ایلنا، فردای روز حادثه دستش سیاه میشود، آنقدر سیاه که به اجبار به پزشک مراجعه میکند. ظاهرا برخورد عمیق بوده و عفونت کارساز؛ «مدتی تحت درمان بودم، بارها به پزشک مراجعه کردم اما عفونت هر روز بیشتر میشد و تا جایی پیشروی کرد که مجبور شدند تاندونهای دستم را بکشند. حالا دیگر آن دست را ندارم، شاید اگر پول داشتم و میتوانستم در آن فرصتِ طلایی به متخصصانِ بهتری مراجعه کنم، کار به اینجا نمیرسید.» همه چیز البته به از دست دادنِ دستش ختم نشده؛ خودش میگوید بعد از حادثه دچار نارحتیِ روحی شده و بعد از یک دورهی روان درمانی حالا وضع بهتری دارد. از مشکلاتی که در طول این مدت از نظر مالی برایش پیش آمده میگوید، از اینکه زندگیاش تا مرز فروپاشی رفته و…
یک لیستِ ۴۵ نفره از کارگرانِ حادثهدیدهی کارخانه کارگران جرأت اعتراض ندارند…
او حالا با ما تماس گرفته تا از شرکتی بگوید که به گفتهی خودش هر ماه چندین حادثهی کار در آن اتفاق میافتد. میگوید: «آب از سر من گذشته! دیگر شغلی ندارم که از کارفرمایش بترسم و نگرانِ اخراجم باشم». لیستی از ۴۵ کارگر حادثه دیده و موارد حادثهشان که از سال ۹۸ در این کارخانه اتفاق افتاده برای ما فرستاده و میگوید: «این یک لیست موثق است، هم زمانِ حادثه در آن مشخص است و هم نوع حادثه. در واقع این لیست طبق گزارشاتی که در تأمین اجتماعی ثبت شده به دست ما رسیده اما به جرأت میگویم که تعداد حوادث کار در کارخانه بسیار بالاتر از این حرفهاست. شرکت، حادثهخیز است اما کارگران جرأت اعتراض ندارند. بنابراین آنچه ثبت میشود کمتر از آنچیزی است که واقعا اتفاق میافتد.»
محمود میگوید: «در اولین روزهای شروع به کارم، سوالی در مورد استاندارد بودنِ تیغهایی که کارگران با آن کار میکنند پرسیدم، پاسخم اما دو روز بیکاری بود. آنها میخواستند به من و کارگرانِ دیگر بفهمانند که ما حقِ اظهارنظر در مورد این چیزها را نداریم!»
از روز حادثه بگویید، چرا این اتفاق افتاد؟ «نه وسایل کار استاندارد است و نه دستگاه»؛ او علت وقوع بسیاری از حوادث کار را این دو عامل میداند و میگوید: «طبق استاندارد بینالمللی برای هر قالبی تعدادی قطعه تعریف شده مثلا برای همین قالبی که من روی آن حادثه دیدم، ده هزار قطعه تعریف شده و بعد از آن تاریخ انقضای آن قالب میرسد. حالا این ده هزار تا در هر مدتی که پُر شود فرقی ندارد، میخواهد یکساله باشد یا بیست ساله، مهم این است که بعد از اینکه ده هزار قالب با این قطعه گرفته شد آن قالب باید مجددا ذوب شود اما ما قالبهایی داریم که ۲۵ سال کار میکنند و بسیار بیشتر از آن حدی که برایشان تعریف شده قطعه زدهاند. این وضعیت باعث میشود قطعات پلیسه بخورند و کارگر مجبور است بالای سر آن بایستد و با تیغ برنده پلیسهگیری کند. این کارِ اضافی، کارگر را خسته میکند و بارها پیش آمده که کارگر با کاترِ تیزی که حتی مو را هم میزند، دست خود را پاره کرده است. همهی اینها زمینهی وقوع حادثهی کار را بالا میبرد.» محمود میگوید: «دستکشی که کارگران برای کار استفاده میکنند فقط بخشی از انگشت را پوشش میدهد. در واقع چون قطعات پلاستیکی است و باید در دست بچرخد، به کارگران دستکش انگشتی میدهند. در روز حادثه هم همین دستکش دستم بود.»
استعلاجی طولانی شد، نامهی پایان کارم را دادند و گفتند برو!
موارد دیگری از حادثه کار در این کارخانه به گوش ما رسیده که صد البته به دلیلِ امنیتِ شغلیِ کارگران امکان بازگو کردنِ آن را نداریم. به گفتهی کارگران، دستگاه به گونهای است که کارگران باید ۱۲ ساعت ایستاده و یا ۱۲ ساعت نشسته کار کنند و همین مدل کار کردن باعث میشود خیلی از کارگرها در طول کار دچار بیماری شوند.
