مشروح جماران با حسن بیادی را در ادامه بخوانید:
به نظر میرسد شروع اعتراضات اخیر با درگذشت خانم مهسا امینی بود، اما برخی کارشناسان معتقدند که مشکلاتی مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی وجود داشته که فوت ایشان بهانهای برای نمایان شدن این مشکلات و نارضایتیهای مردم شد. ارزیابی شما از علت شکل گیری اعتراضات ۵۰ روز گذشته چیست؟
حتما همین جور است که میفرمائید، اما اگر اجازه بدهید جملاتی را مقدماتا در این مصاحبه بیان کنم.
همان طور که میدانید و در تاریخ پیروزی انقلاب و جمهوری اسلامیثبت و جامعه ایثارگر ایران شاهد آن بوده اند، پس از پیروزی انقلاب اسلامیاسطوره انقلاب و آن بزرگ مرد فقاهت و شجاعت حضرت امام خمینی رحمه الله علیه استراتژی جمهوری اسلامیرا به جهانیان «نه شرقی، نه غربی، جمهری اسلامی» اعلام کرد و از همان زمان بود که استعمارگران و مخصوصا آمریکای جهانخوار از تحقق نقشهها و برنامههای شوم خود برای پساانقلاب اسلامیناامید شدند و به صورت متحد در مقابل کشور تازه انقلاب شده ایران عزیز ما ایستادند. آنها مدلی مثل انقلاب مصر را میدیدند که یک نفر بر سر کار میآید و بعد کودتا میکنند و نفر خودشان را میآورند و مستقر و به قول معروف با برنامه ای جدید «همان آش و همان کاسه».
حضرت امام با هوشمندی خاص خود و یاران نزدیکش از جمله شهید بهشتی، مقام معظم رهبری، مرحومهاشمیرفسنجانی، شهیدباهنر و.. این توطئه امریکایی را فهمیدند و مردم ایران هم که مانند مردم مصر نبودند که زود خام شوند و در آن دوران حساس قبل از پیروزی حتی نظامیان به امام و مردم انقلابی پیوستند. به همین دلیل جابجایی ساختارهای اجرایی خیلی سریع شکل گرفت. اصولا به خاطر مقاومتهای نفوذیها عوض کردن یک ساختار خیلی سریع شکل نمیگیرد. ولی چون انقلاب مردمیبود و مردم و مخصوصا متخصصین جوان کارها را به دست گرفتند و از همان زمان آمریکا و دیگر ابر قدرتها دشمنی را شروع کردند.
همین داستانی که شما جوانان الآن دارید و آن را میبینید و مشاهده و لمس میکنید ، ما در سالهای ۵۸ و ۵۹ بدتر از آن را دیده ایم. سال ۵۸ غائله کردستان توسط گروهکهایی چون کوله و حزب دموکرات در منطقه کردستان بدون حمایت مردم خوب آن منطقه شروع شد، هنوز این غائله مخوف تمام نشده بود که در خوزستان بلوا به پا و خلق عرب قیام نمودند، هنوز غائله خلق عرب ادامه داشت که خلق آذربایجان و ترکمن صحرا شروع به اخلال در جامعه کردند و بعد هم ابر قدرتها با نقشههای ویرانگر خود صدام افلقی و خون آشام را با حمایتهای تسلیحاتی و مالی به جان کشور ما انداختنند.
از همان روز در برهههای مختلف زمانی به صورت سینوسی این اتفاقات بوده که هر کدام آنها بر هر کشوری نازل میشد فکر نمیکنم پایداری آنان به ۲۰ روز میرسید. مثلا در فاجعه هفتم تیر ۷۲ نفر از نیروهای با ارزش و بسیار اثرگذار انقلاب، همچون شهید بهشتی و بعد از آن آقایان بزرگواری مانند رجایی و باهنر را به شهادت رساندند.
