روزنامه شرق نوشت: «روزگاری شاید زندگی در چین، کانادا، استرالیا و ایران خیلی با هم فرق داشت؛ آن روزها که چند سال طول میکشید تا یک بیماری همهگیر از یک سر دنیا به آن سرش برسد. این روزها اما زندگی همه ما تقریبا شبیه به هم است. همه کسانی که در صنعت حمل و نقل کار میکنند، در بیمه، بانکها و بیمارستانها، فارغ از این که در کدام گوشه دنیا باشند، از یک عرف کاری تبعیت میکنند.
حالا دیگر در همه دنیا روال زندگی به نحوی است که روزها را تقسیم میکند به روزهای کاری و روزهای تعطیل. همه، حتی آنها که خارج از خانه کار نمیکنند یک روال خاص برای زندگی روزمرهشان انتخاب کردهاند یا بهشان تحمیل شده است. از آن لذت میبرند یا خودشان را با آن تطبیق دادهاند. هر چه هست، شده روال هر روزهشان!
آمدن ویروس کرونا و فاصلهگذاری اجتماعی روال عادتشده آدمها را به هم ریخت. این دیگر تعطیلات سال نو نبود که مردم از قبل برایش برنامهریزی کرده باشند. این خانهنشستنی بود که بهناگاه بر همه تحمیل شد. برای بعضی زودتر و با انتخاب خودشان برای برخی دیرتر و با اجبار حکومت.
این که اول در چین شروع شد و این فرصت را به سایر کشورها داد که از چین خیلی چیزها بیاموزند. روزهای اول وقتی ایمیلی از چین میآمد با یک شوخی در مورد کرونا شروع میشد که مثلا کرونا با ایمیل منتقل نمیشود نترسید این ایمیل را باز کنید یا یک آرزوی سلامتی پاسخ داده میشد. کمکم آمد سراغ خودمان، آمدیم در خانه نشستیم و اول ایمیلهایمان نوشتیم که ما از خانه کار میکنیم، برایمان آرزوی سلامتی کردند و توصیههای پزشکی بهداشتی فرستادند.
بعد رفت اروپا، گفتیم حتما برخوردشان با ما آسیاییها خیلی فرق خواهد داشت، اما نداشت آنها هم رفتند خانه نشستند و جواب ایمیلهایشان را با تأخیر دادند و کنارش نوشتند که فلان دوست یا همکارشان کرونا گرفته و حال و حوصله قبل را ندارند، برای هم آرزوی سلامتی کردیم!
از اتفاقات خاص منطقهای مثل تمامشدن دستمال توالت و صف بلند جلوی اسلحهفروشیها که بگذریم، ساکنان کره خاکی دو مدل عمده واکنش نشان دادند. عدهای این تغییر را زود پذیرفتند، برایش برنامهریزی کردند و روال جدیدی برای این روزها برای خودشان تعریف کردند. آنها این روزها را با روال جدید زندگی میکنند. عده دیگری اما، این دوران را تبدیل کردهاند به روزهای انتظار و حسرت! حسرت داشتههای ساده و تکراری گذشته و انتظار تمامشدن قرنطینه!
آنها که روزهای انتطار و حسرت را شب میکنند هم به دو دسته تقسیم شدهاند. آنهایی که مشغول توصیه و نصیحت به دیگران هستند که عزیزان من این دوران هم میگذرد بلند شوید اتاقهایتان را مرتب کنید، ورزش کنید، به اقوام و دوستانتان زنگ بزنید. شیرینی و کیک درست کنید. غصه نخورید این روزها میگذرند و روزهای خوب میآیند. انگار این روزها روزهای زندگی نیست، یدکی است. روزهایی که فقط باید بگذرند تا روزهای اصلی زندگی برسند. انگار که تا از قرنطینه خارج نشویم زندگی، زندگی نمیشود!
عده دیگری خودشان را سپردهاند به روزگار، هیچ برنامه خاصی ندارند حتی برای نصیحتکردن دیگران! خواب و بیداریشان دست خودشان نیست. بیشتر از قبل میخوابند، ساعتهایی که بیدارند یا میخورند یا تلویزیون تماشا میکنند یا بیهدف در شبکههای اجتماعی پرسه میزنند. داروهای آرامبخش، حال خوبکن و خوابآور مصرف میکنند. به کرونا و فاصلهگذاری اجتماعی و نظام سیاسی و سیاست درمانی – بهداشتی کشور بدوبیراه میگویند. آنها هم منتظرند دوران فاصلهگذاری اجتماعی تمام شود و برگردند به روال سابق زندگی.
ساکنان کره خاکی همه آدمند، آدمهایی که ژن، هورمون، غریزه و سیستمهای عصبی راهشان میبرد. حالا فرهنگ و مذهب و سنت و اخلاق هم این وسط نقشهایی دارند اما آخر آخر همه آدمیم! این را شاید همه ما میدانستیم. این همه شباهت را شاید یادمان رفته بود اما کرونا آمد و یادمان آورد که آدمها در رنج، ترس، فقر و مرگ مشترکاند.
آدمها شاید عادتهای مشابه نداشته باشند اما در عادتکردن؛ همه مشابهاند.»
انتهای پیام