این سوالات مهمترین موضوعات محوری با حسن رسولی استاندار در دولت اصلاحات و عضو سابق شورای شهر تهران بوده است. رسولی در این زمینه معتقد است: « اصولگرایان از ابتدا و به خصوص در سالهای اخیر گمان میکردند با تخریب و توهین به رقیب و حذف بزرگان در حوزه شخصیتهای سیاسی مانند مرحوم هاشمی، رئیس دولت اصلاحات و حتی شخصیتهای معتدل جریان اصولگرایی مانند ناطق نوری و لاریجانی و استراتژی حذف میتواند به اهداف خود دست پیدا کند. این در حالی است که استراتژی حذف برای اصولگرایان سودی نداشته و بلکه وضعیت موجود نتیجه هرس سیاسی است. هنگامی که جریان حاکم دست به هرس سیاسی میزند بسیاری از نخبگان و دلسوزان خانه نشین میشوند و به همین دلیل توانایی مدیریتی کشور برای حل مشکلات کاهش پیدا میکند.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
اصولگرایان با توجه به عملکردی که در دولت و مجلس داشتهاند در چه وضعیتی از نظر اقبال اجتماعی قرار دارند؟ آیا آنها توانستهاند با تحقق وعدههایی که به مردم دادهاند سرمایه اجتماعی خود را ارتقا بدهند؟
سرمایه اجتماعی به معنای ارتباط دو طرفه بین مردم و حاکمیت سیاسی است. به همین دلیل اندازه گیری این شاخص بسیار مهم در مقبولیت نظام سیاسی در هر کشوری و از جمله در ایران تحت تأثیر کارآمدی و توانایی نظام سیاسی در حل مشکلات کشور و مردم است. در این زمینه نحوه تأمین مطالبات عمومی جامعه نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. اتفاقی که در دولت آقای رئیسی و حتی آقای روحانی رخ داد این است که برخی کارآمدی نظام سیاسی را به یک قوه یعنی قوه مجریه تقلیل دادند. بدون تردید این رویکرد ما را در تحلیل و بررسی واقعیتهای جامعه دچار مشکل میکند. برخی اصولگرایان در دوران دولت آقای روحانی و به خصوص در دولت دوم ایشان مبنای کار خود را تخریب وجهه دولت و کارشکنی در اجرای سیاستهای دولت قرار داده بودند. در مقاطع زیادی کار حتی از تخریب نیز میگذشت و به توهین به دولت و یا دولتمردان میرسید. با این وجود در شرایط کنونی اصولگرایان که قدرت در اختیار دارند و به شکلهای مختلف تلاش میکنند از ثمرات این راهبرد اشتباه استفاده کنند. این وضعیت در انتخابات ریاستجمهوری نیز به صورت حذف رقبا وجود داشت و ما شاهد بودیم در شرایطی که اکثریت چهرههای اصلاحطلب و معتدل رد صلاحیت شدند و اجازه حضور در انتخابات را پیدا نکردند گزینه اصولگرایان در نهایت در انتخابات به پیروزی دست پیدا کرد. اگر به آرای انتخابات ریاستجمهوری دقت کنیم متوجه میشویم که میزان آرا نسبت به دورههای قبل کمتر بوده است. در نتیجه دولت منتسب به جریان اصولگرایی در چنین وضعیتی از نظر پایگاه اجتماعی شکل گرفته است. اصولگرایان در یک سال گذشته دستگاه اجرایی کشور را در اختیار گرفتهاند و قبل از آن نیز اکثریت مجلس را به دست گرفته بودند. با این وجود از نظر حل مشکلات مردم کارنامه قابل قبولی ندارند و به همین دلیل امروز در موضع دفاعی قرار گرفتهاند. در شرایط کنونی فضای سیاسی و در برخی حوزههای فرهنگی و اجتماعی نگاه جریان حاکم محدودتر شده است. این وضعیت در حوزه سیاست خارجی که امروز یکی از مهمترین دغدغههای مردم کشور است، ما با نوعی بلاتکلیفی و سرگردانی مواجه هستیم. براساس شاخصهایی که بانک مرکزی و مرکز آمار در حوزه گرانی کالاهای مورد نیاز مردم منتشر کردهاند سیاستهایی که دولت در زمینه اقتصادی در پیش گرفته نتیجه بخش نبوده و به نظر میرسد از مبنای علمی و منطقی برخوردار نیست.
