به نظرم قبل از پاسخ دادن به این سوال بهتر است مردم را دعوت به مشارکت در انتخابات کنیم. بالاخره ما در انتخابات مجلس، چه مجلس شورای اسلامی چه مجلس خبرگان، نمرۀ خوبی کسب نکردیم. ۴۰ درصد عدد خوبی نیست. ۱۶ درصد مشارکت در تهران عدد خوبی نبود.
پس بفرمایید به نظرتان در این انتخابات، سطح مشارکت مردم نسبت به انتخابات سال ۱۴۰۰ افزایش مییابد؟باید دید چطور قرار است برخورد کنیم. شما مطبوعاتی هستی و من روحانی. ما باید از عموم مردم بخواهیم که برای حفظ نظام و برای اعتبار یافتن بیشتر نظام در دنیا، بیایید در انتخابات شرکت کنید، بعد هر انتقاد و ایراد و اشکالی دارید، آن را مطرح کنید؛ نه اینکه قهر کنید و در انتخابات شرکت نکنید، بعد بگویید ما راضی نیستیم. ما باید بین آرمان و واقعیت تفاوت قائل شویم. نظام برای ما آرمان است، ادارۀ کشور البته برای خودش مسائلی دارد که باید آن را جداگانه بررسی کرد.
به نظرتان چرا مردم قهر کردهاند؟
من به نظرم میآید که کسی نباید خودش را حق مطلق نداند. هی نگوییم تقصیر فلانی است و من هیچ نقشی ندارم. هر کسی در رسیدن وضع به اینجا نقش داشته. ثانیا ما باید بنشینیم هماندیشی کنیم. من پنج دوره نمایندۀ مجلس بودهام. مگر میتوانم بگویم در وضعی که امروز وجود دارد، منِ مجلسی هیچ تقصیری ندارم؟ من یکبار پیشنهاد کردم همۀ وزرای اقتصاد بنشینند بگویند اقتصاد موجود دستپخت همۀ ماست. وزرای کشور بنشینند بگویند امنیت کشور دستپخت همۀ ماست. وزاری صنعت بنشینند بگویند وضع صنعت کشور دستپخت همۀ ماست. ما همگی در اینکه وضعمان به اینجا رسیده نقش داشتهایم. یکی بداخلاقی کرده، یکی بدرفتاری کرده، یکی قول بیجا داده، یکی توقع اضافی بوجود آورده و صد البته بیگانه هم نقش مهمی داشته و الان هم نقش مهمی دارد. یعنی وقتی ما را در تحریم قرار میدهند و ما مجبور میشویم یک کالا را از واسطۀ پنجم و ششم بخریم، قطعا گرفتار محذورات و مشکلات خواهیم شد.
به نظر شما نقش دولتمردان جمهوری اسلامی در ایجاد وضع فعلی بیشتر بوده یا نقش دشمن؟
به نظرم ما گاهی زمینهساز نقش دشمن میشویم. ما وقتی با هم دعوا کردیم، دزد آمد و کالا را برد و ما متوجه نشدیم. ما بیخودی سر اندک چیزی با هم دعوا کردیم وگرنه ما در زمان جنگ این مسائل را نداشتیم. در آغاز انقلاب، در زمان امام، چنین مسائلی نداشتیم ولی بعدش ناگهان گویی غرور ما را فرا گرفت و گرفتار بعضی محذورات شدیم. صد البته که فضای مجازی و بیگانه هم نقش کلیدی در وضع فعلی ما داشتهاند. شما همین رادیو و تلویزیون ما را نگاه کنید. خدا شاهد است من خودم دیدهام کسی که در ماشیناش نشسته، اصلا رادیوی ماشین را باز نمیکند؛ یا وقتی میرود در خانه، اصلا تلویزیونش را باز نمیکند. چون میگوید اینها راست نمیگویند و بر حقیقت سرپوش میگذارند و غیره. ما بین خودمان چالش بوجود آوردهایم. عوض اینکه با بیگانه و دشمن چالش داشته باشیم، دائما با خودمان چالش داریم؛ به علت غفلت از اهم و مهم.
