محمدسعید حسینی،دانش آموخته علم حقوق
امروزه در فضای مجازی شاهد اتفاقاتی ناگوار و ناشی از عدم فرهنگ استفاده از این فضای جهانی و یا سواستفاده سو استفاده گران همیشگی در هر فضایی می باشیم.از تبلیغات سایت های شرط بندی گرفته تا فخر فروشی ها،توهین ها و رفتار های خلاف شان و فرهنگ ایرانی و هنجار شکن که گاها منجر به تشویش اذهان عمومی می گردد.
چنین رفتار هایی مطمعنا نیازمند پاسخ از طریق دستگاه های مربوطه می باشد و بی تفاوتی نسبت به آنها یقینا فساد آور بوده و خصوصا نسل نوجوان و جوان ما را از باب های مختلف همچون الگوبرداری غلط مورد تاثیر قرار می دهد.لکن این پاسخ میبایست درخور و خاص موضوع مربوطه باشد. علم جزا و جرم شناسی در ظاهر یک علم واحد به نظر می رسد.لکن درعمل دو مفهوم مستقل و البته مربوط به هم هستند.جزایی که هدفش مجازات مجرم و اعاده نظم از دست رفته جامعه بوده،و جرم شناسی که به مطالعات گسترده تری در خصوص چرایی وقوع جرم،شخصیت مجرم و ابعاد دیگر می پردازد.یقینا مجازات مطلق همیشه بهترین و کارآمد ترین گزینه برای رویارویی با هنجار شکنی و مجرم نیست.برای مثال می توان مجنونی را که مرتکب قتل شده اعدام نمود؟پاسخ خیر است.چرا که فعل مجنون دارای رکن معنوی جرم و سونیت نبوده و در واقع فاقد اراده و قدرت تمیز بوده است،پس مجازات وی هیچ هدف عاقلانه ای نخواهد داشت و موجب تادیب وی نمی گردد.در خصوص رفتار های ارتکابی در فضای مجازی نیز میبایست تمیزی مابین افعال صورت گرفته قائل شویم.کسی که اقدام به تاسیس سایت شرط بندی نموده و درواقع با کلاهبرداری و اخلال در نظام اقتصادی کشور از طریق تضییع مال مردم خون جوانان و نوجوانان و گاها بزرگسالان را درون شیشه کرده و جیب های خودرا پرپول می نماید یقینا یک سارق و کلاهبردار مجازی بین المللی بوده و میبایست علیه وی اعلان قرمز اینترپل صادر شده و ضمن دستگیری و اعاده به کشور،مورد سخت ترین مجازات ها قرار گیرد.لکن اشخاصی دیگر که برای بالا بردن دنبال کننده هایشان اقدامات خلاف شان و هنجارشکن انجام می دهند و به اصطلاح شاخ مجازی هستند را نمی توان به دید همان کلاهبردار و سارق تماشا کرد .
اتفاقاتی که در صفحه اشخاصی مثل خانم فاطمه خویشوند (معروف به سحر تبر) شاهد بودیم یقینا اگر از بعد روانشناختی مورد بررسی قرار گیرد اطلاعات زیادی از جمله اختلال چند شخصیتی، افسردگی شدید،شخصیت نمایشی،اغواگری و.. در اختیار ما قرار داده و کسی که چنین رفتارهایی از وی سربزند دارای بیماری های روانی می باشد و میبایست مورد درمان قرار گیرد.سوابق درمانی،استفاده از روان گردانها،شرایط زندگی و نظرات روانشناسانی همچون دکتر فردوسی شاهدی براین واقع است.