به سراغ یکی دیگر از کارگران میرویم که به دلیلِ بیماری ناشی از کار استعلاجی گرفته اما بعد از آنکه مهلت مرخصی استعلاجی او زیاد شده، برگهی پایان کار را به دستش دادهاند و گفتهاند دیگر به تو نیاز نداریم! «حدود ۵ سال در کارخانه کار کردم و به دلیلِ شرایط کار و اینکه مجبور بودم ۱۲ ساعت ایستاده کار کنم، بیماری واریس و دیسک کمر گرفتم. بعد از مراجعه به پزشک استعلاجی گرفتم اما چون مهلت استعلاجی زیاد بود، گفتند نامهی بازگشت به کارت را زدهایم. گفتند به نیرویی مثل شما نیاز نداریم. گفتند از اول مریض بودی!»
از اول مریض بودید؟! «از همان ابتدا برای کار در کارخانه، نامهی سلامت از طب کار برایشان آوردیم و سلامتمان تائید شد، وگرنه چطور میتوانستیم این کار سخت را انجام دهیم؟» این کارگر ادامه میدهد: «شرایطِ کار در کارخانه مناسب نبود، آلودگی زیاد بود، تیغی که با آن کار میکردیم غیراستاندارد بود. برای آنکه کار سریع پیش برود سرعت باز و بسته کردنِ قالبها را زیاد کرده بودند، قالبها دائم پلیسه میخوردند و هر لحظه امکان وقوع حادثه وجود داشت. ما در این شرایط کار کردیم، در این شرایط مریض شدیم، اما بعدش حقمان را کف دستمان گذاشتند و گفتند به شما نیاز نداریم…»آنطور که کارگر میگوید به او گفتهاند «برای کمک به خودت پایان کار زدیم تا بیمه بیکاری بگیری…» برای کمک به کارگر! اینها البته کلماتِ آشنایی است که از کارفرمایان زیاد شنیدهایم. فارغ از روایتِ این کارگران از وضعیتِ کار در کارخانه، برخی سالهاست به اسم کارگران هر کاری میکنند، اما عجیب است که نتیجهی آنچه انجام میدهند، همیشه به بیچارگیِ هر چه بیشترِ کارگران انجامیده است!
روایتِ یک کارگرِ باسابقه از وضعیت حوادث کار در کارخانه
به سراغ کارگری دیگر میرویم؛ کارگری که به شرط فاش نشدنِ نامش، راضی به صحبت با ما میشود. او کارگرِ باسابقهی یکی از کارخانههاست. از وضعیتِ کارخانه که میپرسیم داغ دلش تازه میشود، از حوادثی میگوید که در طول سالهای کارش در این کارخانه دیده است. از فرسودگیِ دستگاههای کارخانه و قدمتِ بیست سالهشان میگوید، از اینکه دلیلِ بخشی از حوادث کار در کارخانه همین دستگاههای فرسوده هستند. او میگوید: «خیلی از کارگران سرِ روغنریزیِ دستگاهها پایشان لیز خورده و دچار شکستگیِ دست و پا و دنده شدهاند.»
کارگر ادامه میدهد: «از کارگر و دستگاه، کارِ نامعمول میکشند. مثلا اگر قطعهای باید یک ساعته از دستگاه خارج شود، زمان را کاهش میدهند تا این قطعه ۴۰ دقیقهای خارج شود و قطعاتِ بیشتری تولید شود. کارگر مجبور است ۱۲ ساعت بایستد برای همین اکثر کارگرانِ اینجا کمردرد و پادرد و آرتروز و دیسک کمر و انواع و اقسام این بیماریها را دارند.»
میگوید: «آهن که نیستیم، بعد از ساعتها کار در چنین وضعیتی مسلم است بیمار میشویم». بیماری البته محدود به این موارد نمیشود؛ کارگر ادامه میدهد: «اینجا یک شرکت پلیمری است و ما با انواع و اقسام مواد سرطانزا مواجهایم. مشکل اینجاست که این مواد روی دستگاههای فرسوده خطر چند برابری برای سلامت کارگران دارند؛ دما بالا میرود، مواد میسوزند و تولیدِ گاز میکنند. فیلمهایی از سالنِ پُر از دودِ کارخانه داریم که نشان میدهد ما در چه فضایی کار میکنیم. اگر یک قطعه سفید را روی میز بگذاریم، بعد از یک ساعت رویش سیاه میشود، حالا تصور کنید کارگری که ۱۲ ساعت در این هوای آلوده نفس میکشد، بعد از سالها درگیرِ چه بیماریهایی میشود.»