فکر نمیکنید نوعی ناسازگاری سیاسی عمیق در کار بوده که این درگیریها همیشه وجود داشته و همین ناسازگاری سیاسی یکی از علل اختلاف با سایر کشورها بوده؟
نه، ما میخواهیم با سایر کشورها رابطه داشته باشیم ولی بر اساس مثلث عزت، حکمت، مصلحت. هر کشوری اگر استقلال ما را بپذیرد، منافع متقابل ما را رعایت کند و در کار ما دخالت نکند، ما با او نه قهر میکنیم نه دعوا. اما وقتی آمریکا نابودی ما را میخواهد و فرانسه این همه از صهیونیسم حمایت میکند، مگر میتوانیم بیتفاوت باشیم؟ مگر اینکه انسان نباشیم و مردانگی نداشته باشیم. مسائل خارجی بحث دیگری است و پروندۀ جداگانهای دارد. اما دربارۀ مسائل داخلی باید گفت ما یک درصد جمعیت دنیا را تشکیل دادهایم اما هفت درصد ظرفیت دنیا را داریم؛ از نظر ثروت، مساحت، معادن، کارخانجات، استعداد، نیروی مهندسی و غیره. وقتی ما چنین ظرفیتی داریم، چرا آستینها را بالا نمیزنیم برای فعال کردن این ظرفیت؟ مثلا بخش تعاونی در اقتصاد بخش مهمی است اما همه میخواهند جزو بخش دولتی یا خصوصی باشند. ما مشکل اخلاقی پیدا کردهایم. همه را دزد و غاصب و طمعکار میدانیم. این نگاه غلط است. باید شفاف و صادقانه با هم کار کنیم و چالشها را برطرف کنیم.
همۀ سیاستمداران اصلی جمهوری اسلامی در این ۴۵ سال، مسلمان و شیعه بودهاند. پس چرا این قدر با هم اختلاف داشتهاند و نهایتا به وضع فعلی رسیدهایم؟
مقام معظم رهبری ایدۀ برگزاری کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها را مطرح کردند ولی هیچ وزیر و رئیس دانشگاه و رئیس سازمانی حاضر نشد پا جلو بگذارد تا این ایده عملی شود. اگر ده تا استاد کنار هم بنشینند و حرف بزنند، خیلی فرق میکند با اینکه جداگانه حرف بزنند. همین کرسیهای آزاداندیشی اگر برگزار شود، خواهید دید وضع ما چقدر فرق خواهد کرد.
برگردیم به سوال اول: به نظر شما در این انتخابات رقابت اصلی بین کدام کاندیداها خواهد بود؟
به گمانم باید اجازه دهیم مناظرهها برگزار شود تا نظر مردم شکل بگیرد. تا وقتی که مردم سخنان کاندیداها را بویژه در گفتوگوهای ششنفره نشوند، نمیتوانیم با افکارسنجی بگوییم رقبای اصلی چه کسانی خواهند بود.
دربارۀ کاندیدای تشکل خودتان، جامعۀ روحانیت مبارز، چه نظری دارید؟
روحانیت تشکل خاصی ندارد. جامعۀ امروز با جامعۀ اول انقلاب کلی فرق دارد. آن روزها مردم به روحانیت اعتماد خاصی داشتند و حرف اول را روحانیت میزد و بنابراین در تهران لیست جامعۀ روحانیت معمولا مقبول واقع میشد ولی الان مرجع تغییر کرده. یعنی پزشکان و مهندسان و غیره برای خودشان حرف دارند. من شش تا دختر و پسر دارم که به حرفهای من اعتماد میکنند اما نوۀ من گوش به حرفم نمیدهد و میگوید م خودم فکر دارم، فهم دارم. الان جامعۀ روحانیت به عنوان یک قشر مطرح است اما اینکه بگوییم همین جامعۀ روحانیت تشکل دارد، نخیر، چنین چیزی نیست.
یعنی آقای پورمحمدی کاندیدای تشکل سیاسی “جامعۀ روحانیت مبارز” نیست؟
نخیر.
شما شانسی برای ایشان قائل هستید؟
من آقای پورمحمدی را آدم باکفایتی میدانم اما این پنجاه درصد قصه است. مردم باید او را بپذیرند. وقتی اصل حرف دست مردم است و من هم در ذهن مردم نیستم، حدسی نمیتوانم بزنم. همین الان بسیاری معتقدند انتخابات حتما به دور دوم میرود.
فکر میکنید آقای پزشکیان وضعش بهتر از آقای همتی در انتخابات ۱۴۰۰ باشد؟
حتما. آقای پزشکیان یک آدم ولایتی و باشجاعت و باسواد است که سابقۀ وزارت و وکالت دارد و در همین انتخابات اخیر در تبریز نفر اول شد و بسیار آدم سادهزیست و متدینی است. ایشان یقینا بر آقای همتی برتری دارد.
دربارۀ آقای زاکانی چه نظری دارید؟
به نظر من آقای زاکانی باید به همین شهرداری قانع باشد. قانون اساسی ما احزاب را به رسمیت شناخته ولی در عمل تحزب نداریم وگرنه معنا ندارد ۸۰ نفر داوطلب کاندیداتوری ریاست جمهوری شوند. حداکثر دو سه حزب رقیب لازم داریم؛ احزابی که واقعا مصداق حزب باشند. متاسفانه چون چنین چیزی نداریم، وضعمان همین طور است دیگر: هیأتی داریم عمل میکنیم.
