای تقویت تیم مذاکرهکننده کارشناسانی معرفی کنند که واجد سه خصوصیت باشند: به موضوعات حوزه کاری خود اشراف داشته باشند، پیچیدگیها و ظرایف تحریم را بشناسند و با حقوق بینالملل آشنایی داشته باشند. این نامه را تمام دستگاههایی که به نوعی درگیر تحریمهای ظالمانه بودند، ازجمله وزارت امور اقتصادی و دارایی، بانک مرکزی، وزارت صمت، وزارت نفت و وزارت راه و شهرسازی دریافت کردند. موضوع مهم این است که با هدف استفاده از تجارب تیم سابق، تصمیم بر این شد که ترکیب کارشناسان تیم مذاکرهکننده در وزارت امور خارجه تغییر نکند و حتی بر تعداد آنها افزوده شود». اگرچه تعداد بالای تیم مذاکرهکننده آمریکایی همیشه در دوران مذاکرات بسیار به چشم میآمد، اما نکته مهمتر هماهنگی بین آنها و مدیریت ویلیام برنز، رئیس تیم مذاکره در ابتدا و بعد وندی شرمن بود؛ نکتهای که علی باقریکنی برای اولینبار در معرض آزمونش قرار میگیرد. نکته بعدی، تجربه کاری آنهاست؛ اینکه مذاکرات برجام نیاز به کار در حوزه چندجانبه، تخصص در کار سازمان ملل و اشراف بر حقوق بینالملل دارد که مشخص نیست تا چه میزان تیم جدید از این ویژگیها برخوردارند.
این مذاکرات اولین نوبتی است که باقری بدون حضور مرادش یعنی سعید جلیلی باید آن را هدایت کند. او اغلب دوره کاری دیپلماتیکش را در کنار سعید جلیلی گذرانده است؛ حتی از سال ۸۶ تا سال ۹۲ و در دوره مذاکرات بیفرجامی که ریاستش بر عهده سعید جلیلی بود نیز معاونش بود؛ مذاکراتی که تنها با خواندن بیانیهای بر حق غنیسازی ایران پافشاری میکرد. حالا اما دیگر وقت آزمون اصلی شاگرد فرارسیده است؛ آزمونی که مشخص میکند او واقعا شاگرد خلف مذاکراتی سعید جلیلی است یا آنکه از ژستهای دیپلماتیک جدیدش توافقی درمیآید یا نه.
کمی نشست و برخاست با علی باقریکنی اما نشان میدهد کنارهگیری از سیاست خارجی در هشت سال دولت روحانی نهتنها رنگ موهایش را تغییر داده و جوگندمی کرده، بلکه دیدگاههایش هم پختهتر شده است. در همین دو ماه، او مواضعی واقعبینانه در قبال برجام اتخاذ کرده است. تأکیدش بر کلمات زیاد است و از کلمه برجام استفاده نمیکند؛ میگوید مذاکره هستهای نداریم و تعابیری از این دست. استدلال او نیز نزدیک به واقعیت است؛ میگوید موضوع هستهای بسته شده و همه طرفین ازجمله ایران باید به تعهداتی که در برجام وجود دارد، بازگردند. اما اینکه چگونه میتوان به این تعهدات بازگشت، مرغ اول است یا تخممرغ، خود حکایت پیچیدهای است که باید در میز مذاکرات کشف شود؛ بهویژه آنکه ایران بعد از کاهش گام به گام تعهدات هستهای و در نهایت حذف همه تعهدات، به سطح جدیدی از فعالیت هستهای رسیده است.