بحرانهایی که آن موقع داشتیم را الآن نداریم. به نظر من چیزهایی که شما دارید در این ۵۰ روز میبینید نسبت به سالهای ۵۹ و ۶۰ هیچ است. هر روز جنگ، ترور منافقین و حرکتهای مذبوحانه تجزیه طلبها را داشتیم و پول هم در خزانه نداشتیم، نفت ما را نمیخریدند، نفت ارزان بود، و الحمدلله با این همه مشکلات و تحریمهای خانه برانداز خارجی و نفوذیها و موریانههای داخلی و باندهای متصل به قدرت و ثروت، کشور عزیزمان را تا این زمان بدون اینکه یک وجب خاک آن را به دشمن بدهیم به اینجا رسانده و حفظ نموده ایم؛ اگر چه تأکید میکنم دارای مشکلات عدیده در مردم داری هستیم. و صد البته قابل توجیه نیست که نوع برخورد و تفکر این زمان را مثل دهه ۶۰ قرار بدهیم و با آن زمان مقایسه کنیم؛ اگرچه میتوانیم از آن اتفاقات نابرابر عبرت گرفته قدرت مردم داری و توسعه مطلوب کشور عزیزمان را تجربه کنیم پس حق نداریم اشتباهات خود را توجیه غیر منصفانه بنماییم.
من یادم هست که سال ۷۰ مقام معظم رهبری بحث «تهاجم فرهنگی» را مطرح کردند و اصلا به به طور جدی توجهی نشد. در همان سالها آمریکا علاوه بر توطئههای سیاسی و اجتماعی خود در جهان بر علیه ما ۲۰ میلیون دلار دیگر به صورت سالانه بر ضد کشور عزیز ما برای کار فرهنگی علیه جمهوری اسلامیبودجه تصویب کرده بود که مقام معظم رهبری اسم آن حرکت مذبوحانه را «تهاجم فرهنگی» و یا «شبیخون فرهنگی» نام نهادند.
یادم هست در یک جلسه مذهبی سخنران داشت به به میگفت که حضرت آقا با تیزهوشی تهاجم فرهنگی را مطرح کرده اند بدون آنکه تحلیل صحیحی از موضوع داشته باشد، من بلافاصله به صورت اعتراض گفتم که آقای عزیز! شبیخون فرهنگی که به به گفتن ندارد؛ به جای به به بهتر است راهکار و تحلیل صحیح ارائه بدهید. رهبری اخطار کرده اند و شما به به میگویید؟! با این نوع تعریف های غلط و غلوانگیز که دردی دوا و کاری انجام نمیشود.
در خاطر دارم موقعی که این موضوع توسط کارشناسان مطرح شد، فهمیدیم که این هجمه فرهنگی خیلی خطرناک است و باید کاری کرد. حدودا ۱۵ نفر از دوستان نزدیک و همدل در غرب تهران هماهنگ و هم قسم وجمع شدیم و هیأتی را برای جوانان به نام «هیأت رزمندگان غرب تهران» علیه این تهاجم فرهنگی بنا نهادیم و به حول و قوه الهی خیلی سریع شکل گرفت و از آن زمان حاج آقا سعید حدادیان عزیز و جمع زیادی از سخنرانان و روحانیون مقبول و دلسوز به راهنمایی جوانان و رشد معنوی آنان پرداختند. این هیأت جناحی نبود وصبحهای پنجشنبه برگزار و مردم با هر تفکری آزادانه شرکت میکردند و حتی بعضا هزینههای جاری هیأت را شخصا پرداخت مینمودند.
حتی یادم هست جناب آقای سید محمد خاتمیرئیس جمهوری وقت به خود من از این هیأت و آثارش تعریف کردند و به من فرمودند از هیأت شما و آثار مثبت آن میان جوانان خبر دارم و در مقابله با تهاجم فرهنگی خیلی موفق بوده است. با تمام تفاسیر نباید غافل میبودیم که یک دست صدا ندارد و با جزیره ای عمل کردن کاری حل نمیشود.
بعد از آن مقام معظم رهبری بحث «کرسیهای آزاد اندیشی» را مطرح کردند. آیا مسئولین وقت این امر مهم را انجام و به صورت یکپارچه اهمیت دادند؟! نه به خدا. نوعاً در بعضی دانشگاهها به صورت معدود و خیلی ضعیف با میل شخصی خودشان و با نگاه امنیتی آن جلسات را تشکیل دادند و میدانید که نتیجه ای نداد. همانطور که میدانید، کرسی آزاد اندیشی نباید تبدیل به پرونده شود و باید تبدیل به یک کار خیرشود. یعنی من بر اساس خواسته خودم آن قدر خط قرمز تعریف میکنم که آزادی بیان از بین میرود.
