گروه سیاسی: داوود حشمتی «فعال رسانهای اصلاحطلب» در یادداشتی در امتداد نوشت:
این روزها بحث پرتکراری در مورد ارتباط میان ترور سلمان رشدی و احیای برجام مطرح میشود که به اعتقاد من موضوع همانقدر که بی ارتباط با احیای برجام است، اما در عین حال موضوع تبعاتی برای ایران خواهد داشت. این تبعات البته نه در برجام بلکه به صورتی بسیار کلی تر یعنی در پروژه ای که می توان آن را پروژه «ایران هراسی» نامید. پروژه ای که تلاش می کند چهره ایران را چهره حسین شریعتمداری و افراطیون خشونت طلب کیهانی معرفی کند. اینجا قصد دارم نشان دهم چرا ماجرای این ترور نمی تواند به خود برجام مرتبط باشد و اساسا احیای برجام امروز در چه وضعیتی است؟
مذاکرات میان ایران و آمریکا در مرحله ای قرار گرفته که اقداماتی از جمله ترور سلمان رشدی (که البته تاکنون هم هیچ ارتباطی میان ضارب و ایران یافت نشده) نمی تواند به روند مذاکرات لطمه ای وارد کند. نه فقط این اقدام، بلکه حتی موضوع اختلافات پادمانی میان ایران و آژانس هم برای طرف ایرانی اهمیت زیادی دارد نه طرف آمریکایی و غربی.
آنطور که از صحبت های اخیر امیرآبادی فراهانی (نماینده پایداری قم و نزدیک به دولت) بر می آید، مذاکرات ایران و آمریکا به جایی رسیده است که حتی بر سر اینکه آغاز توافق چه روزی باشد، نیز چانه زنی میشود. به طور طبیعی اینگونه نیست که بعد از حصول توافق از همان فردا همه چیز اجرایی شود. این مساله فرآیندی خواهد داشت. کمااینکه در برجام نیز حدفاصل تیرماه (امضای برجام) تا دی ماه ۹۴ (زمان آغاز برجام) فاصله شش ماهه زمانی تعیین شده بود. اما دولت رئیسی ظاهرا عجله بیشتری برای اجرای کردن برجام دارد. پیشنهاد این است که آغاز توافق از ۱۳۵ روز دیگر (یعنی بیش از ۴ ماه) و به بعد از انتخابات آبان ماه کنگره آمریکا اجرایی شود. اما ایران ظاهرا با آن همراه نیست و معتقد است نباید زمان اجرایی به بعد از کنگره موکول شود.
از سوی دیگر ایران خواهان این است که دولت بایدن تضمین دو ساله به ایران بدهد که تا پایان دولت خودش، دستکم در برجام باقی می ماند. اما آنطور که امیرآبادی فراهانی گفته، آمریکایی ها تنها پذیرفتند که یک سال ضمانت دهند.
به علاوه بحث خروج سپاه از لیست FTO ظاهرا به طور کامل از دستور خارج شده است. آمریکا درحالی که در وین شش و مذاکرات ظریف و عراقچی پذیرفته بود سپاه را از لیست تحریم های خود خارج کند، حالا بر عدم خروج سپاه از لیست گروه های تروریستی سفت و سخت ایستاده است.
بنابراین، اولا: دیگر بحث خروج سپاه از گروه های تروریستی مطرح نیست که اقداماتی مانند حمله به مسیح علینژاد یا سلمان رشدی تاثیرگذاری بر این مساله داشته باشد. اگرچه گفتیم که این موضوع همچون بذری در افکارعمومی جهان کاشته میشود تا بعدها آن را برداشت کنند.
دوم: سطح مذاکرات ایران و آمریکا به حدی رسیده که بر سر جزئیات درحال چانه زنی هستند و به نظر می رسد ایران نیز برای امضای توافق تمایل زیادی دارد. خصوصا آنکه حتی مانند حسن روحانی برای اجرایی شدن برجام شش ماه زمان هم صرف نخواهد کرد.