بیماریهای ناشی از کار یک طرف و حوادث ناشی از کار یک طرف دیگر. این کارگر میگوید: «ابزار کارمان نامناسب است. تیغی که استفاده میکنیم، ارهای است که دور آن را با مواد پُر و با سنگ تیز کردهایم؛ تیغ آنقدر تیز میشود که موی دست را هم میبرد. همین تیغ، حوادث بسیاری برای کارگران ایجاد کرده است؛ خیلی از کارگرانِ اینجا دچار پارگی دست و رگ و تاندون شدهاند، البته شکستگی دست و پا و سوختی هم زیاد اتفاق میافتد.»
او میگوید: «کارگرانی داشتیم که در سن جوانی دچار از کارافتادگی شدند. کارگرانِ بسیاری داریم که بعد از آنکه دچار حادثه یا بیماری ناشی از کار شدهاند، تنها سه روز به مرخصی رفته و از استعلاجیشان استفاده نکردهاند تا حادثهی کار در تأمین اجتماعی ثبت نشود چراکه نگرانند شغلشان را از دست بدهند. کارگران تهدید میشوند که در صورتِ شکایت اخراج خواهند شد.»
کارمان سخت است اما جرأت درخواستِ کارشناس برای بررسی سختی کار را نداریم
روایتها نشان میدهد که در کارخانههایی از این دست؛ کارگران حتی میترسند درخواستِ بازنشستگیِ زودتر از موعد بدهند. حوادث کار بالا و محیطی که با مواد شیمیایی سروکار دارد، کارگران را مطمئن کرده که اگر کارشناسان بیایند و محیط را بررسی کنند مشمول قانون مشاغل سخت و زیانآور میشوند اما به گفتهی کارگران، کارفرما مقاومت میکند.
یکی دیگر از کارگران میگوید: «ما در این کارخانه هم آلودگی صوتی داریم و هم آلودگیِ شیمیایی، که هر دوی اینها ثابت میکند کارِ ما سخت و زیانآور است. در این شرکت مواد پلیمری استفاده میشود اما تا امروز حتی یک کارشناس مواد پلیمری هم به کارخانه نیامده است. بازرسی به درستی انجام نمیشود و اگر کارگری درخواست بازنشستگی زودتر از موعد کند با او برخورد میکنند. کارگران میترسند بروند و درخواست بررسی سختی کار بدهند.»او میگوید: «چند وقتی است که برخی از کارگران شیفتِ کاریشان از ۱۲ ساعت در روز به ۱۲ – ۲۴ تبدیل شده است. یکسری از کارگرانی که به این شیفتِ کاری منتقل شدهاند کارگرانِ در شرفِ بازنشستگیای هستند که چون پیگیرِ کار سخت و زیانآور خود بودند، شیفتِ آنها را بعد از سالها کار روزانه ۱۲ ساعت به ۱۲ – ۲۴ تغییر دادهاند. در واقع این به نوعی تنبیه آن کارگران است تا در زمانی که بیشترین نیاز را به دریافتِ حقوق بالا برای بازنشستگی دارند، حقوقشان کمتر شود.»
کارگران میگویند: «این کارفرمایان به قدری قدرتمند هستند که اگر ما مقابلِ آنها بایستیم و برای رسیدن به حقمان بجنگیم هیچ تضمینی برای پیروزی وجود ندارد. آنها میگویند کارفرما روابط و ضوابط خود را دارد اما ما هیچ کدام از اینها را نداریم.»
یک مقام مسئول: صحت ندارد
نه برای بررسی صحتِ آنچه کارگران میگویند، بلکه چون روالِ کار «ایلنا» این است که تریبونی هم در اختیارِ کارفرمایان قرار دهد و روایت آنها را نیز بشنود، با یکی از مسئولان کارخانه خز پلاستیک تماس میگیریم؛ محمدتقی قدسیپور (مدیر منابع انسانی خزر پلاستیک) تمام آنچه کارگران گفتهاند را تکذیب میکند. او میگوید: «به هیچ عنوان آنچه در مورد حوادث کار در این کارخانه گفته شده صحت ندارد. اینجا یکی از بهترین مجموعهها در کل ایران است و هر آنچه گفته شده کذب محض است.»