وقتی مقام معظم رهبری کرسی آزاد اندیشی را مطرح فرمودند، دوستان ما فکر کردند که این موضوع فقط باید در دانشگاه باشد در صورتی که کرسی آزاد اندیشی میتوانست در ادارات و نهادهای دیگر هم شکل بگیرد؛ یعنی اینکه میتواند مدیری بنشیند و با کارمندان به مشورت و همفکری بپردازد و یا کارمندان او را نقد کنند.
این امر مهم همان طور که گفتم میتواند در سازمانها و ادارات و نهادهای دولتی و غیر دولتی هم باشد؛ و همچنین در رسانهها، حوزه علمیه، آموزش و پرورش و سایر وزارتخانهها، سپاه و حتی نهادهای امنیتی هم شکل بگیرد. واقعا اگر چنین باشد اشکال دارد؟! پس این کرسیهای آزاد اندیشی در همه جا میتواند شکل بگیرد. با این حرکتهای دقیق و برنامه ریزی شده است که من میتوانم مشکلات خود را حل کنم و حتی دشمنم را بنشانم و با آن مقابله کنم؛ اما این کار باید با توجه جدی و هوشمندانه باشد. باور کنید در دانشگاهها کرسی آزاد اندیشی را طوری تنظیم میکردند که به کرسی ریاست آنان ضرری وارد نشود. این که اسمش «آزاداندیشی» نیست. قرآن فرموده «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»؛ یعنی همه حرفها را بشنوید و بهترینش راانتخاب کنید. «وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ».
وقتی یک دانشجو و یا اساتید در دانشگاه حرف میزنند، و موضوعی خاص را بیان میکنند و گوش نمیکنید، شک نکنید که این بی تدبیریها به اعتراض خیابانی و اغتشاش تبدیل میشود. یعنی این ما هستیم که اعتراضات را تبدیل به ناهنجاری میکنیم. شک نکنید کسانی که همیشه از داخل و خارج کشور ما را اذیت و درسیاستهای ما دخالت و توطئه میکنند از همین ناهنجاریهای موجود است که سوء استفاده میکنند. مثلا هر روزدر ۲۴ ساعت شبکه ایران اینترنشنال و دیگر رسانههای معاند را مشاهده میکنید که همه برنامههایشان را قطع کرده و فقط اخبار اعتراضات ایران را پوشش میدهند. و صدا و سیمای ما هم قدرت و توان مقابله با این نوع بحرانهای رسانه را نداشته و اگر هم داشته باشد خیلی ضعیف است.
درست است که آمریکا و استکبار جهانی ۴۴ سال است با ما دشمنی دارند و دست هم از این دشمنی بر نخواهند داشت. ولی مقام معظم رهبری چندی پیش قریب به این مضمون مطلبی را مطرح کردند که «مگس روی زخم مینشیند».فکر میکنید که علت چیست؟ برادر من! اصلا بعضی از مسئولین ما خوابند و نوعا علت آن این است که فرمایشات ایشان را به نفع خود مصادره به مطلوب میکنند و یا بعضیها که اصلا گوش نمیکنند؛ و موریانه وار فقط به نفع خودشان بر عکس عمل میکنند.
از ما است که بر ما است. اتفاقا چند وقت پیش در مصاحبه با روزنامه هم میهن گفتم من از غرش شیران و پلنگان و ببرها نمیترسم، ولی از سکوت موریانههای نفوذی هراس داشته و میترسم.