مهمترین چالشهای درونی جریان اصولگرایی را در شرایط کنونی چه میدانید؟
اصولگرایان از ابتدا و به خصوص در سالهای اخیر گمان میکردند با تخریب و توهین به رقیب و حذف بزرگان در حوزه شخصیتهای سیاسی مانند مرحوم هاشمی، سید محمد خاتمی و حتی شخصیتهای معتدل جریان اصولگرایی مانند ناطق نوری و لاریجانی و استراتژی حذف میتواند به اهداف خود دست پیدا کند. این در حالی است که استراتژی حذف برای اصولگرایان سودی نداشته و بلکه وضعیت موجود نتیجه هرس سیاسی است. هنگامی که جریان حاکم دست به هرس سیاسی میزند بسیاری از نخبگان و دلسوزان خانه نشین میشوند و به همین دلیل توانایی مدیریتی کشور برای حل مشکلات کاهش پیدا میکند. من معتقدم جامعه توسعه یافته و نظام سیاسی کارآمد مشخصات و ویژگیهای خاصی دارد که یکی از مهمترین ویژگیهای آن رعایت حقوق شهروندان، رعایت حقوق منتقدان و استفاده از همه ظرفیتهای مدیریتی و سیاسی کشور برای اداره کارآمد ایران بزرگ است. تئوری هرس و راهبرد حذف نه تنها در عمل و براساس شاخصهای رسمی کشور جریان حاکم را به اهداف خود نرسانده است و بلکه موجب کوچک شدن بنیه و توانایی مدیریت کشور شده است. اگر امروز۵۰ نفر ازمدیریت کشور را با۵۰ نفر از مدیریت ایران در۱۰ سال یا۱۵ سال گذشته مقایسه کنید متوجه میشوید که توانایی مدیریت کشور در شرایط کنونی نسبت به گذشته کاهش داشته است. بر اثر این اعمال سیاست و حذف رقبای سیاسی روز به روز توانایی کسانی که در حوزه مدیریت کشور حضور دارند کاهش پیدا کرده است. این وضعیت کاملا مشهود است. اگرمدیرانی که امروز در دولت حضور دارند بهرغم اینکه از حمایتهای همه نهادهای قدرت برخوردار هستند را با مدیران دولتهای گذشته مقایسه کنیم متوجه ضعفها و نقصانهای قابل توجهی در این زمینه خواهیم شد.
آیا مدیریت کشور این ضعفها و نقصانها را درک کرده است؟
واقعیت این است که از زمانی که اصولگرایان قدرت را به دست گرفتهاند نه در هیچ شهری حتی یک شهر کوچک علیه دولت کفن پوشیده شده و نه کسی توافق برجام را آتش زده است. هیچ کدام از این مخالفتها علیه دولت صورت نگرفته در حالی که در دولت گذشته ما با بحرانها و چالشهای زیادی در این زمینه مواجه بودیم. موضوع مهمی که کارآمدی و توانایی مدیریتی کشور را کاهش داده استفاده از تئوری هرس و استراتژی حذف بوده که بسیاری از افراد باتجربه و متعهد جامعه را حاشیه نشین کرده است. کسانی که اگر امروز در عرصه مدیریت کشور حضور داشتند میتوانستند منشا خدمات زیادی شوند و در راستای کاهش مشکلات مردم حرکت کنند. دولت در برخی زمینهها ضعفها و نقصانها را درک وتلاش کرده تغییراتی در این زمینه صورت بگیرد. با این وجود هنوز بخشهای مهمی از تصمیم گیری کشور از کارآمدی برخوردار نیستند و شرایط نیز به شکلی نیست که بتوان با این مدیران از چالشهای کنونی کشور عبور کرد.
