گروه فرهنگی: نویسندگی و فیلمنامهنویسی در سینما یکی از پرمصائبترین شغلهاست؛ کمتر دیده میشود، کمتر دستمزد میگیرد اما اگر کاری خوب از آب درنیاید انگشت اتهام به سمت فیلمنامهنویس است که کار خود را درست انجام نداده و قصه درنیامده و فیلم یا سریال مورد قبول مخاطب واقع نشده است. سالهاست که این جمله کلیشهای در سینما و سریالسازی ما وجود دارد که فیلمنامه و فیلمنامهنویس خوب نداریم و به همین دلیل سینمای ما اینگونه شده و مخاطب خود را از دست داده است. آیا واقعا سینمای ما فقط مشکل فیلمنامه دارد؟ آیا هیچیک از ارکان سینما و تلویزیون در این ریزش گسترده مخاطبان مقصر نیستند؟
ماه رمضان چند سریال از شبکههای مختلف سیما پخش شد که با انتقادهای زیادی از سوی مخاطبان و فعالان رسانه مواجه شد. در اینجا باز هم انگشت اتهام به سمت فیلمنامه و نویسنده آن بود که سریالها نتوانسته قصه خوبی داشته باشد و مخاطب را راضی کند. از طرفی طی این سالها شاهد بودیم که نویسندگان زیادی خصوصا در حوزه سینمای کمدی گرایش به بازیگری و فیلمسازی پیدا کردهاند. این بار میخواهیم از نگاه یک فیلمنامهنویس که بیش از ۴۰ فیلم و سریال را نگارش کرده به این قضیه نگاه کنیم. درباره این موضوع با جابر قاسمعلی یکی از فیلمنامهنویسان سینما و تلویزیون گفتگویی داشتیم که میخوانید.
برخی از نویسندهها به سمت بازیگری میروند تا بیشتر دیده شوند. علت این اتفاق چیست؟
بین نویسندهها تعداد زیادی نیستند که به سمت بازیگری رفته باشند. اینکه نویسنده به سمت کارگردانی برود تاکنون زیاد اتفاق افتاده که آنهم دلایلی دارد که تا حد زیادی حق با نویسندگان و فیلمنامه نویسان است. به شخصه معتقدم که ما نویسنده و فیلمنامهنویس خوب زیاد داریم، چه در سینما و چه در تلویزیون فیلمنامهنویسان زیادی حضور دارند که به صورت حرفهای این شغل را دنبال میکنند. اندک نویسندگانی هستند که بخواهند از سکوی نویسندگی وارد فضای کارگردانی یا بازیگری شوند و بخواهند از نویسندگی به عنوان یک سکوی پرتاب استفاده کنند که به سمت و سوی دیگری از سینما بروند.
در واقع اگر نویسندگان و فیلمنامهنویسان به سمت ساخت فیلم و کارگردانی میروند، به واسطه تجربههایی است که در طول سالهای نویسندگی کسب کرده است و به واسطه مرارتهایی که دیده و اتفاقاتی که برایش افتاده که اکثرا هم خوشایند نیست، فکر میکند با تغییر جایگاه خودش شاید بتواند شرایط حرفهایاش را بهتر کند.
این جمله را زیاد شنیدیم که دستمزد نویسندهها کم است. در یک پروژه چه سینمایی و یا سریال تلویزیونی، نویسنده کمترین دستمزد را نسبت به بازیگران و دیگر عوامل میگیرد. بازیگر، کارگردان و سایر عوامل تولید یک فیلم یا سریال دور سفره آمادهای که نویسنده با مرارت زیاد آن را آماده کرده، مینشینند و چند ماه کار میکنند و یک فیلم ساخته میشود.
نویسنده برای متن یک فیلم بیش از یک سال زحمت میکشد تا طرح یک فیلمنامه شکل بگیرد، خلق شود و بعد به ثبیت برسد. برای فیلمنامه شدن یک طرح مرارتهای زیادی باید کشید که یکی از آنها بحث و جدل با ممیز است که بارها و بارها بایستی یک طرح و فیلمنامه را تغییر داد تا مورد قبول واقع شود. هیچکدام از بازیگرها و عوامل پشت صحنه این مشکلات را ندارند و فیلمنامهنویس است که نگران است تا فیلمنامهاش بعد از ممیزیهای زیاد الکن نباشد و متنی خوب از آب دربیاید.
هیچ گاه نشده در سینما و تلویزیون آهنگسازی که ۲۰ یا ۳۰ سال سابقه کار دارد، از او نمونه کار بخواهند و به او بگویند برای این فیلم که ما خواستیم آهنگ بسازی، یک اتود اولیه تحویل بده تا ببینیم مورد پسند است یا نه بعد باهم درباره قرارداد حرف بزنیم. هیچگاه در هیچ پروژه هنری به یک بازیگر حرفهای نمیگویند بیا یک صحنه برای ما بازی کن که ببینیم اصلا بازی بلدی یا خیر، اما در مورد نویسنده فیلم این اتفاق میافتد که حتی اگر تعداد زیادی از فیلمنامههای او ساخته شده باشد، باید یک طرح اولیهای بنویسند که مورد تایید ممیز، کارگردان، تهیهکننده و حتی بازیگر باشد و بعد با او قرارداد ببندند.