این را بدانید که ما چند عیب مهم و اساسی داریم که باعث این مشکلات و معضلات عدیده میگردد. مهمترین آن تفکری که است میگوید فقط من باید باشم و شرط هم میگذارد . اگر خوب دقت کنید در سپهر سیاسی خیلی از مسئولین «نقش مردم و مشارکت آنان در اجرای امور » را حذف کرده اند و فقط میگویند که چه طوری این میز را برای شخص خود و جناح خود حفظ کنیم؛ و خودشان و این میز را هم مترادف حفظ نظام میدانند و میگویند اگر ما نباشیم نظام نیست. یکی نیست به اینها بگوید که شما بالاتر از امام و شهید بهشتی و بعضی دیگر مسئولین سابق که نوعا کارآمد و مخلص و متعهد بودند که نیستید. لایه به لایه آدمها عوض شده و میشوند ولی میبینید که به حول و قوه الهی چرخ کشور دارد با قدرت میچرخد اگر چه عیوب جدی و مشکلات عدیده ای هم به وجود آمده است.
من اعتقاد دارم بر سر بعضی از پستهای سازمانی به قول معروف آدمهای دوزاری سر کار هستند. یعنی باید بدانیم که در مدیریت کلان و خرد کشور به دلیل معیوب بودن ساختار اجرایی در چینش نیروی انسانی خیلی ضعیف عمل کرده ایم و شایسته سالاری زیر سؤال است و با به به و چه چه مشکلی قابل حل نیست این نوع تفکر حاکم در امور اجرایی خطرناک است.
یادم هست روزی در یک جلسه سخنرانی موضوعی اساسی را چنین بیان داشتم که به صورت اعتراض جلوه مینمود، چرا رنگ اکثر ماشینهای تولید شده در شرکتهای خودرو سازی ما سیاه و یا سفید است؛ شما نمیدانید که این بی تدبیری آثار مخرب اجتماعی و فرهنگی خواهد داشت و شما از آن کاملا بی خبرید؛ نوعا سفید و سیاه، به معنای صفر و صد دیدن است به همین دلیل است که در علم مدیریت کنونی در امور اجتماعی و فرهنگی به این مطلب مهم قائل و عقیده مند هستند که هر کاری حتی کار عمرانی به دلیل آثاراجتماعی آن باید با مطالعات کارشناسی، پیوست فرهنگی داشته باشد. فرهنگ که کاغذ چسباندن و شعارنویسی نیست؛ در صورتی که آثار تصمیم گیری مسئولین در زمینههای مختلف در فرهنگ و رفتار انسانها به طور جدی اثرگذار است.
صفر و صد کردن کارها همین بلا را سر مردم میآورد؛ ما نباید صفر و صدی ببینیم. الآن یک نفر نیست که بگوید چرا این کرسیهای آزاد اندیشی شکل نگرفت؟ مسئولش چه کسی بوده است؟ چه کسی نخواسته انجام شود؟ چه کسی این مطلبی که مقام معظم رهبری بیان فرموده اند را به انحراف برده است؟ مثلا ما یک صفحه سند چشم انداز ۲۰ ساله را تدوین و به همه دستگاههای اجرایی، نهادهای دولتی و غیر دولتی و مجموعه نیروهای مسلح ابلاغ کرده ایم که هزاران صفحه پشتیبانی کارشناسی دارد. یک نفر بگوید و پاسخگو باشد که قرار بوده در سال ۱۴۰۴ به کجا برسیم و چه اتفاقی باید میافتاد؟ آیا در این ۱۷ سال پس از ابلاغ به اهداف آن چشم انداز رسیده ایم؟ اگر انجام نشده چه کسی مانع بوده است؟ چه کسی ناظر بوده؟ چه کسی و یا سازمانی مدیریت کلان آن را بر عهده داشته است؟
آیا فقط تحریمها باعث عدم تحقق آن بوده است؟ ما که میگوییم تحریمها نعمت بوده اند. بعضی از تندروها میگویند برجام باعث این مصیبتها و معضلات شده، سؤال اینجاست که وقتی ترامپ برجام را پاره کرد چرا رهایش نکردید؟ بعضیها میگویند برجام خوب بوده است؛ پس چرا کمک نمیکنید انجام شود؟
کشمکشهای صفر و صدی ما را به جایی نمیرساند. پس باید خوب بیاندیشیم که این اختلافات نشان میدهد ساختاری که استقرار دارد در شأن جمهوری اسلامینیست. پس ساختار مدیریت اجرایی کشور معیوب است و با مدیریت جزیره ای اداره میشود؛ و از آثار بد مدیریت جزیره ای این است که هر کسی هر کاری که میخواهد بدون در نظر گرفتن اهداف دیگر مدیریتها انجام میدهد؛ و قانون، تفکر، مشاوره و هماهنگی جمعی در این نوع مدیریت منسوخ شده نیست . در صورتی که در ساختار کشور باید یک مدیریت یکپارچه و هماهنگحاکم باشد.