دولت عنوان میکند که اقتصاد کشور را به برجام گره نخواهد زد. با این وجود و بهرغم اینکه برجام میتوانست در دولت حسن روحانی به نتیجه برسد تا این دولت از مواهب آن بهره ببرد اما این اتفاق رخ نداد و رویکردی که دولت سیزدهم در برابر برجام در پیش گرفته نیز مذاکرات را فرسایشی کرده و به همین دلیل آینده برجام در هالهای از ابهام قرار گرفته است. در چنین شرایطی که وضعیت برجام مشخص نیست دولت چگونه میتواند از چالشهای کشور و به خصوص چالشهای اقتصادی عبور کند؟
یکی از الزامات و بایستههای جوامع توسعه یافته و نظامهای سیاسی کارآمد رعایت اصل اولویت بندی و طبقه بندی چالشهای پیش روی کشور است. بدون تردید موضوع برجام و مذاکرات هستهای پس از قطعنامه۵۹۸ یکی از مهمترین پروندههای حوزه امنیت ملی و سیاست خارجی ایران است. در کشورهای توسعه یافته حکومتها برای تأمین امنیت ملی برنامههای استراتژیک۱۰ ساله، ۱۵ ساله و۲۰ ساله طراحی میکنند. به همین دلیل جابه جایی دولتها در این کشورها تأثیری در پیگیری و اجرای این برنامهها ندارد. در چنین جوامعی با ساختارهای تصمیم گیری کارآمد حوزه سیاست خارجی و به ویژه آن بخش از سیاست خارجی که با امنیت ملی کشور ارتباط دارد تأثیری از مناسبات داخلی کشورها نمیپذیرد. به همین دلیل نیز تغییر روسای دولت در کشورهای توسعه یافته بیشتر تأثیر خود را در سیاست داخلی و اجتماعی میگذارد. به عنوان مثال هنگامی که در انگلیس حزب محافظه کار یا حزب کارگر قدرت را به دست میگیرند در استراتژیهای امنیت ملی انگلیس تغییری ایجاد نمیکنند. با این وجود احزاب با توجه به روشها و مشی که دارند در حوزه اجتماعی و سیاسی رفتار میکنند. متأسفانه من باید عنوان کنم از زمانی که اصولگرایان قدرت را در اختیار گرفتهاند و از تئوری حذف و هرس سیاسی استفاده میکنند پرونده هستهای ایران بیش از آنکه تحت تأثیر منافع ملی قرار داشته باشد و از رقابتهای جریانی دور باشد بیشتر تحت تأثیر رقابتهای جریانی و گروهی قرار گرفته است. بدون تردید اگر برجام در ماههای پایانی دولت به نتیجه میرسید بیشتر از امروز میتوانست امنیت و منافع ملی ما را تأمین کند.
چرا رویکردی که اصولگرایان در مورد برجام در پیش گرفتهاند نتوانسته منافع ملی را تأمین کند؟
برخلاف آقای ظریف مردان دیپلماتیک دولت سیزدهم اطلاعات لازم را از جنبههای مختلف این پرونده مهم ارائه نمیکنند. این در حالی است که نمایندگان کشورهای اروپایی در مذاکرات و همچنین نماینده روسیه در مذاکرات اطلاعرسانیهای بیشتری درباره این پرونده انجام میدهند. آقای ظریف از دیپلماسی عمومی بیشترین بهره را برای تقویت دیپلماسی رسمی کشور میگرفت و در این زمینه رویکرد صحیحی در پیش گرفته بود. در شرایط کنونی به دلیل عدم اطلاعرسانی کافی توسط تیم مذاکره کننده نه تنها افکار عمومی جامعه و بلکه نخبگان و صاحب نظران نیز از جزئیات تصمیماتی که در زمینه پرونده هستهای گرفته میشود بیاطلاع هستند. بنده به عنوان کسی که به منافع ملی کشور علاقه دارم امیدوارم رویکردی که دولت رئیسی در زمینه مذاکرات در پیش گرفته در نهایت بیشترین سود را برای منافع ملی کشور بههمراه داشته باشد. اگر ما فرض بگیریم که تئوری حذف که اصولگرایان در پیش گرفتهاند تئوری و روشی صحیح بوده است. در چنین شرایطی یکی از مهمترین مطالبات از حاکمیت یکدست این است که گرانیها کاهش پیدا کند، تحریمها کاهش پیدا کند و مصالح و منافع ملی کشور تأمین شود. ما بیصبرانه منتظریم که رئیسجمهور و یا یکی از مقامهای مسئول در پرونده هستهای گزارشی مبسوط از دلایل ناکامیهای مذاکرات هستهای تاکنون و محتوای مذاکرات و اختلافات فی مابین به ملت ایران ارائه کند. در شرایط کنونی تحولات منطقهای و جهانی به صورت پرشتاب و زودگذر است و به همین دلیل این احتمال وجود دارد که فرصتهای پیش روی ملت ایران با توجه به این تحولات از بین برود.