قلم، مسلماً هر بار که این کلمه را میشنویم، ناخودآگاه ذهنمان آرشیوی از تصاویر ناراحت کننده و فجیع از کشته شدن انسانهای بی گناه را توسط عاملینی که مقصر آن هستند به تصویر میکشد. اما ترور چیست؟
ترور عملی برای کشتن شخص برجسته به دلایل سیاسی، مذهبی یا مالی است. ترور یا قتل سیاسی نوعی قتل عمدی شخصی مهم است که با هدف کیفر یا با اهداف سیاسی انجام میگیرد.
ترور برگرفته از زبان فرانسه به معنای وحشت و وحشت افکنی است اما در زبان فارسی معنای دیگری پیدا کرده و در مفهوم قتل سیاسی به وسیله اسلحه متداول شده است.
ترور و آدمکشی برای مقاصد سیاسی طرفداران بسیاری در طول تاریخ داشته است. آدم کشی و دیگر شکلهای ترور هرچند معمولاً در چارچوبی از وحشتافکنی (تروریسم) انجام میشوند، اما میان آنها و تروریسم تفاوتهای ماهوی مهمی وجود دارد.
اما ترور فارغ از ناراحت کننده بودن و بد بصر بودنش، نشانگر رسیدن عوامل آن به بن بست در مواجهه با شخص مورد نظر یا ایدئولوژیاش است.
از دیدگاه عوامل ترور، ترور نه تنها بد نیست، بلکه در صورت موفقت آمیز بودن، یک بازی دو سر برد نیز هست. برد اول از آن جهت که مهره مشکل دار زمین بازی، حذف میشود و برد دوم از آن جهت که ترور موفق، اهرم فشاری قوی میشود برای پیشبرد اهداف پشت برده آن.
اولین ترور پس از پیروزی انقلاب در روز سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ رخ داد و طی آن سرلشکر محمد ولی قرنی که در منزل شخصیاش (خیابان ولیعصر فعلی) به سر میبرد، به هنگام مراجعه به حیاط منزل، از بیرون ساختمان مورد هدف گروهک منافق فرقان قرار گرفت و به شهادت رسید.
دومین ترور پس از پیروزی انقلاب در روز یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ رخ داد که طی آن آیت الله مرتضی مطهری، رئیس شورای انقلاب، هنگامی که پس از جلسهای به همراه عدهای از رجال سیاسی از منزل دکتر سحابی در خیابان فخرآباد تهران خارج میشد، از فاصله چند متری با سلاح کمری هدف گلوله گروه فرقان قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید.
سومین ترور پس از پیروزی انقلاب در روز سوم خرداد ۱۳۵۸ رخ داد که طی آن دو تن از اعضای گروهک فرقان با ورود به منزل آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در محله دزاشیب تهران، اقدام به ترور او کردند اما با دخالت عفت مرعشی همسر مرحوم هاشمی رفسنجانی، تروریستها پس از شلیک دو گلوله به آیتالله متواری شدند. او به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد و نجات پیدا کرد.
چهارمین ترور پس از پیروزی انقلاب در روز دهم آبان ۱۳۵۸ رخ داد که طی آن سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی اولین امام جمعه تبریز پس از نماز مغرب و عشا هنگامی که عازم منزل بود، به دست عوامل گروهک فرقان به شهادت رسید. آیتالله قاضی طباطبایی که پیش از انقلاب هم در مبارزه علیه رژیم شاه فعال بود، به عنوان اولین شهید محراب انقلاب لقب گرفت.
پنجمین ترور پس از پیروزی انقلاب در روز بیست و هفتم آذر ۱۳۵۸ رخ داد که طی آن دکتر محمد مفتح هنگام ورود به دانشگاه تهران در مقابل دانشکده الهیات به همراه دو محافظش توسط گروهک فرقان به رگبار بسته شد.
ششمین ترور پس از پیروزی انقلاب در روز ششم تیر ۱۳۶۰ رخ داد که طی آن یک بمب در جایگاه سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای امام جمعه تهران در مسجد ابوذر واقع در خیابان قزوین منفجر شد. بمب درون ضبط صوت مقابل آیتالله خامنهای کار گذاشته شده بود. در این حادثه ایشان که آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع هم بودند، از ناحیه پا، کتف، ترقوه و دست راست دچار آسیب شدند و از همان زمان دست راست ایشان نیز با مشکل حرکتی مواجه شد. این عملیات تروریستی توسط گروهک «پیروان فرقان» انجام شد؛ گروهی که پس از اعدام اعضای فرقان، توسط پیروان آنان ایجاد شده بود.