هیچگاه اتفاق نیفتاده به نویسندهای بگویند تو را قبول داریم همین فردا کارت را شروع کن. حتما باید یک طرح اولیه نوشته شود و به تایید و تصویب برسد که همین موضوع خود یک پروسه طولانی است. من برای سریال «صد سال تنهایی» که در حال نگارش است بیش از پنج سال وقت و عمرم را گذاشتم. از ابتدای سال ۹۴ با شاگردهایم نوشتن این سریال را آغاز کردیم، طرح اولیه را زدیم. الان ابتدای سال ۱۴۰۰ هستیم و شش سال از آن زمان میگذرد و ما هنوز مشغول نگارش این فیلمنامه هستیم.
شش سال است من دوندگی کردم تا این فیلمنامه به شورا رسیده و هزار ایراد و تغییرات بر آن وارد شده است. تاکنون ۳۷ اثر از من به عنوان فیلنامهنویس در تلویزیون و سینما ساخته شده است اما بازهم باید برای نوشتن و نگارش یک فیلمنامه با خیلیها سر و کله بزنم.
شیوه مجوز دادن به فیلمنامهها چگونه است؟ مثلا به فیلمنامه سریالهای ضعیفی که این روزها در تلویزیون میبینیم چطور مجوز داده میشود؟ یعنی طرح اولیه را اصلا نخواندند که بفهمند قصه چگونه است و تا چه حد ضعف دارد؟
من متاسفانه این سریالها را ندیدم نمیتوانم اظهارنظر کنم و در مورد اینکه طرح را خواندند یا خیر باز هم نمیدانم و نظری ندارم اما حتما خواندند، چون به هر حال تلویزیون شورا دارد و هرکاری بخواهید انجام دهید باید از فیلتر این شورا رد شود.
از نظر شما کار فیلمنامهنویسی دشواریهای زیادی دارد، آیا بین نویسنده و دیگر عوامل فیلم تفاوتی وجود دارد؟
من خیلی واضح درباره مصائب کار نویسندگی و فیلمنامهنویسی صحبت میکنم. من به عنوان یک نویسنده قدیمی که کارهای زیادی از او ساخته شده، هر بار برای هر کار جدیدی که میخواهم شروع کنم باید تست بدهم، باید اتودی بزنم که مورد تایید باشد. در حالی که هیچ حرفه دیگری در سینما بعد از حرفهای شدن دیگر برای شروع کارشان تست نمیدهند. ۳۲ سال از عمر من برای سینما و تلویزیون گذشته اما باز هم مورد قبول نیستم. الان بخواهم کار جدید بسازم باید اسم بدهم، متن باید چک شود، باید ویرایش و تایید شود، اما نه نتهای آهنگساز چک میشوند، نه بازی بازیگر تست میشود، نه طراح صحنه و لباس، نه کارگردان و… این مشکلات را دارند..
خیلیها اظهار میکنند نویسندگی به این صورت است که نویسنده دو ماه از وقتش را میگذارد، یک سریال ۴۰ قسمتی مینویسد و تمام میشود. آیا واقعا اینگونه است؟
اینکه برای یک سریال ۴۰ قسمتی دو ماه زمان لازم است بسیار حرف غلطی است. برای نگارش یک فیلمنامه شش سال است درگیر هستم تا طرح آماده و تایید شود و فیلمنامه اصلی شروع شود و الان تازه به قسمت ۴۸ رسیدم. چطور ممکن است ۴۰ قسمت در دو ماه نوشته شود. این انرژیهای منفی و حرفهایی است که نویسنده با آن درگیر است و راه او را سد کرده و جلوی سرعت و قدرت کار را میگیرد. باید بیشترین وقت را صرف کنی و همیشه کمترین دستمزد برای نویسندهای است که چند سال از عمرش را برای فیلم یا سریال گذاشته است.
من برای سریال «صد سال تنهایی» تا امروز شش سال زمان گذاشتم. فرض میکنیم امروز یک سال دیگر هم ادامه پیدا کند. من برای این کار چقدر دریافت میکنم؟ بازیگر برای شش ماه یا یک سال کار چقدر دستمزد دریافت میکند؟ بازیگر به نسبت فیلمنامهنویسی که شش سال از عمر خود را برای نگارش یک فیلم گذاشته است، قطعا چندین و چند برابر فیلمنامهنویس پول میگیرد. شاید یک دلیل این باشد که ما وقت زیادی برای کار میگذاریم و به نسبت زمانی که مصرف میکنیم پول کمتری میگیریم. از طرفی دائما در کار نویسنده اعمال نظر میشود و همه خودشان را صاحب نظر میدادند. از ممیز، کارگردان، تهیهکننده، بازیگر و فیلمبردار درباره متن فیلمنامه نظر میدهند.