برجام نیز پیچیدگیهای خود را دارد. شش دور مذاکراتی که تا خرداد و قبل از انتخابات ریاستجمهوری انجام شد، به توافقاتی دست یافت که در قالب سه ضمیمه فنی، سیاسی و حقوقی به نگارش درآمد، اما هنوز گرههای ناگشوده داشت. تکلیف سانتریفیوژهای جدیدی که ایران بعد از لغو همه محدودیتهای هستهای راهاندازی کرد، مشخص نشده است. تحریمهای جدیدی که در قالبهای حقوقبشری و تروریسم از سوی تیم ترامپ بر ایران افزوده شد و برداشتهشدن همه یا برخی از آنها و تحریم تسلیحاتی که بعد از لغو در اکتبر ۲۰۲۰ طبق برجام، بار دیگر از سوی ترامپ بر ایران هموار شد. اینها نشان میدهد حکایت مذاکرات در وین آسان نیست. برجام، طناب نخنماشدهای است که اکنون بین ایران و کشورهای ۱+۴ و آمریکا وجود دارد؛ ایران و آمریکا میتوانند نخهای جدیدی به آن ببافند و دوباره زندهاش کنند یا آنکه چاقوی تیزی بردارند و کاملا پارهاش کنند.
فعلا دو طرف اصلی مذاکرات، یعنی ایران و آمریکا، سخنان دلگرمکنندهای زدهاند. نه آمریکاییها سخن تندی بر زبان راندهاند و نه ایرانیها. بازگشت همه طرفین به تعهدات و لغو همه تحریمها نیز سخنی است که اگر قرار است برجام احیا شود، منطقیترین گفته است.
آنچه نباید از نظر دور داشت، این است که برجامی که اکنون روی میز مذاکره قرار گرفته، نه متعلق به حسن روحانی و محمدجواد ظریف بوده و نه طرف آمریکاییاش؛ این توافق و بهرهمندشدن از لغو تحریمها حق همه مردم ایران است که امروز دچار اقتصادی هستند که تحریمها دوباره قفلی بر قفلهایش زده است.
دستور کار اما دستور شاقی است؛ احیای برجام؛ توافقی که به همت محمدجواد ظریف، عباس عراقچی، مجید تختروانچی و تیم کارشناسی همراهشان در تیرماه سال ۹۴ به دست آمد و اکنون طنابی است نهچندان محکم که رابطه ایران و بخش بزرگی از کشورها را متأثر کرده و میکند. میتوان گفت برجامی که حسن روحانی در دولت اولش به دست آورد، در دولت دومش با اقدام آمریکا از دست داد و روزهای آخر دولتش تلاش کرد تا احیا کند، امروز در دست تیم دولت ابراهیم رئیسی است.
وزیر خارجه او و معاون سیاسیاش متعلق به جناحی هستند که اگر مخالف برجام نبودند، دستکم جزء موافقان نیز حساب نمیشدند. همین سابقه موجب شده باقری در همین زمان اندکی که سکان مذاکرات را در دست گرفته، با این سؤال و ابهام مواجه شود که بالاخره اکنون او معتقد است این توافق خوب بوده یا نه؟ سؤال و ابهامی که هیچگاه درباره سلفش، عباس عراقچی، مطرح نمیشد؛ چراکه او خود در گامهای اولیه مذاکرات حضور داشته و متن نهایی برجام نیز با نظارت او و به همت کارشناسان این حوزه به نگارش درآمده است.
منطقا او میتوانست بهراحتی از لابهلای پیچوخمهای متن برجام، راه بازکردن گرههای موجود را پیدا کند. اگرچه بدیهی است که هر دولتی تغییر و تحولات خود را ایجاد کند، اما این تغییرات عمدتا کمتر دامن دیپلماتهای کارکشته را میگیرد تا بتوانند منافع کشور را تأمین کنند. حالا اما علی باقریکنی سکان کار را در دست گرفته است؛ با همه ابهاماتی که درباره نگاه واقعی او به برجام وجود دارد. او تاکنون در مواجهه با این ابهامها تنها پاسخ داده که آنچه پیشتر در نقد برجام گفته، تنها نظر کارشناسیاش بوده، اما اکنون به دلیل مسئولیتی که دارد باید وظیفهای را که بر عهدهاش گذاشته شده، انجام دهد. البته باید شکرگزار بود که علی باقری چندان هم میانه خوبی با رسانهها نداشته که بیش از این بهعنوان چهره ضدبرجامی شناخته میشد. اما این سؤال هنوز قابل طرح است؛ آیا کسی که به یک متن یا سند یا توافق اعتقاد واقعی ندارد، میتواند از آن دفاع کند و حق مردم ایران را که لغو تحریمهاست از آمریکاییها بستاند؟
نوشتم که علی باقری میانه خوبی با رسانهها نداشته و به نظر میرسد اساسا ویژگیهای شخصی او موجب این رفتار میشود. خصوصیات اخلاقی و رفتاریاش شبیه جوانان مذهبی دهه ۵۰ و ۶۰ است؛ مردانی که خانمها را مستقیم نگاه نمیکنند و حتی در جلسه کاری آنها را خواهر صدا میکنند. اگرچه برای شناخت شخصیت یک فرد این مصادیق اصلا کافی نیست، اما میتوان تا حدودی متوجه نوع برخورد افراد شد و احتمال داد که این جنس رفتار در طرف مقابل میتواند فضای بستهای ایجاد کند.
