گروه سیاسی: روزنامه جمهوری اسلامی در سر مقاله خود نوشت:
۱- از بیمحتوا بودن اجلاسهای مکرر «آستانه» که ترکیه و روسیه به مدت ۶ سال ایران را به آن سرگرم کردند، میشد فهمید برای سوریه چه نقشهای کشیده شده است. ایران، که به سوریه برای دسترسیهای تدارکاتی و لجستیکی جبهه مقاومت نیاز مبرم داشت، نمیبایست اجازه میداد استان اِدلب سوریه و بخشهائی از جدار مرزی این کشور با ترکیه بعد از سرکوب شدن داعش و سایر تروریستهای تکفیری مامن این گروهها باشند. تعلل ترکیه و روسیه در به پایان رساندن سیطره گروههای تروریستی تکفیری بر شمال سوریه و روابط ترکیه با آنها نشانه روشنی بود از نقشه آنها برای خرید فرصت مناسبی که بتوانند از آن برای انجام یک معامله بزرگ استفاده کنند.
۲- بیعملی دولت سوریه در یکسال و دو ماه اخیر در برابر جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، چه تفسیری میتواند داشته باشد؟ شاید نتوان بشار اسد را متهم به فراهم ساختن زمینه برای سقوط حکومت خودش کرد ولی آیا از حضور عناصر نفوذی تصمیمساز در بدنه رژیم او هم میتوان مطمئن بود؟
۳- بمبارانهای پیاپی نقاط مهم نظامی، کارخانجات ساخت سلاح و مهمات و مراکز امنیتی و دفاع سوریه در سالها و به ویژه ماههای اخیر توسط ارتش رژیم صهیونیستی آیا بخشی از طرح ویژهای نبود که اکنون در حال پیاده شدن توسط تروریستهای تکفیری در چارچوب معامله بزرگ بر سر سوریه است؟ چرا روسیه که حالا باطریهای پدافندهای اس۳۰۰ خود در سوریه را خالی کرده با استفاده از این پدافندها از بمبارانهای ارتش رژیم صهیونیستی علیه این مواضع در سوریه جلوگیری نکرد؟
۴- بیتفاوتی روسیه در برابر استفاده هواپیماهای اف۳۵ اسرائیل از فضای سوریه برای حمله به ایران در ۵ آبانماه ۱۴۰۳ چه تفسیری دارد؟ آیا روسیه نمیتوانست با پدافندهایش در سوریه این هواپیماها را سرنگون کند یا مانع عبور آنها شود و یا لااقل به سران رژیم صهیونیستی بگوید حق ندارند از فضای سوریه که در اختیار روسهاست برای حمله به ایران استفاده کنند؟!
۵- اردوغان، رئیس جمهور ترکیه که آنهمه علیه صهیونیسم رجز میخواند، چرا در تمام مدت ۱۴ ماه گذشته که رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان به جنایت مشغول بود با ارسال انواع مختلف کالاهای تجاری، مواد غذائی و سلاح و مهمات به اسرائیل کمک کرد؟ آیا اصرار او بر این کار و انکارش در پاسخ به اعتراضات مکرر داخلی و خارجی، نشانه روشنی از وجود طرحی برای یک معامله بزرگ بر سر سوریه نبود؟!
۶- سخن اصلی امروز درباره سوریه را نمیخواهیم به سرنوشت بشار اسد مربوط کنیم، اما نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد اینست که معامله بر سر سوریه با هدف تنگتر کردن محاصره جبهه مقاومت توسط بازیگران سیاسی منطقهای و بینالمللی صورت گرفته و اینها همه نشانههای روشن در دست اقدام بودن چنین معاملهای بودند. این نشانه را چرا چشمهای سیاسیون ما ندیدند و گیرندههای دستگاه دیپلماسی ما حس نکردند؟ آیا برای حراست از جبهه مقاومت، تدابیر، دوراندیشیها و حساسیتهای بیشتری لازم نبود؟!