بارها پیش آمده که کارگردان تغییراتی در متن ایجاد کرده و در صورتی که همه در آخر نویسنده را میشناسند و اگر قصه الکن و ضعیف باشد نویسنده زیر سوال میرود. در صورتی که کارگردان برای خودش کاری انجام داده و فکر هم میکند که درست کار کرده است. دست کم ۵۰ درصد کارگردانان این اشتباه را میکنند و بعد به این نتیجه میرسند که نباید متن را تغییر داد. ۵۰ درصد دیگر شاید به علت تجربههای کارگردانها باشد که با نویسنده هماهنگ میشوند، یا تغییرات کمی ایجاد میکنند یا دست کم اگر تغییری ایجاد کنند با همفکری نویسنده است یا اگر بدون همفکری هم باشد، به دلیل سابقهای که دارند، آن تغییر خیلی بد نشده و شاید حتی خوب هم شده است، اما ۵۰ درصد دیگر واقعا بی ربط است. بنابراین نویسنده به این فکر میکند که من برای چه دارم کار میکنم، پس بروم به سراغ کارگردانی تا لااقل بالای سر کار خودم باشم و نگذارم نابود شود.
نکته قابل توجه در این امر این است که برخلاف رفتن کارگردانها به سمت تهیهکنندگی که غالبا انگیزه مالی دارد، رفتن نویسندهها به سمت کارگردانی کاملا انگیزه حرفهای و هنری دارد تا کارشان آسیب نبیند. تهیهکنندهها و کارگردانها با حضور نویسنده در عرصه کارگردانی مخالف هستند و میگویند تو در عرصه نویسندگی سردار هستی به کارگردانی بیایی تبدیل به سرباز میشوی در حالی که اصلا چنین نیست. ما نمونههای موفقی از نویسندههایی داریم که در کارگردانی هم بسیار موفق بودهاند، مثل اصغر فرهادی، پیمان معادی، پیمان قاسمخانی، دکتر هادی کریمی، فریدون جیرانی، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و… البته مواردی هم داریم که افرادی نویسندههای خوبی بودهاند، اما در کارگردانی موفق نبودهاند. با این اوصاف اینکه از حضور یک نویسنده برای کارگردانی ممانعت شود، انگار بیانگر نوعی واهمه است.
با سابقه ۳۲ سال نویسندگی در سینما و تلویزیون میگویم اگر زندگی من از این راه تامین شود، به سراغ کار دیگری نمیروم. من چهار سال بیکاری کشیدم اما هیچ کس سراغی از من نگرفت، چهار سال سخت زندگی کردم به اندازهای که هنوز هم نتوانستهام قرضهایم را پرداخت کنم. در این شرایط وقتی هم میخواهیم مثلا یک سریال بنویسیم، به سختی و با تاخیر و دیرکرد پولمان را میدهند، به این دلیل که تلویزیون پول ندارد. بسیاری از مدیران تلویزیون آدمهای درستی هستند اما وقی پول نیست آن مدیر هم کاری از دستش بر نمیآید.
آیا همین مساله بر کیفیت سریالها و کارهای تلویزیونی تاثیر میگذارد و موجب نزول کیفی آنها میشود؟
این یک بخشی از مشکل است. بخش دیگر این است که وقتی زندگی من به عنوان یک نویسنده تلویزیونی با وضعیت پرداختهای تلویزیون نمیگذرد، ناچارم وقتی یک کار سینمایی پیشنهاد میشود بپذیرم و مشغول کار سینمایی شوم. طی حدود ۵ سال اخیر نزدیک به ده سریال تلویزیونی به من پیشنهاد شد، اما قبول نکردم چون مانع کارم میشود، این کار نیاز به تمرکز دارد، تله فیلم یا کار سینمایی باشد قبول میکنم، اما سریال را نمیتوانم بپذیرم.
شما قصههای اجتماعی زیادی نوشتهاید، اما قصههای سیاهی نبوده است. این روزها قصههای اجتماعی تبدیل به روایت تلخیها شده است، نظر شما در این باره چیست؟
عدهای ممکن است بخواهند تصاویر ناخوشایندی از پایین شهر و فقر مردم را نشان بدهند، اما الزاما حضور در چنین فضایی و روایت چنین قصههای سیاهنمایی نیست. چه بسا قصه فیلمی که نوشتهام و به زودی ساخت آن آغاز میشود، در پایین شهر اتفاق میافتد، اما یک قصه عاشقانه است. لزومی ندارد که ما بگوییم اینجا پایین شهر است و مردم بدبخت و بیچاره هستند همانطور که در این فیلم مردم روال زندگی خود را طی میکنند و قصهای عاشقانه هم در آن فضا روایت میشود. بنابراین الزاما حضور در مناطق فقیرنشین یا نمایش این مناطق و آدمهای آن بیانگر سیاهنمایی نیست. گاهی در دل این فقر و سیاهی یک حرکت انسانی و رفتار جوانمردانه میبینی که بسیار جذاب و دیدنی است.