همچنان که مطرح شد، هدف دولت از تشویق و ترغیب مردم به ورود سرمایههای خُرد و کلانشان به بازار بورس این است که علاوه بر جلوگیری از ایجاد تورم در بازارهای موازی ازجمله ارز، طلا، خودرو و مسکن، جلوی تقاضای مؤثر و درنتیجه تورم در بازار کالا و خدمات را بگیرد و این تورم را به آینده پرتاب کند. همچنین ورود بخشی از نقدینگی اقتصاد به بازار بورس این حُسن و منفعت را برای دولت دارد که قسمتی از سهام شرکتهای بورسی که در نزد خود دارد را در قالب ETF های دولتی ازجمله دارا یکم و دارا دوم به مردم عرضه نماید تا از این طریق با آزادسازی و خصوصیسازی بتواند کسری بودجه سال جاری خود را تأمین نماید. به عبارتی سادهتر دولت با فروش بخشی از سهام برخی شرکتهای بورسی که متعلق به خودش است میتواند کسری بودجه خود را تأمین کند. پس این هدف را میتوانیم برای دولت قائل باشم که هدف دولت از طریق تشویق و تهییج مردم به سرمایهگذاری در بازار بورس و ورود سرمایههای خُرد و کلان آنها به این بازار، علاوه بر کنترل تورم در بازارهای موازی و پرتاب تورم به سال آینده، از این طریق کسری بودجه خود را نیز تأمین میکند.
هدف دیگر دولت این است که با فروش سهام شرکتهای دولتی بتواند گستردگی بیشتری در بازار سرمایه ایجاد کند. با توجه به تعداد ۴۹ میلیونی دارندگان سهام عدالت در کشور و تعداد چندمیلیونی خریداران اولین صندوق قابل معامله دولتی (دارا یکم) و همچنین تعداد میلیونی اشخاص حقیقی فعال در بازار بورس کشور، دولت این امید را دارد که با افزایش سرمایهگذاران بازار سرمایه در کشور، این اشخاص بهمثابه سربازانی در مسیر جلوگیری از کاهش شاخص بورس رفتار نموده و با ورود پساندازها و حتی تبدیل انواع مختلف داراییهای خود به سهام شرکتهای بورسی خود کمکحال بازار بهویژه در مواقع کاهش شاخص کل باشند و درواقع در این هنگام همانند سپر و سوپاپ اطمینانی عمل نموده و مانع ریزش ارزش شاخص کل بورس شوند. درحالیکه قسمت عمدهای از خریداران سهام بهویژه دارندگان سهام عدالت و خریداران دارا یکم، در حال حاضر نخستین تجربههای حضورشان در بازار را درک میکنند و افرادی هستند که غالباً امسال وارد این بازار شدهاند. بیشتر این افراد علیرغم عدم آشنایی لازم با قوانین، مقررات و سازوکار فعالیت در بازار بورس، اقدام به سرمایهگذاری مستقیم در این بازار نموده و بهشدت نسبت به کاهش ارزش سهام شرکتها حساس هستند. لذا رفتار سفتهبازی غیرتثبیتکنندهای دارند و بهمحض کاهش ارزش سهام در چند روز متوالی، بهصورت هیجانی اقدام به فروش سهام خود میکنند. این تازهواردان به بازار بورس علاوه بر اینکه به خرید سهام اشتیاق زیادی نشان میدهند و صف خرید بسیار سنگینی برای خرید سهام شرکتها ایجاد میکنند در صورت کاهش قیمت فروش نیز بهصورت غیرتثبیتکننده رفتار نموده و صفوف سنگین فروش را در بازار شکل میدهند. این افراد حساسیت بسیار بالایی دارند و اتفاقاتی که در ماههای اخیر و بهویژه در نیمه دوم مرداد رخ داده گواهی بر این ادعاست.
نکته آخر این است که در کشور ما تبلیغات وسیعی مبنی بر اینکه بازار سهام محل مناسبی برای تأمین مالی شرکتها است انجام میشود؛ درحالیکه نهتنها در ایران بلکه در کشورهای دیگر هم تأمین مالی شرکتها صرفاً از طریق بازار سهام صورت نمیگیرد. بهویژه در کشورهای درحالتوسعه که تأمین مالی بانک محوری داریم سهم بازار سهام در تأمین مالی شرکتها اندک است. حتی در کشورهای توسعهیافته نیز بازاری که سهم عمدهای در تأمین مالی شرکتها ایفا میکند همانا بازار بدهی است نه بازار بورس که غالباً معادلات ثانویه در آن صورت میگیرد. بازار بدهی زیرمجموعهای از بازار سرمایه است همچنان که بازار بورس نیز خودش زیرمجموعه دیگری از بازار سرمایه است؛ اما نقش و سهم بازار بدهی در بازار سرمایه کشور ما، بسیار کوچک و نزدیک به صفر است.
ریزش شاخص کل بورس ناشی از کاهش ارزش قیمت سهام شرکتهای پذیرفتهشده در بورس است که به خاطر نزولی بودن ارزش سهام اغلب این شرکتها، برآیند شاخص منفی شده و کاهش پیدا میکند. ادامه روند کاهش شاخص کل بورس موجب خروج نقدینگی از این بازار شده که این امر میتواند با خروج پولهای بزرگ شروع شود و در مدت کوتاهی موجب ایجاد تورم در بازار کالا و خدمات شود. زیرا وقتی روند ریزشی ادامه داشته باشد تمام افراد سعی میکنند حتی در قیمتهای پایین و در صفهای فروش سهام خود را بفروشند و پول خود را از این بازار خارج کنند. صاحبان پولهای بزرگ غالباً با شناسایی سود از بازار خارج میشوند، بعضی افراد هم در نقطه سربهسر از بازار خارج میشوند و برخی دیگر نیز ناگزیر با پذیرش زیان از بازار خارج خواهند شد. زیرا سهامداران با این نگاه که اگر بخواهند در بازار بمانند باید زیانهای بیشتری را متحمل شوند پس تلاش میکنند که هرچه زودتر از این بازار ریزشی خارج شوند. پس از خروج نقدینگی و پولهای بزرگ از بازار سهام، صاحبان پولهای بزرگ داراییهایشان را وارد بازارهای موازی ازجمله ارز، طلا، خودرو و مسکن میکنند. معمولاً سرمایههای خُرد جذب بازار ارز، طلا و خودرو میشود و سرمایههای کلان هم بیشتر و غالباً جذب بازار مسکن خواهند شد. در صورت ریزش شاخص کل بازار بورس در طی ماههای آتی، بازارهایی که بهصورت سنتی توانستهاند ارزش پول ملی را برای صاحبان سرمایه حفظ کنند مجدداً میزبان حجم نقدینگی اقتصاد خواهند بود. در اینصورت میبایست منتظر افزایش بیشتری در نرخ تورم باشیم. بنابراین تورم مضاعفی بر اقتصاد تحمیل خواهد شد که از محل خروج نقدینگی از بازار بورس و ایجاد تقاضای مؤثر تقاضای مؤثر در بازار کالا و خدمات است. بنابراین در صورت وقوع ریزش شاخص کل بازار بورس، باید منتظر ایجاد تورمهای بالاتر در نیمه دوم سال در کشور باشیم. پیشقراول ایجاد این تورم هم بازار ارز، طلا، خودرو و مسکن خواهد بود و بهتبع آن و به دنبال آن بازار کالاهای سرمایهای ازجمله محصولات خانگی با افزایش شدیدتر قیمتها مواجه خواهد شد.
انتهای پیام