۷- در مدیریت کشور به ویژه آنجا که با موضوعات مرتبط با منافع ملی سروکار پیدا میکند، پرهیز از شعار، دل بستن به وعدهها، تکیه کردن بر تبلیغات بیاساس و اعتماد کردن به اخبار و گزارشها و تحلیلهای میان تهی، بسیار خطرناک است. این امور بیمبنا هرگز نباید پایههای تصمیمسازی برای اقدامات مهم شوند.
۸- ارزیابی دقیق سخنان و رفتارهای سرکردههای گروههای تروریستی فعال در سوریه نشان میدهد آنها با تغییر دادن تاکتیک درصدد جلب اعتماد برای رفع حساسیتها جهت رسیدن به هدفشان هستند. قطعاً بعد از آن، هرچه در برنامه اصلی باشد عمل خواهند کرد کمااینکه آنها علاقمندی به اسرائیل را آشکارا اعلام کردهاند.
۹- معاملهگران اصلی، آمریکا و روسیه هستند. ترکیه و رژیم صهیونیستی هم پای کارند و فعالان صحنه هستند. هرچند جزئیات معامله و سهم شرکا هنوز مشخص نیست ولی محاصره جبهه مقاومت و تقویت رژیم صهیونیستی هدف مشترک آنهاست.
۱۰- تجربیات گذشته باید چراغ راه آینده باشند. مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید با مروری بر آنچه در سالها و ماههای اخیر رخ داده، برای تصمیمگیریها به ویژه در زمینه حفاظت از جبهه مقاومت، دوراندیشی و درایت بیشتری به خرج دهند و به هر کس و هر گفتهای اعتماد نکنند. این یک معامله بزرگ است که تحولات مهمی در خاورمیانه به وجود خواهد آورد. آیا ما از اشتباهاتی که کردهایم و خیانتهائی که بعضی بظاهر دوستان به ما کردهاند درس عبرت خواهیم گرفت؟
۱- از بیمحتوا بودن اجلاسهای مکرر «آستانه» که ترکیه و روسیه به مدت ۶ سال ایران را به آن سرگرم کردند، میشد فهمید برای سوریه چه نقشهای کشیده شده است. ایران، که به سوریه برای دسترسیهای تدارکاتی و لجستیکی جبهه مقاومت نیاز مبرم داشت، نمیبایست اجازه میداد استان اِدلب سوریه و بخشهائی از جدار مرزی این کشور با ترکیه بعد از سرکوب شدن داعش و سایر تروریستهای تکفیری مامن این گروهها باشند. تعلل ترکیه و روسیه در به پایان رساندن سیطره گروههای تروریستی تکفیری بر شمال سوریه و روابط ترکیه با آنها نشانه روشنی بود از نقشه آنها برای خرید فرصت مناسبی که بتوانند از آن برای انجام یک معامله بزرگ استفاده کنند.
۲- بیعملی دولت سوریه در یکسال و دو ماه اخیر در برابر جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، چه تفسیری میتواند داشته باشد؟ شاید نتوان بشار اسد را متهم به فراهم ساختن زمینه برای سقوط حکومت خودش کرد ولی آیا از حضور عناصر نفوذی تصمیمساز در بدنه رژیم او هم میتوان مطمئن بود؟
۳- بمبارانهای پیاپی نقاط مهم نظامی، کارخانجات ساخت سلاح و مهمات و مراکز امنیتی و دفاع سوریه در سالها و به ویژه ماههای اخیر توسط ارتش رژیم صهیونیستی آیا بخشی از طرح ویژهای نبود که اکنون در حال پیاده شدن توسط تروریستهای تکفیری در چارچوب معامله بزرگ بر سر سوریه است؟ چرا روسیه که حالا باطریهای پدافندهای اس۳۰۰ خود در سوریه را خالی کرده با استفاده از این پدافندها از بمبارانهای ارتش رژیم صهیونیستی علیه این مواضع در سوریه جلوگیری نکرد؟
۴- بیتفاوتی روسیه در برابر استفاده هواپیماهای اف۳۵ اسرائیل از فضای سوریه برای حمله به ایران در ۵ آبانماه ۱۴۰۳ چه تفسیری دارد؟ آیا روسیه نمیتوانست با پدافندهایش در سوریه این هواپیماها را سرنگون کند یا مانع عبور آنها شود و یا لااقل به سران رژیم صهیونیستی بگوید حق ندارند از فضای سوریه که در اختیار روسهاست برای حمله به ایران استفاده کنند؟!