یعنی شما وقوع حوادث کار در این کارخانه را تکذیب میکنید؟، میگوید: «البته اینکه برای یک مجموعهی صنعتی در طول سالها هیچ مشکلی پیش نیاید، ممکن نیست اما نوع حوادث و مخاطرات فرق دارد. خزر پلاستیک یکی از ایمنترین مجموعههاست. حوادث ما بسیار بسیار نادر است. ما مجموعههای پُرمخاطره و صنایع سنگینِ بسیاری داریم که مجموعهی ما به هیچ وجه جزء آن مجموعهها به حساب نمیآید. در این مجموعه حادثهی منجر به مرگ نداشتهایم. نوع کار ما کمخطر است ضمن اینکه تمام حساسیتهای لازم در زمینهی ایمنی را در نظر میگیریم. حوادث بیشتر در حد بریدگیِ انگشت است که کارگران با تیغهای پلیسهگیری دچار این حوادث جزئی میشوند.»
او میگوید: «ظاهرا یکی از کارگران یک لیست ۴۵ نفره از حوادث کار ارائه داده که این ادعا یک ادعای کذب است و لیست برای ۱۷ سال گذشته است و مربوط به حوادث بسیار معمولی است. براساس این ادعاهای مطرح شده، بازرسی از کارخانه صورت گرفته و کارخانه ارزیابی شده و بازرسان هم معتقد بودند قضیه آنطور که برخی از کارگران میگویند نیست.»
مدیر منابع انسانی خزر پلاستیک همچنین در مورد سخت و زیانآور بودن کارِ کارگران میگوید: «کارگاهی که در چارچوب مشاغل سخت و زیانآور نیست را نمیشود مشمول معافیتهای این قانون کرد. این کار مستلزم این است که عوامل زیانآور در کارگاه باشد. حدود سه چهار ماه پیش بررسیهای لازم از سوی کمیته مشاغل سخت و زیانآور استان از کارخانه صورت گرفت اما به این نتیجه رسیدند که کار این کارخانه سخت و زیانآور نیست.»
او همچنین در پاسخ به این سوال که «۱۲ ساعت کارِ کارگران در کارخانه، اضافه کارِ اجباری به حساب نمیآید؟» میگوید: «بخش اعظمی از کارگران ما ۱۲ – ۲۴ ساعت کار میکنند و اتفاقا بسیاری از همکاران تمایل به اضافه کار دارند تا درآمد بیشتری داشته باشند. ما مدلهای مختلفی از شیفتهای کاری را داریم.»
مدیر منابع انسانی کارخانه، در نهایت یک هشدار هم میدهد؛ او میگوید: «مراقب باشید که به صنعت منطقه آسیبی نرسد. گاهی نوشتنِ این گزارشها لطمه به صنعت مملکت است. صنعتِ ما به اندازه کافی تحت فشار است و نباید شرایطی را پیش بیاوریم که سرمایهگذار لطمه بخورد و از سرمایهگذاری پشیمان شود. این نوع رفتارها نباید باعث دلسردی سرمایهگذار شود که این نه به نفعِ کارگر است و نه صنعت.»
از این دست هشدارها البته زیاد شنیدهایم، اما معتقدیم برای آنکه یک مجموعه سرپا بماند و بتواند پیش برود، برای آنکه سرمایهگذار فرار نکند، برای آنکه اقتصاد کشور بچرخد و برای آنکه تولید رشد کند، قرار نیست کارگران هزینه بدهند. فارغ از اینکه در یک یا چند کارخانه چه اتفاقی میافتد، اما هنوز بسیاری از کارگران با همین استدلالها از حقوقِ خود بیبهره ماندهاند. با همین استدلالها قانون کار و تامین اجتماعی در طول سالها ناکارآمد شده است. کارگران با همین دست استدلالها کمترین حقوق را میگیرند، بیشترین کار را میکنند و وخیمترین حوادث را تجربه میکنند. بنابراین معتقدیم روایتِ آنچه کارگران میگویند و درخواست برای یک بازرسیِ دقیق و بیطرفانه نمیتواند آسیبی به یک مجموعه برساند.
آمارِ بالای حوادث کار
بیش از این در خصوص حادثهی کار در یک کارخانه خاص صحبت نمیکنیم؛ روایتها را آوردیم و ادامهی آنچه باید را به مراجعِ متولی میسپاریم؛ هرچند معتقدیم ضعفِ همین مراجع متولی، یعنی بازرسان وزارت کار و تأمین اجتماعی، در بازرسیِ بیطرفانه، دقیق و مرتب از کارخانهها در شرایطی که کارگران در وضعیتِ ضعف قرار دارند یکی از عوامل اصلیِ بالا بودن آمار حوادث کار در ایران است.