اگرچه بسیاری از طیف اصولگرایان در دوره بعد از برجام از کتاب خاطرات مذاکرهکنندگان آمریکایی فقط مواردی را که علیه تیم مذاکرهکننده ایرانی بود، پررنگ کردند، اما کم نبود مواردی که آنها از اینکه توانستند یخ رابطه با ایرانیها را بشکنند و به زبان رابطه نزدیک شوند، چقدر احساس نزدیکی میکردند. موضوع مذاکره چه قرار باشد پسگرفتن بخشی از خاک باشد یا حق ماهیگیری در فلان رودخانه مرزی یا اینکه طرف مقابل را متقاعد کنیم که باید تحریمها علیه ایران را لغو کند، همه و همه نیازمند ارتباطهای رودررو، صریح و کلام مشخص است. بااینحال اینکه تیم جدید چه میزان از این هنر ارتباط دیپلماتیک بهره خواهد برد، از امروز و در ماراتن وین خواهیم دید. مسئله این دور مذاکرات البته این مشکل را هم دارد که با اصلیترین طرف مذاکره که آمریکاییها هستند، مذاکره مستقیم انجام نمیشود؛ ایرادی که حتما کار را سختتر، پراشکال و با تأخیر همراه میکند.
تیمی که علی باقریکنی را همراهی میکند، بدون شک نقطه قوت مذاکرات است؛ چراکه از برخی وزارتخانهها، افرادی در سطح معاون و کارشناسان ارشد همراه او هستند و از دستگاه دیپلماسی نیز همان ترکیب سابق مذاکرات تکرار شده است.
در گزارش جدیدی نوشته «دو ماه پیش دستگاههای درگیر با تحریم، نامهای از وزارت امور خارجه دریافت کردند. در این نامه خواسته شده بود برای تقویت تیم مذاکرهکننده کارشناسانی معرفی کنند که واجد سه خصوصیت باشند: به موضوعات حوزه کاری خود اشراف داشته باشند، پیچیدگیها و ظرایف تحریم را بشناسند و با حقوق بینالملل آشنایی داشته باشند. این نامه را تمام دستگاههایی که به نوعی درگیر تحریمهای ظالمانه بودند، ازجمله وزارت امور اقتصادی و دارایی، بانک مرکزی، وزارت صمت، وزارت نفت و وزارت راه و شهرسازی دریافت کردند. موضوع مهم این است که با هدف استفاده از تجارب تیم سابق، تصمیم بر این شد که ترکیب کارشناسان تیم مذاکرهکننده در وزارت امور خارجه تغییر نکند و حتی بر تعداد آنها افزوده شود». اگرچه تعداد بالای تیم مذاکرهکننده آمریکایی همیشه در دوران مذاکرات بسیار به چشم میآمد، اما نکته مهمتر هماهنگی بین آنها و مدیریت ویلیام برنز، رئیس تیم مذاکره در ابتدا و بعد وندی شرمن بود؛ نکتهای که علی باقریکنی برای اولینبار در معرض آزمونش قرار میگیرد. نکته بعدی، تجربه کاری آنهاست؛ اینکه مذاکرات برجام نیاز به کار در حوزه چندجانبه، تخصص در کار سازمان ملل و اشراف بر حقوق بینالملل دارد که مشخص نیست تا چه میزان تیم جدید از این ویژگیها برخوردارند.