مثلا آیا شما میتوانید بگویید که مسئول فرهنگ کشور کیست؟ واقعا مسئول وزیر ارشاد است؟! درصورتی که حداقل ۲۰ نهاد فرهنگی کلان و اثرگذار داریم که میتوانند همه چیز را به هم بریزند. همین سؤال را میتوان در مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی و انتظامیبیان نمود. مثلا دولت تصمیم میگیرد حجم دلارهای بازار را کنترل کند و میبینید که یک دفعه سازمانی که زیر نظر دولت نیست دو میلیارد دلار وارد بازار میکند که با سیاست دولت همخوانی ندارد و بازار را به هم میزند و یا بالعکس.
شما میدانید که الآن سازمانهای دولتی و غیر دولتی دستشان در جیب مردم و نوعا رقیب مردم هستند؟ و از لحاظ اقتصادی و سیاسی بر علیه مردم هستند. یک نفر به طنز گفته بود که چندین مرتبه دولتمردان ما میخواستند انقلاب را از بین ببرند و مردم دلسوز با گذشت و ایثار نگذاشتند که این امر محقق شود واقعا در این موضوع شک نکنید! به نظر من این موضوع واقعیت دارد؛ چون مردم نظام را دوست دارند دین را دوست دارند؛ به خدا عاشق رهبری و نظام هستند ولی نوعا از نحوه برخورد و تصمیمات دستگاههای اجرایی و آثار فساد اداری خانه برانداز ناراحتند و اعتراض داشته و راضی نیستند. من قسم میخورم چنانچه همین الآن مقام رهبری به هر استانی حتی کردستان و یا سیستان و بلوچستان بروند در حد اعلا مورد استقبال و با محبت مردم قرار خواهند گرفت. تاکیداً میگویم که شک نکنید.
وقتی ساختار غلط باشد و جامعه جزیره ای مدیریت شود هیچ کس پاسخگوی دیگری نیست؛ و ایجاد هر معضلی از آنها انتظار میرود. به نظر من ساختاری که ما الآن داریم یک ساختار پوسیده است و نیاز به ترمیم دارد. اگرچه شاید نیاز باشد به اینکه جایی در مفاد قانون اساسی تجدید نظر شود، و حتما باید انجام بگیرد. این ساختار با این قدرت پر افتخار که توسط رشادتها و ایثارگریها و ریخته شدن خون پاک شهیدان سرافراز به دست آمده همخوانی ندارد. این ساختار در جایی که باید قوی باشد نحیف است و در جایی دیگر که باید ضعیف باشد چاق شده است. یعنی چون ساختار هماهنگ نیست، کنترل و نظارتها هم گیج شده اند و از بین رفته اند و نوعا مردم به قولهای مسئولین و عملکرد آنان اعتمادی ندارند.
فاصله قول و عمل زیاد شده و یکرنگی کم رنگ شده و به آیات نورانی قرآن کلام و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عمل نمیشود. در قرآن سوره صف میفرماید «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» یعنی نگویید چیزی را که به آن عمل نمینمایید؛ چون این نافرمانی از بدترین گناهان در نزد خداوند تبارک و تعالی است.