باید توجه کرد که کارگران به دلیلِ موقعیتِ ضعیف خود گاه توانِ دفاع از خود و مطالبهی حقوقشان را ندارند. در جایی که کارگران به راحتیِ چرخاندنِ دست و ثبت کردنِ یک امضا روی برگهی قراردادِ کارِ یک طرفه اخراج میشوند، وقتی اخراجِ کارگر با بیست سال سابقهی کار قانونی باشد، وقتی کار به سختی پیدا شود، وقتی کارگران برای حداقل حقوق ماهیانه راضی به قرار گرفتن در هر موقعیتِ خطرناکی میشوند، بالا رفتنِ آمار حوادث کار چیزی دور از ذهن نیست.
برای همین است که آمار حوادث کار در کشور بالاست؛ در طول یک ماه گذشته تعداد حوادث کار به قدری بالا و دردناک بوده که نمیتوان به سادگی از آن گذشت؛ «مرگ و مصدومیت سه کارگر شرکت فرآوردههای نفتی پترو تات ماهان»، «مرگ ۵ کارگرِ زنِ سردخانه بروجن بر اثر آتشسوزی در سرویس کارگران»، «مرگ چهار کارگر دامداری بر اثر استنشاق گاز سمی در خراسان رضوی»، «مرگ پنج نفر از کادر درمان شبکه بهداشت میرجاوه بر اثر حادثه تصادف»، «مرگ دو کارگر فولاد بافق براثر حادثه کار»، «مرگ یک کارگر در عمق ۱۲۰ متری چاه آب در محدوده شهرک صنعتی ماشینسازی و فناوریهای برتر مشهد»، «مرگ کارگر شهرداری زنجان در اثر در رفتن جک ماشین زباله»، «مرگ کارگر شهرداری مشکین شهر بر اثر تصادف»، «مرگ یک کارگر در گودبرداری غیراصولی در نظر آباد کرج»، «مرگ کارگر راهآهن گرمسار بر اثر برخورد با قطار»، «واژگونی مینیبوس حامل کارگران شهرک صنعتی عطار نیشابوری و مجروح شدن ۱۶ کارگر»، «مصدومیت ۸ کارگر پتوی لیلیان بافت یزد در حادثهی تصادف سرویس کارگران» و حوادث بسیاری دیگر که در همین ماهِ آبان اتفاق افتاده است.
آخرین آمار حوادث ناشی از کار را مدیر دفتر معاینات بالینی سازمان پزشکی قانونی ارائه داده است؛ به گفتهی او، تعداد افرادی که در سال ۱۴۰۰ به دلیلِ حوادثِ ناشی از کار به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند ۲۸هزار مورد است. همچنین به گفتهی معاون روابط کار وزارت کار، حدود ۸۰۰ کارگر سالانه به دلیل حوادث ناشی از کار فوت و ۱۳هزار کارگر دچار قطع عضو و مصدومیت میشوند.
کارفرمایان مسئولِ حفظ سلامت و بهداشت کارگران هستند
قانون کار از مادهی ۸۵ تا ۹۵ به مسائل مربوط به ایمنی و بهداشت کار و راههای «صیانت از نیروی انسانی» پرداخته است. مطابق ماده ۹۱ قانون کار کارفرمایان مسئولِ حفظ سلامت و بهداشت کارگران هستند؛ آنها باید «وسایل و امکانات لازم را تهیه و در اختیار کارگران قرار داده و چگونگی کاربرد وسایل فوقالذکر را به آنان بیاموزند و درخصوص رعایت مقررات حفاظتی و بهداشتی نظارت نمایند.» اگرچه با توجه به آمار بالای حوادث کار در کشور به جرأت میتوان گفت که این مواد به درستی اجرا نمیشوند و کارگران هم توانِ دفاع از حقوق خود را آنچنان که باید ندارند.
باید این سوالات جدی را مطرح کرد که کارگرانی که از امنیتِ شغلی و تشکل مستقل و قدرتمند برخوردار نیستند از کدام یک از حقوق خود میتوانند دفاع کنند؟ چگونه میتوان از کارگری که قرارداد یک ماهه با او میبندند انتظار داشت بر سرِ داشتنِ تجهیزات ایمنی و رعایت اصول بهداشت کار به کارفرما اعتراض کند؟ کارگرانی که برای گرفتنِ حداقل حقوق خود نه فقط بهترین ساعات عمر بلکه جانِ خود را نیز میگذارد چه زبانِ شکایتی میتوانند داشته باشد؟ کارگرانِ بسیاری حداقلبگیر هستند و درآمد آنها حتی کفاف هزینههای نیمی از سبد معیشت را هم نمیدهد. آنها به معنای واقعیِ کلمه برای یک لقمه نان جان میدهند.