برای دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف باید تمام قد بایستیم و به احترام هوش و ذکاوتشان کلاه از سر برداریم.
صرف دانشجو بودن با دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شدن تفاوت دارد؛ به همین دلیل است که ۲۰ سال فریاد زدیم علی دایی؛ این فارغ التحصیل دانشگاه شریف، چهرهای است که به همین سادگی در فوتبال ایران تکرار نمیشود. قدر این موهبت را بدانید و از اعتبار و وجاهتی که او دارد به نفع فوتبال کشور استفاده کنید.
سوق دادن دایی به عرصه مربیگری و استفاده از او در تیمهای متوسط، چیزی را عاید این فوتبال نمیکند. خانهنشینی دایی در این فوتبال بیمار، هزار بار جای تاسف دارد که مدیران نیمبندی در باشگاهها، فدراسیون یا هر جای دیگری در این ورزش ظهور کنند؛ در حالی که نه تخصص دایی را دارند، نه اندازه او تحصیل کردهاند و نه به قدر و قیمتش وجاهت و اعتبار دارند.
همین حرف را در مورد عادل فردوسیپور به دفعات تکرار کردهایم. چهره دانشگاهی و خاص عرصه رسانه که او هم فارغالتحصیل صنعتی شریف است. حذف این افراد مستعد که حضورشان در هر جایگاهی، تفاوتها را بسیار گل درشت میکند، چیزی را به ما اضافه نمیکند. فردوسیپور که نباشد، راه برای آنهایی باز میشود که از اداره نصف و نیمه برنامهای کممخاطب هم عاجزند.
وقتی علی داییها حذف میشوند و جایگاهی در تصمیمسازیهای فوتبال کشور ندارند، نتیجه این میشود که فیفا بابت هر اتفاقی به ما تذکر میدهد. ما مدیران و چهرههای تحصیل کرده ورزشی داریم که بی هیچ دلیل موجهی در فوتبال نیستند. تازه وقتی از دستمان در میرود و تعدادی از آنها را وارد بازی میکنیم، به سرعت، تیم و باشگاه و رسانه و … را از این چهرهها دریغ میکنیم و هرگز از خود نمیپرسیم آیا آنها در این فوتبال جانشین دارند؟
مهدی مهدویکیا، وحید هاشمیان و بسیاری از چهرههای سرشناس فوتبال ایران میتوانستند گرهگشای کار ما در این قحط الرجال گسترده ورزشی باشند اما با سرمایههای خود چه کردیم و آنها را به کدام مقصد سوق دادیم؟