stat counter
تاریخ : چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Wednesday, 15 May , 2024
  • کد خبر : 427216
  • 19 اسفند 1400 - 12:01
0

سنجاقک و نامه‌های چخوف

سنجاقک و نامه‌های چخوف

«من به مسکو آمدم تا در دانشگاه تحصیل کنم. در دومین نیم‌سال ۱۸۷۹ اولین نوشته ناچیز ده، پانزده سطری‌ام در ماه مارس یا آوریل در مجله سنجاقک منتشر شد. اگر نخواهیم چندان سخت بگیریم… (می‌توانیم) همین نوشته کم‌حجم را آغاز نویسندگی‌ام بگیریم.»

قلم | qalamna.ir :

روزنامه اعتماد نوشت:‌ «چخوف می‌گفت درباره من هر چه دوست دارید، بنویسید و «هر جا هم کم آوردید، جایش را با شعر پر کنید.» زمستان ۱۹۰۴ به دوستی نوشت: «من به مسکو آمدم تا در دانشگاه تحصیل کنم. در دومین نیم‌سال ۱۸۷۹ اولین نوشته ناچیز ده، پانزده سطری‌ام در ماه مارس یا آوریل در مجله سنجاقک منتشر شد. اگر نخواهیم چندان سخت بگیریم… (می‌توانیم) همین نوشته کم‌حجم را آغاز نویسندگی‌ام بگیریم.»

او هم عاشق نوشتن و هم دلبسته مسکو بود. نیمه‌های سال ۱۸۸۱ به دوستی به نام کراماروف نوشت: «به مسکو بیا! بدجوری عاشق مسکو شده‌ام. کسی که یک‌ بار به مسکو عادت کرده باشد، هرگز این شهر را ترک نمی‌کند. من برای همیشه مسکویی شده‌ام. بیا و خودت را به ادبیات مشغول کن! این سرگرمی در خارکف غیرممکن است اما در مسکو حدود ۱۵۰ روبل عادی دارد، دست‌ کم برای من.» او نامه‌اش را با این جملات تمام می‌کرد «بیا! همه‌ چیز ارزان است، شلوار ۱۰ کوپک نقره قیمت دارد! و وطن‌پرستی – تا دلت بخواهد! (دارم خفه می‌شوم…) ذره‌ای کوچک، سنگی و ریز و در عین حال یک بنای یادبود تاریخی! بیا! حقوقدانان مسکویی هر کدام‌شان یک اسپاسوویچ و هر کدام مثل لویی چهاردهم زندگی می‌کنند. بیا!»

سفر به مسکو و اقامت در این شهر برای تحصیل در رشته پزشکی، زندگی‌اش را دگرگون کرده بود. «سال ۱۸۷۹ در دانشکده پزشکی دانشگاه مسکو نام‌نویسی کردم. آن زمان از این دانشکده تنها تصوری محو داشتم. اکنون دیگر به یاد ندارم که به چه دلایلی پزشکی را انتخاب کردم اما بعدها هرگز از این انتخاب پشیمان نشدم.»

آنجا نویسندگی را شروع کرد و بعد جدی‌اش گرفت. «درست در همان اولین سال تحصیل شروع کردم به چاپ نوشته‌هایم در مجلات هفتگی و روزنامه‌ها و این اشتغال ادبی تازه در اوایل دهه هشتاد بود که شکلی دایمی و حرفه‌ای به خود گرفت.» چنان که خودش هم همیشه می‌گفت با نوشتن داستانی کوتاه برای مجله سنجاقک – که مجله‌ای طنز بود و داستان چخوف را سال ۱۸۸۰ در چنین روزی منتشر کرد – رسما به جمع نویسندگان راه یافت. نویسندگی برایش پول و اعتبار و شادی به همراه داشت.

سال ۱۸۸۲ به برادرش آلکساندر نوشت: «ما زندگی نسبتا جالبی داریم. می‌خوانیم، می‌نویسیم، شب‌ها بیرون می‌رویم … و به موسیقی و آواز گوش می‌دهیم…» به دوستش روسولیمو می‌گفت تحصیل در رشته پزشکی، تاثیر عمیقی بر کار نویسندگی‌اش داشت: «شک ندارم که اشتغالم به علم پزشکی تاثیر زیادی روی کار ادبی‌ام داشته است. پزشکی افق مشاهداتم را بسیار وسعت بخشید و دانشم را غنی کرد. تنها یک پزشک می‌تواند به فایده پزشکی برای حرفه نویسندگی‌ام پی ببرد. پزشکی تاثیری راهگشا داشت و شاید نزدیکی‌ام به این حرفه باعث شد تا از بسیاری اشتباهات اجتناب کنم. آشنایی با علوم طبیعی و روش‌های علمی باعث شد که همواره هوشیار بمانم و کوشیده‌ام نوشتنم را تا حد ممکن با امور علمی همسو کنم و هر جا که این امکان نباشد، اصلا ننویسم…»

تاکید می‌کرد «من جزو آن دسته از نویسندگانی نیستم که در قبال علم، موضعی منفی دارند و نیز دوست ندارم جزو نویسندگانی باشم که آبشخورشان تنها شعور خودشان است.» در پاسخ به پرسش دوستی که از او پرسیده بود کدام نویسنده را از دیگران بزرگ‌تر می‌دانی؟ گفته بود «من  لئوتولستوی را، از هر حیث به دیگران ترجیح  می‌دهم.»

انتهای پیام

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.