مثلا بحث احداث سالی یک میلیون مسکن ارزان قیمت و یا دادن زمین مجانی به مردم که خودشان احداث کنند، یک سال و نیم از این دولت میگذرد و الآن باید یک میلیون مسکن ساخته شده باشد. میدانید هنوز نتوانسته اند زمین تأمین کنند؟ مگر زمین تحت کنترل و مدیریت وزارت مسکن و شهرسازی و بعضا منابع طبیعی در وزارت کشاورزی نیست؟! مگر این وزارتخانهها دولتی نیستند؟! چه مانعی وجود دارد که این کار نمیتواند انجام شود؟! باور کنید در این وزارتخانهها هزاران ترمز وجود دارد و همچون موریانه نفوذ کرده اند که نمیگذارند کار انجام شود . مثلا مسکن مهر چه ایرادی داشت که در دولت قبل نگذاشتند ادامه پیدا کند و حتی پول پیمانکاران را ندادند؟! اینها اسمش ساختار و سازمان است. در امور سیاسی، امنیتی و قضایی هم همین است.
آدم احساس میکند چند دولت و چند قوه قضائیه و غیره وجود دارد. این مشکلات وجود دارد که جامعه شکننده میشود و به این تظاهرات ختم میشود. مثلا بنزین را گران میکنند و سران قوا با مزاح به صورت علنی میگویند که ما هم روز جمعه خبردار شدیم. چون هیچ کس راضی به پاسخگویی نیست و نمیتواند صادقانه به سؤالات مردم جواب بدهد. باز هم مثالی بزنم، یک مسئول در صدا سیما یک راهکار منطقی بدهد جوانی که درس خوانده و یا کم سواد است و سربازی هم رفته چطور ازدواج کند؟! چطور و با چه روشی سریع مسکن تهیه کند؟! چه شغلی برای او در دولت و یا بخش خصوصی برنامه ریزی و پیش بینی شده است؟! با این تورم شدید و غیر عادلانه و فساد اداری خانه برانداز واقعا جوانان بیکار با ۲۰۰ میلیون تومان وام چه کاری میتوانند انجام بدهند؟!
به نظر من هر دو جناح باعث این معضلات شده اند و دعوای آنان تقریبا دعوای زرگری است و مردم و مخصوصا جوانان این موضوع را میدانند و از آنان عبور کردهاند. شک نکنید، این روش هایى که اعتراضات را به دانشگاهها کشانده و همه اعتراضات را به اساتید و دانشجویان نوعا بی پناه نسبت میدهند یک توطئه است. چرا مثل همه دنیا اعتراضات را به ادارات و وزارتخانهها نمیکشانید؟ چون راحت میتوانید دانشجو را کنترل و دستگیر کنید؟ چه کسی گفته اعتراضات باید در مرکز علم و تحقیق باشد؟! در صورتی که مراکز علمیو پژوهشی باید برای بر طرف شدن معضلات و رفع مشکلات باشد و فکر و راهکار ارائه بدهند و نباید اعتراض ارائه بدهند. مگر در میان کارمندان دولت و نهادهای دیگر معترض وجود ندارد؟!
کرسی آزاد اندیشی برای این است که دانشگاهها راهکار و راه حل ارائه بدهند. مسئولین فکر میکنند دانشجویان و دانشمندان و اندیشمندان بدهکار دستگاههای اجرایی هستند و باید کرسی آزاد اندیشی راه بیاندازیم که آنها را اصلاح و نصیحت کنیم که بر اساس خواستههای ما بیاندیشند و کتاب و مقاله بنویسند . نه، عزیز من اینطور نمیشود جامعه پیشرفته را اداره نمود، شما باید به دانشگاه بروید تا اصلاح شوید؛ چون شما هستید که این معضلات را با بی تدبیری و سوء مدیریت به جامعه تحمیل میکنید و انتظار دارید که هزینه آن را جامعه علمیبپردازد؟
وقتی ساختار، تفکر و مسیر غلط باشد، همه معضلات قابل پیش بینی است و کارها برعکس میشود. یعنی به جای اینکه اینها بروند تا نصیحت شوند، میروند به دانشگاهها و میخواهند جامعه علمیرا نصیحت کنند. باور کنید اگر دانشجویان و اساتید با هم بنشینند، و با هم بحث و جدل هم داشته باشند اغتشاش در آن نیست؛ چون علمیاست. وقتی مسئولین دانشگاه را به عنوان اصلاح گر قبول ندارند، این اتفاقات میافتد.