هفتمین ترور پس از پیروزی انقلاب در روز هفتم تیر ۱۳۶۰ رخ داد که طی آن دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی و یاران امام (ره) که همگی در جلسهای در دفتر حزب جمهوری اسلامی بودن به شهادت رسیدند. حاضران جلسه از اعضای حزب گرفته تا نمایندگان مجلس، وزرا و معاونان وزارتخانهها و مدیران نهادهای دولتی بودند. در این جلسه سیدمحمد حسینی بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و رئیس دستگاه قضایی نیز حضور داشت. بعد از آغاز جلسه و در میانه سخنرانی آیتالله بهشتی، ناگهان انفجار یک بمب دفتر حزب را ویران کرد. طراح این عملیات تروریستی منافقین بودند و اجرای آن نیز برعهده یک عامل نفوذی به نام محمدرضا کلاهی بود که در دفتر حزب مشغول به کار بود.
پس از این انفجار مرگبار افرادی از جمله آیتالله بهشتی، ۲۷ نماینده مجلس، چهار وزیر و ۱۲ معاون وزیر به شهادت رسیدند و عده زیادی از حضار در دفتر حزب نیز مجروح شدند. اما کلاهی که قبل از انفجار ساختمان را ترک کرده بود به فرانسه گریخت و به صورت پنهانی به زندگی ادامه داد.
ترورهای ذکر شده تنها بخشی از مهمترین ترورهای عناصر و گروهکهای تروریستی در سالهای اول انقلاب بودند. اما ترورها و کشتارهای بی رحمانه این گروهکها و عناصر به اینجا ختم نشدند و تا امروز ادامه یافته اند. چنانکه در سالهای اخیر بسیاری از نخبگان و فرماندهان نظامی انقلاب مورد هدف ترور دشمنان انقلاب و نظام قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت رسیدند.
از جمله ترورهای چند سال اخیر و پس از ترور دانشمندان و نخبگان هستهای، ترور سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس بود که در روز سیزدهم دی ۱۳۹۸ ارتش ایالت متحده وی را به دستور دونالد ترامپ، رییس جمهور این کشور، در عملیات آذرخش کبود هنگام خروج ازفرودگاه بین المللی بغداد با استفاده از پهبادهای نظامی و با شلیک موشک ترور کرد.
اما این آخرین باری نبود که دشمن برای از میان برداشتن ایدئولوژی انقلاب و انقلابیگری دست به ترور زد.
هفتم آذر ۱۳۹۹ دکتر محسن فخریزاده مهابادی معاون وزیر دفاع و رییس سازمان پژوهشهای نوین دفاعی که یکی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود توسط سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) ترور شد و به درجه رفیع شهادت رسید. فخریزاده یکی از پنج شخصیت ایرانی بود که نامش در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان که از سوی نشریه آمریکایی فارن پالیسی منتشر میشود، قید شده بود. در قطعنامه ۱۷۴۷ شورای امنیت که در ۲۴ مارس ۲۰۰۷، علیه فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران تصویب شد، نام وی جزو افراد تحریم شده قرار داده شد.
آنچه که مسلم و واضح است بدذاتی و سرشت پلشت دشمنان انقلاب و آرمانهای انقلاب است. دشمنان و منافقان همیشه راه نجات و حل مشکلات خویش را در برابر ایستادگی و اتحاد ملت ایران ترور میدانند.
کسی چه میداند، شاید آنها نمیدانند که ملت ایران و جوانان این کشور با تفکر انقلابیای که دارند، همیشه و تا ابد رشد و نمو زیر سایه ولایت را سر لوحه کار خویش میکنند و هرگز با ترور و امثال آن نمیتوان جلوی تفکر و راهشان را گرفت.
شاید از نظر دشمنان ترور یک راه باشد، اما به زودی خواهند دانست که این شیوه راه نیست، بلکه چاهیست عمیق که در آخر تمامشان را به قعرش بلعیده و نیست و نابود میسازد. چون ترور، آخرین ایستگاه دشمنان انقلاب است و قطعا با ترور نه تنها راه رسیدن به اهداف دشمنان باز نمیشود بلکه مسیر رشد و ترقی کشور و دستیابی به اهداف انقلاب هموارتر و وسیعتر میگردد.