برای روشن تر شدن موضوع باید گفت که این تصور درستی نیست که فردای امضای توافق همه چیز به پایان رسیده است. بلکه ایران باید تکلیف ذخائر اورانیوم، سانترفیوژهای بیشتر از برجام، نصب دوربین ها و فیلم های ضبط شده و به طور کلی هر اقدامی که بعد از کاهش تعهدات انجام داد را طی یک بازه زمانی روشن کند. از سوی دیگر آمریکا نیز باید به تعهداتش در قبال برداشتن تحریم های ایران، صدور فرمان های اجرایی و کارکردن عملی لغو تحریم ها به ایران نشان دهد.
سوم: یکی از موضوعاتی که برای ما اهمیت دارد اما برای طرف غربی ظاهرا اهمیتی ندارد و آن را به آژانس پیوند داده، موضوع اشکالاتی است که در مورد پادمان گرفته شده است. این مساله برای غرب هیچ اهمیتی ندارد. میزان اورانیوم غنی شده ای که آنها مدعی یافتن آن در برخی مراکز هسته ای ایران شدند، قطعا خلوص آن کمتر از ۶۰ درصدی است که حالا به صورت عریان درحال تولید هستیم.
همچنین آنها از دیسکهایی صحبت میکنند که شاید زمانی مساله بوده اما الان ایران دارد آنها را تولید میکند یا درباره حجم دیسکها در انبارهای ایران صحبت میکنند که با عبور ایران از برخی سطوح غنی سازی دیگر این مساله اهمیت خود را از دست داده است. اما ایران معتقد است که باید پرونده کاملا بسته شود تا بعدا دوباره تحت فشار قرار نگیرم.
در مجموع می توان گفت برجام به نقطه ای رسیده است که نظام در حال تصمیم گیری نهایی در مورد آن است. این مساله نه با تلاش های حسین شریعتمداری و کیهان برهم خواهد خورد نه با ترورهای مشکوک در آمریکا.
به باور من ایران بدون بسته شدن پرونده پادمانی برجام را نخواهد پذیرفت. چه در این دور چه در دورهای آینده مذاکرات. البته اگر دور آینده ای برگزار شود.
این روزها بحث پرتکراری در مورد ارتباط میان ترور سلمان رشدی و احیای برجام مطرح میشود که به اعتقاد من موضوع همانقدر که بی ارتباط با احیای برجام است، اما در عین حال موضوع تبعاتی برای ایران خواهد داشت. این تبعات البته نه در برجام بلکه به صورتی بسیار کلی تر یعنی در پروژه ای که می توان آن را پروژه «ایران هراسی» نامید. پروژه ای که تلاش می کند چهره ایران را چهره حسین شریعتمداری و افراطیون خشونت طلب کیهانی معرفی کند. اینجا قصد دارم نشان دهم چرا ماجرای این ترور نمی تواند به خود برجام مرتبط باشد و اساسا احیای برجام امروز در چه وضعیتی است؟
مذاکرات میان ایران و آمریکا در مرحله ای قرار گرفته که اقداماتی از جمله ترور سلمان رشدی (که البته تاکنون هم هیچ ارتباطی میان ضارب و ایران یافت نشده) نمی تواند به روند مذاکرات لطمه ای وارد کند. نه فقط این اقدام، بلکه حتی موضوع اختلافات پادمانی میان ایران و آژانس هم برای طرف ایرانی اهمیت زیادی دارد نه طرف آمریکایی و غربی.
آنطور که از صحبت های اخیر امیرآبادی فراهانی (نماینده پایداری قم و نزدیک به دولت) بر می آید، مذاکرات ایران و آمریکا به جایی رسیده است که حتی بر سر اینکه آغاز توافق چه روزی باشد، نیز چانه زنی میشود. به طور طبیعی اینگونه نیست که بعد از حصول توافق از همان فردا همه چیز اجرایی شود. این مساله فرآیندی خواهد داشت. کمااینکه در برجام نیز حدفاصل تیرماه (امضای برجام) تا دی ماه ۹۴ (زمان آغاز برجام) فاصله شش ماهه زمانی تعیین شده بود. اما دولت رئیسی ظاهرا عجله بیشتری برای اجرای کردن برجام دارد. پیشنهاد این است که آغاز توافق از ۱۳۵ روز دیگر (یعنی بیش از ۴ ماه) و به بعد از انتخابات آبان ماه کنگره آمریکا اجرایی شود. اما ایران ظاهرا با آن همراه نیست و معتقد است نباید زمان اجرایی به بعد از کنگره موکول شود.