یکی از راهکارهایی که میشود مطالبات مردمیرا شکل داد تا همه چیز به دولت و حکومت نچسبد، پویا نمودن احزاب فراگیر و اثر گذار است. در ساختار حزبی توانمندیهای خوبی را میتوان ایجاد کرد و این احزاب هستند که افراد پستهای سیاسی و اجرایی برنامه آنها را تعیین میکنند و پاسخگو هستند. برای مثال، در آمریکا یک حزب اوباما را معرفی میکند که ظاهرا یک فرد دانشگاهی و با شخصیت است و یک حزب هم ترامپ را معرفی میکند که قمارباز است؛ یا در انگلیس وزیر خارجه و نخست وزیرش یک هنرپیشه کمدی است. این حزب است که توانایی آنان را محک میزند و پاسخگوی ناهنجاریهای احتمالی هم هست؛ و مردم هم نقش نظارتشان قابل لمس و مشهود است. کاری ندارم که پشت آن چه کارتلهایی وجود دارد، اما «مردم» در ساختار مؤثر هستند و رأی و کارت الکترال ارزش دارد.
در همان آمریکایی که شما مثال زدید، دو نفری که از دو حزب جمهوری خواه و دموکرات بالا میآیند رقابت تنگاتنگی دارند. ولی ما نفری را از جناح مقابل فرد مورد نظر خودمان تأیید صلاحیت میکنیم که تعداد آراء او از آراء باطله هم کمتر است.
بعد همان افراد تأیید شده ای که رأی نیاورده اند بر سر کارهای دولتی میآیند و در کارهایی که دولت به آنها سپرده هم موفق نبوده اند. بنابراین وقتی احزاب نباشند، افراد و یا یک باند شخصا تصمیم میگیرند و به کسی هم پاسخگو نیستند ولی وقتی احزاب قدرتمند و فراگیر باشند، بالأخره حزب سمپات و طرفدار دارد. این طور هم بلبشو نباید باشد که قریب به ۱۵۰ حزب و گروه سیاسی و اجتماعی باشد؛ این نوع مدیریت بر احزاب آیا کارایی دارد؟! چون ساختار غلط است، این گروهها به شکل قارچی شکل میگیرد. طرف میخواهد حرفش را بزند میرود یک حزب درست میکند. من راهکار حداقل ۷۰ درصد مشکلات را تغییر ساختار اجرایی کشور میدانم.
شما دارید در ساختار غلط بحث میکنید. در ساختار غلط این اتفاقات میافتد. آنهایی که قبلا معضلات موجود را مانند حجاب اجباری پایه ریزی نموده و افراطی عمل میکردند با زرنگی خاص خود حالا برعکس آن را از حاکمیت درخواست دارند؛ بدون اینکه از گذشته خود پشیمان شده و عذرخواهی کرده باشند.
این آقایان فقط در سال ۷۶ شش هزار نفر را در مازندران تا سطح آبدارچی نیرویهای موجود در ادارات به خاطر مسائل جناحی یا عوض و یا اخراج و بیکار کردند؛ و یا در لرستان بالغ بر ۹۰ درصد از نیروها را عوض کردند؛ چون میگفتند که استاندار قبلی کاری کرده بود که کاندیدای ما رأی نیاورد. میخواهم بگویم همه این آسیب را دارند و کسی که حذف شده هم اگر بالا بیاید همین کار را میکند. یعنی و متأسفانه در این ساختار مردم هیچ نقشی ندارند؛ و فقط به درد مرگ بر فلانی یا درود بر فلانی میخورند. در انتخابات رأی میدهند و فقط عدد آن مهم است و خود رأی مهم نیست.
موریانههایی در ساختار اجرایی پخش هستند که بر اساس سلیقه خودشان با آدمها برخورد میکنند. مثلا میخواهد شما را گزینش کند میپرسد ۴/۱۲ ضربدر ۸/۸۶ ضربدر رادیکال ۵۹۰ چند میشود؟ اما از نفر بعدی که هم جناح خودش باشد میپرسد دو به علاوه دو به علاوه چهار ضربدر سه چند میشود؟ چون اختیار و قدرت در دست او است؛ این که ساختار نیست، شخص است. در ساختار درست یک سؤال را به همه میدهند و کلید را چک میکنند؛ نه اینکه نام پاسخ دهنده را چک کنند.