این مذاکرات اولین نوبتی است که باقری بدون حضور مرادش یعنی سعید جلیلی باید آن را هدایت کند. او اغلب دوره کاری دیپلماتیکش را در کنار سعید جلیلی گذرانده است؛ حتی از سال ۸۶ تا سال ۹۲ و در دوره مذاکرات بیفرجامی که ریاستش بر عهده سعید جلیلی بود نیز معاونش بود؛ مذاکراتی که تنها با خواندن بیانیهای بر حق غنیسازی ایران پافشاری میکرد. حالا اما دیگر وقت آزمون اصلی شاگرد فرارسیده است؛ آزمونی که مشخص میکند او واقعا شاگرد خلف مذاکراتی سعید جلیلی است یا آنکه از ژستهای دیپلماتیک جدیدش توافقی درمیآید یا نه.
کمی نشست و برخاست با علی باقریکنی اما نشان میدهد کنارهگیری از سیاست خارجی در هشت سال دولت روحانی نهتنها رنگ موهایش را تغییر داده و جوگندمی کرده، بلکه دیدگاههایش هم پختهتر شده است. در همین دو ماه، او مواضعی واقعبینانه در قبال برجام اتخاذ کرده است. تأکیدش بر کلمات زیاد است و از کلمه برجام استفاده نمیکند؛ میگوید مذاکره هستهای نداریم و تعابیری از این دست. استدلال او نیز نزدیک به واقعیت است؛ میگوید موضوع هستهای بسته شده و همه طرفین ازجمله ایران باید به تعهداتی که در برجام وجود دارد، بازگردند. اما اینکه چگونه میتوان به این تعهدات بازگشت، مرغ اول است یا تخممرغ، خود حکایت پیچیدهای است که باید در میز مذاکرات کشف شود؛ بهویژه آنکه ایران بعد از کاهش گام به گام تعهدات هستهای و در نهایت حذف همه تعهدات، به سطح جدیدی از فعالیت هستهای رسیده است.
برجام نیز پیچیدگیهای خود را دارد. شش دور مذاکراتی که تا خرداد و قبل از انتخابات ریاستجمهوری انجام شد، به توافقاتی دست یافت که در قالب سه ضمیمه فنی، سیاسی و حقوقی به نگارش درآمد، اما هنوز گرههای ناگشوده داشت. تکلیف سانتریفیوژهای جدیدی که ایران بعد از لغو همه محدودیتهای هستهای راهاندازی کرد، مشخص نشده است. تحریمهای جدیدی که در قالبهای حقوقبشری و تروریسم از سوی تیم ترامپ بر ایران افزوده شد و برداشتهشدن همه یا برخی از آنها و تحریم تسلیحاتی که بعد از لغو در اکتبر ۲۰۲۰ طبق برجام، بار دیگر از سوی ترامپ بر ایران هموار شد. اینها نشان میدهد حکایت مذاکرات در وین آسان نیست. برجام، طناب نخنماشدهای است که اکنون بین ایران و کشورهای ۱+۴ و آمریکا وجود دارد؛ ایران و آمریکا میتوانند نخهای جدیدی به آن ببافند و دوباره زندهاش کنند یا آنکه چاقوی تیزی بردارند و کاملا پارهاش کنند.
فعلا دو طرف اصلی مذاکرات، یعنی ایران و آمریکا، سخنان دلگرمکنندهای زدهاند. نه آمریکاییها سخن تندی بر زبان راندهاند و نه ایرانیها. بازگشت همه طرفین به تعهدات و لغو همه تحریمها نیز سخنی است که اگر قرار است برجام احیا شود، منطقیترین گفته است.
آنچه نباید از نظر دور داشت، این است که برجامی که اکنون روی میز مذاکره قرار گرفته، نه متعلق به حسن روحانی و محمدجواد ظریف بوده و نه طرف آمریکاییاش؛ این توافق و بهرهمندشدن از لغو تحریمها حق همه مردم ایران است که امروز دچار اقتصادی هستند که تحریمها دوباره قفلی بر قفلهایش زده است.