این پدیده عجیب نیست که یکی شهردار تهران است و یکی دیگر هم رئیس مجلس است، ولی میخواهند رئیس جمهور شوند و مقام فعلیشان را رها کنند؟
به نظر من مشکل اصلی ما این است که ما کشورداری را به دلیل نبود سیستم تشویق و تنبیه و نظارت، شوخی گرفتهایم. بالاخره اگر قبول کنیم که شهرداری، آن هم شهرداری تهران، واقعا یک کار مهم و بایسته و شایسته است، نباید این طور عمل کنیم. آقای زاکانی، خدا حفظش کند، اول شد نماینده، بعد شد شهردار، حالا هم میخواهد رئیس جمهور شود. ما به ثبات در مدیریت توجه نداریم. این یک اصل است. مدیر موفق کسی است که حوزۀ مدیریتش را جدی بگیرد و مدام از این شاخه به آن شاخه نپرد. شهردار تهران بودن مسئولیت سادهای است؟ ادارۀ شهری که ۱۰ میلیون جمعیت و این همه مشکلات دارد، کار بسیار دشوار و مهمی است.
آقای قالیباف اسفند پارسال، یعنی همین سه ماه قبل، در انتخابات مجلس کاندیدا بود و حالا کاندیدای ریاست جمهوری شده. یعنی اگر رای بیاورد، مجلس را رها میکند و میرود در دولت. این مایۀ وهن جایگاه مجلس نیست؟
به نظرم آقای قالیباف از اول به ریاست جمهوری میاندیشید و مجلس را یدک میکشد. به همین دلیل کاندیدای ریاست جمهوری شده. او به خودش میگوید اگر رای بیاورم، رئیس جمهور میشوم و اگر رای نیاورم، در همین مجلس باقی میمانم.
همین یدک کشیدن مجلس توهینآمیز نیست؟
بله، این هست ولی یک حقیقت داریم و یک واقعیت. حقیقت این است که «کار دنیا را قراری دادهاند/ هر کسی را ره به کاری دادهاند». اما واقعیت این است که فلان آقا رئیس ادارۀ آمار است، ولی دلش میخواهد فرماندار و استاندار شود. ما تا وقتی یک تشکل و تحزب علمی و عملی و واقعی نداشته باشیم، همچنان گرفتار همین مسائل هستیم.
دربارۀ آقای جلیلی چه نظری دارید؟
من خیلی با ایشان حشر و نشری نداشتهام. اطلاعی ندارم.
بین قالیباف و جلیلی، کدامشان برای نظام مطلوبتر است؟
به نظر میرسد که قالیباف مقدم است.
چرا؟
به دلیل سابقۀ کاریاش. او یک دوره رئیس مجلس بوده. ادارۀ ۲۹۰ نماینده با افکار مختلف، کار سادهای نیست.
فکر نمیکنید حزباللهیها بیشتر به جلیلی رای بدهند تا قالیباف؟
نمیدانم. ما در کشوری هستیم که اکثر مردم در دقیقۀ نود تصمیم میگیرند. پرسپولیس در نیمۀ اول سه گل خورد و در نیمۀ دوم چهار گل زد. گل چهارمش را هم در دقیقۀ نود زد. مردم ما هم بیشتر دقیقۀ نودی هستند! بنابراین ممکن است الان به یکی از این دو کاندیدا متمایل باشند ولی در دقیقۀ نود نظرشان عوض شود.
اگر انتخابات به مرحلۀ دوم کشیده شود، رقابت بین چه کسانی خواهد بود؟
اگر به مرحلۀ دوم برود، احتمالا پزشکیان و قالیباف در مرحلۀ دوم رقیب همدیگر خواهند بود.
و شما کدام یک از این دو نفر را برای کشور مناسبتر میدانید؟
باید دید تا آن موقع چه میشود. ولی الان علاقۀ شخصی من به آقای پزشکیان بیشتر است.
پس خودتان هم دقیقۀ نودی هستید!
بله، این طور به نظر میرسد!
رد صلاحیت دوبارۀ آقای لاریجانی برای شما عجیب نبود؟
چرا. من چون در مجلس کار کردهام و چونکه خانوادۀ او را میشناسم و نیز به دلیل بیانات رهبر معظم انقلاب پس از رد صلاحیت آقای لاریجانی در سال ۱۴۰۰، احتمال میدادم شورای محترم نگهبان این بار تجدید نظر کند ولی متاسفانه شورای نگهبان چنین کاری نکرد.