مجازات چنین فردی دور از عدالت بوده و بدور از اهداف عدالت و علم جزا و جرم شناسی بنظر می رسد.سن مرتکب نیز می تواند از موارد مخففه مجازات و جلب نظرمثبت قاضی باشد.دختری که ۱۹ سال دارد اگر محکوم به ۱۰ سال حبس گردد چه از زندگی وی باقی می ماند؟نه تنها چیزی درست نشده،بلکه به یک مجرم تمام عیار تبدیل می گردد.بماند که زندگی و جوانی خود و خانواده اش نیز نابود می گردد.پس نقش علم امروزی جزا و جرم شناسی و عدالت ترمیمی کجاست؟
ظهور مفهوم عدالت ترمیمی (Rosrorative justice) حاصل تحول در نگرشها و دیدگاههای عمومی حقوقدانان کیفری،جرمشناسان و مجریان نظام کیفری نسبت به عدالت کیفری مبتنی بر«جزا و سرکوب» (Retributive justice) و عدالتکیفری مبتنی بر«اصلاح و تربیت» (Rehabilitative Justice) است که در پیوند با مفاهیم انسانی و فرهنگ و ارزشهای جامعهء مدنی،عدالت کیفری خلاق و پویای را معرفی میکند.این پدیدهء نوظهور،صرف نظر از پیشینههای تاریخی و فرهنگی و قبل از نظریهپردازی،ابتدا در خلال برنامههای مختلف خانوادهء عدالت ترمیمی،نظیر میانجیگری کیفری،محافل تعیین حکم و مجازات، گفتگوی گروههای خانوادگی و…تجربه شده و سپس اصول اساسی و اهداف و کارکردهای آن تئوریزه شده است.عدالت ترمیمی تعریف نوینی را از مفاهیم سنتی و کلاسیک حقوق جزا و کارکرد نهادهای حقوق کیفری ارائه داده و در عمل نیز اثرات قابل ملاحظهای بر سرنوشت اصحاب دعوی کیفری،جامعهء مدنی و نهادهای نظام عدالت کیفری برجا میگذارد. عدالت ترمیمی ابتدا جرم را تعرض به افراد و مناسبات انسانی تلقی نموده و در مرحلهء بعد،آن را نقض قانون جزا میداند و با در نظر گرفتن منافع اساسی بزهکار و نهادهای جامعهء مدنی،بزهدیده و نیازهای اساسی او را در تمام مراحل دادرسی کیفری،در محور توجهات قرار میدهد و کارکردها،اهداف و سازوکارهای جدیدی را در رابطه با اعمال دادرسی کیفری و نظام عدالت کیفری معرفی میکند. (فصلنامه پژوهش عمومی-مصطفی عباسی)
خوشبختانه مدتهاست شاهد رویه عدالت ترمیمی مابین قضات محترم محاکم خصوصا در پرونده های جرائم منافی عفت(جنسی) و جرائمی که مجرم کم سن بوده و درواقع حکم به مجازات آینده اش را به شدت مورد تاثیر قرار می دهد یا دارای سایر شرایط مربوطه باشد هستیم.و درواقع این رویه هم روندی مطابق علم روز جزا و هم مطابق دستورات دین مبین اسلام می باشد.اما در پرونده اخیر حکم به ۱۰ سال حبس برای این دختر جوان(البته حکمی که هنوز قطعی نشده)با توجه به حالات روانی وی(چراکه چنین رفتارهایی یقینا از افراد سالم سرنمی زند)و پشیمانی اش از رفتار های سابق،وضع خانوادگی،جدایی پدر از مادر،عدم تحصیل مکفی و…،به قول معروف برق از سرمان پرانید!! به قول استاد بی بدیل،پدر علم حقوق ایران مرحوم دکتر کاتوزیان،قانون بدون رعایت عدالت هیچ شرافتی ندارد.صرف تقریر قانون به صورت خشک و بدون انعطاف هنر نیست.
در این پرونده می توان با تعصی از دستورات دین مبین اسلام و عدالت ترمیمی،نه تنها از بروز و تکرار رفتارهای هنجارشکن توسط این شخص جلوگیری نمود،بلکه با درمان و روان درمانی توسط متخصصین مربوطه نسبت به اصلاح ریشه ای وی اقدام نموده و با حکمی قهری منجر به نابودی زندگی این جوان نگردید.فقه تشیع همیشه پرچم دار تطابق با نیاز های روزبوده است،علم جزای مانیز میبایست مطابق با پیشرفت های روز جهانی هم سو و هم صدا باشد.
و یک سوال دیگر در سرمان باقی مانده است؟پزشکی که این اعمال نامتعارف را روی این دختر انجام داده و مادیات را ارجح به هرچیزی حتی از شرافت و سوگند بقراطش دانسته کجاست؟آیا وی ارجحتر برای مجازات نیست ؟؟!
وهمچنین ما مردم و مخاطبانی که با دنبال کردن این صفحات و گاها تشویق آنها،شاید در قانون نه،ولی اگر به وجدان خود رجوع کنیم شرکای چنین جرائمی می باشیم…