وقتی حزب نیست و صدای مردم به خوبی شنیده نمیشود، مسئولیت پذیری وجود ندارد، به هیچ کس پاسخگونیستند. مثلا گفته اند چهار قلم جنس را گران میکنیم و ۵۰۰ قلم گران شده، چه کسی پاسخگو است؟! طرف را به جرم اینکه باعث شده دو میلیون تومان قیمت سکه افزایش پیدا کند، اعدام کردند. بعد از اعدام او پنج میلیون تومان روی قیمت سکه رفت، برای آن باید چه کسی را اعدام کنید؟ وقتی ساختار غلط است، کسی پاسخگو نیست.
این واقعیت را باید بپذیریم و باور کنیم که مسئولین ما در فضای مجازی و خواب آلود هستند در صورتی که جوانان در فضای واقعی سیر میکنند. الآن دنیای متاورس شده و نمیتوان با این ساختار پوسیده حرکت کرد. یعنی الآن جهان مرکزی مطرح است و پیرامونی نیست. علم توزیع شده و در همه جای دنیا وجود دارد و این طور نیست که بگوییم فقط ما هستیم که میدانیم . مثلا یک جوان هندی که شبها در خیابان میخوابد، میتواند با کامپیوتر شخصی خودش سایت پنتاگون را هک کند. آنها در واقعیات زندگی میکنند و ما هستیم که به مجاز رفته ایم.
خیلی از مسئولین ما که تغییر را نپذیرفته اند از فضای جامعه دور هستند و فقط برای ماندگاری خودشان کار میکنند. به نظر من دل و گفتار و یا باطن و ظاهر بسیاری از مسئولین ما ۵۰۰ کیلومتر فاصله با هم دارد. به همین دلیل دولت راهی ندارد و فقط دستور میدهد و اصلا قانون مطرح نیست و یا وجود دارد. رئیس دولت نمیگوید بر اساس مصوبه فلان باید این کار انجام بدهید؛ من میگویم، به معنای بی قانونی است.
به نظر من خیلی نفوذی زیاد شده و این غفلت باعث شده که یک سری گروههای نفوذی بی جیره و مواجب در ادارات تشکیل شود که فقط «نه» به مردم میگویند. یعنی ترمز شده اند؛ یعنی کاری که یک ساعته باید انجام شود، حداقل دو هفته طول میکشد. مثلا در مواجهه حقوق مردم با دولت، اکثرا حقوق مردم محکوم است. اصلا مردم را حذف کرده اند و مردم هیچ نقشی در مشارکتهای عمومیندارند؛ مگر برای مرگ بر فلانی و درود بر فلانی، تظاهرات و انتخابات.
یک سری افراد ضرورت گفت و گوی ملی را مطرح کرده اند. این گفت و گوی ملی، اگر به سبک امیرالمؤمنین(ع) باشد خوب است؛ نه به سبکهای آمریکایی و اروپایی و دروغ . یعنی باز باندهای متصل به ثروت و قدرت میآیند و اینها میخواهند با هم صحبت کنند. اسم این «گفت و گوی ملی» نیست. گفت و گوی ملی تعریف دارد و باید کارشناسان و خبرگان پارامترهای آن را در مراکز علمیتعیین و در مجلس تصویب شود؛ نه این که من سیاسی به نفع خودم حرف بزنم. پس تأکید میکنم که باید در دانشگاهها از دانشمندان بپرسیم گفت و گوی ملی را چطور میتوانیم انجام بدهیم؛ نه از کسی که خودش مشکل ایجاد کرده است راهکار بخواهیم. یعنی اگر من وشما با هم اختلاف داریم، این اختلاف من و شما ملی نیست؛ اختلاف شخصی است. اختلاف شما با شورای نگهبان شخصی است و ملی نیست. گفت و گوی ملی پارامترها و شاخصهای خودش را دارد. اینکه فقط الفاظ خوشگل را در جامعه بیان کنیم، به غیر از ایجاد معضل ثمره دیگری ندارد.