از سوی دیگر ایران خواهان این است که دولت بایدن تضمین دو ساله به ایران بدهد که تا پایان دولت خودش، دستکم در برجام باقی می ماند. اما آنطور که امیرآبادی فراهانی گفته، آمریکایی ها تنها پذیرفتند که یک سال ضمانت دهند.
به علاوه بحث خروج سپاه از لیست FTO ظاهرا به طور کامل از دستور خارج شده است. آمریکا درحالی که در وین شش و مذاکرات ظریف و عراقچی پذیرفته بود سپاه را از لیست تحریم های خود خارج کند، حالا بر عدم خروج سپاه از لیست گروه های تروریستی سفت و سخت ایستاده است.
بنابراین، اولا: دیگر بحث خروج سپاه از گروه های تروریستی مطرح نیست که اقداماتی مانند حمله به مسیح علینژاد یا سلمان رشدی تاثیرگذاری بر این مساله داشته باشد. اگرچه گفتیم که این موضوع همچون بذری در افکارعمومی جهان کاشته میشود تا بعدها آن را برداشت کنند.
دوم: سطح مذاکرات ایران و آمریکا به حدی رسیده که بر سر جزئیات درحال چانه زنی هستند و به نظر می رسد ایران نیز برای امضای توافق تمایل زیادی دارد. خصوصا آنکه حتی مانند حسن روحانی برای اجرایی شدن برجام شش ماه زمان هم صرف نخواهد کرد.
برای روشن تر شدن موضوع باید گفت که این تصور درستی نیست که فردای امضای توافق همه چیز به پایان رسیده است. بلکه ایران باید تکلیف ذخائر اورانیوم، سانترفیوژهای بیشتر از برجام، نصب دوربین ها و فیلم های ضبط شده و به طور کلی هر اقدامی که بعد از کاهش تعهدات انجام داد را طی یک بازه زمانی روشن کند. از سوی دیگر آمریکا نیز باید به تعهداتش در قبال برداشتن تحریم های ایران، صدور فرمان های اجرایی و کارکردن عملی لغو تحریم ها به ایران نشان دهد.
سوم: یکی از موضوعاتی که برای ما اهمیت دارد اما برای طرف غربی ظاهرا اهمیتی ندارد و آن را به آژانس پیوند داده، موضوع اشکالاتی است که در مورد پادمان گرفته شده است. این مساله برای غرب هیچ اهمیتی ندارد. میزان اورانیوم غنی شده ای که آنها مدعی یافتن آن در برخی مراکز هسته ای ایران شدند، قطعا خلوص آن کمتر از ۶۰ درصدی است که حالا به صورت عریان درحال تولید هستیم.
همچنین آنها از دیسکهایی صحبت میکنند که شاید زمانی مساله بوده اما الان ایران دارد آنها را تولید میکند یا درباره حجم دیسکها در انبارهای ایران صحبت میکنند که با عبور ایران از برخی سطوح غنی سازی دیگر این مساله اهمیت خود را از دست داده است. اما ایران معتقد است که باید پرونده کاملا بسته شود تا بعدا دوباره تحت فشار قرار نگیرم.
در مجموع می توان گفت برجام به نقطه ای رسیده است که نظام در حال تصمیم گیری نهایی در مورد آن است. این مساله نه با تلاش های حسین شریعتمداری و کیهان برهم خواهد خورد نه با ترورهای مشکوک در آمریکا.
به باور من ایران بدون بسته شدن پرونده پادمانی برجام را نخواهد پذیرفت. چه در این دور چه در دورهای آینده مذاکرات. البته اگر دور آینده ای برگزار شود.