۵- اردوغان، رئیس جمهور ترکیه که آنهمه علیه صهیونیسم رجز میخواند، چرا در تمام مدت ۱۴ ماه گذشته که رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان به جنایت مشغول بود با ارسال انواع مختلف کالاهای تجاری، مواد غذائی و سلاح و مهمات به اسرائیل کمک کرد؟ آیا اصرار او بر این کار و انکارش در پاسخ به اعتراضات مکرر داخلی و خارجی، نشانه روشنی از وجود طرحی برای یک معامله بزرگ بر سر سوریه نبود؟!
۶- سخن اصلی امروز درباره سوریه را نمیخواهیم به سرنوشت بشار اسد مربوط کنیم، اما نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد اینست که معامله بر سر سوریه با هدف تنگتر کردن محاصره جبهه مقاومت توسط بازیگران سیاسی منطقهای و بینالمللی صورت گرفته و اینها همه نشانههای روشن در دست اقدام بودن چنین معاملهای بودند. این نشانه را چرا چشمهای سیاسیون ما ندیدند و گیرندههای دستگاه دیپلماسی ما حس نکردند؟ آیا برای حراست از جبهه مقاومت، تدابیر، دوراندیشیها و حساسیتهای بیشتری لازم نبود؟!
۷- در مدیریت کشور به ویژه آنجا که با موضوعات مرتبط با منافع ملی سروکار پیدا میکند، پرهیز از شعار، دل بستن به وعدهها، تکیه کردن بر تبلیغات بیاساس و اعتماد کردن به اخبار و گزارشها و تحلیلهای میان تهی، بسیار خطرناک است. این امور بیمبنا هرگز نباید پایههای تصمیمسازی برای اقدامات مهم شوند.
۸- ارزیابی دقیق سخنان و رفتارهای سرکردههای گروههای تروریستی فعال در سوریه نشان میدهد آنها با تغییر دادن تاکتیک درصدد جلب اعتماد برای رفع حساسیتها جهت رسیدن به هدفشان هستند. قطعاً بعد از آن، هرچه در برنامه اصلی باشد عمل خواهند کرد کمااینکه آنها علاقمندی به اسرائیل را آشکارا اعلام کردهاند.
۹- معاملهگران اصلی، آمریکا و روسیه هستند. ترکیه و رژیم صهیونیستی هم پای کارند و فعالان صحنه هستند. هرچند جزئیات معامله و سهم شرکا هنوز مشخص نیست ولی محاصره جبهه مقاومت و تقویت رژیم صهیونیستی هدف مشترک آنهاست.
۱۰- تجربیات گذشته باید چراغ راه آینده باشند. مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید با مروری بر آنچه در سالها و ماههای اخیر رخ داده، برای تصمیمگیریها به ویژه در زمینه حفاظت از جبهه مقاومت، دوراندیشی و درایت بیشتری به خرج دهند و به هر کس و هر گفتهای اعتماد نکنند. این یک معامله بزرگ است که تحولات مهمی در خاورمیانه به وجود خواهد آورد. آیا ما از اشتباهاتی که کردهایم و خیانتهائی که بعضی بظاهر دوستان به ما کردهاند درس عبرت خواهیم گرفت؟