از زمانی که فعالیت های سیاسی و اجتماعی و بالأخص رسانه ای خودم را شروع کرده ام، روزی نیست که درخواست کمک های نقدی و غیر نقدی از جانب افرادی که به فقر مطلق دچار شده اند نداشته باشم.
مراجعاتی که حاصل از بازدیدها و مشاهدات میدانی است که انجام می دهیم و ساکنین مناطق محروم تصور می کنند که ما از سوی مسئولین استان آمده ایم که یکی دوتا نیست و دور و نزدیک هم ندارد، از محله های مختلف فقر زده کرمانشاه بگیر تا سایر نقاط استان، کافیست با کمک تعدادی از انجمن ها و مددکاران استان چند موردی هم کمک کرده باشی، به راحتی پیدا خواهی شد، از سر لطف گاهی اسمت خیر میشود و گاهی دکتر، حاجی و …
اگر ظرف وجودی ات بزرگ نباشد، از شنیدن دردها و مشکلاتشان کارَت به افسردگی می کٍشد، مشکلشان که یکی دوتا نیست، مشکلات یک زندگی روز مره و یک عمر است.
روزی با تعدادی از دوستان به محلات حاشیه نشین کرمانشاه سر زدیم تا ببینیم وضعیت آن ها چگونه است حال به چند مورد از مشکلات آنها بعنوان نمونه اشاره می کنم:
ابتدا به محله ملا حسینی رفتیم که با حضور ده ها نفر در مسجد آنجا حاضر شدیم که دخترکی ۱۶ ساله ای بلند می شود و می گوید راستی عمو ما خیلی بدبختیم، پدرم معتاد است، برادرم ۴ ساله هستش و مادرم می رود باغ فردوس قبرها را میشورد تا شاید نانی تهیه کند و من را شوهر دادن ولی الان چیزی برای شروع زندگی ندارم، می شود چندتا لباس و وسیله برای من بگیرید تا بروم خانه شوهر، آخه مادرم دیگه نمی تواند خرجمان را بدهد و سپس بغضی تمام وجودم را گرفت که پس از لحظه ای دیدم خانمی ۶۰ ساله بلند می شود و می گوید شما هم مثل برادرمی، شوهرم فوت شده و دو تا بچه از آن دارم، تو رو خدا داریم از گرسنگی می میریم، یک کمک ماهیانه به ما بکن و بعد از آنکه از مسجد بیرون آمدیم و با راهنمایی یک ضایعاتی به منازل زیادی که در فقر مطلق اند رفتیم، تا اینکه یه نفر با خواهش از ما خواست برویم خانه اش که یک زیر زمین ۴۰ متری بود سپس گفت، اینجا اجاره نشینم اینم زن و دو دخترم، کارم جمع کردن ضایعات تو کوچه و خیابانهاست و امروز از صبح تا حالا فقط به اندازه ۱۰ هزار تومان جمع کردم پاهام میخچه زده و دیگر نمی توانم راه برم، تو رو خدا به دادمان برس، بگو منو ببرند تحت پوشش یا بهزیستی یا کمیته امداد.. سپس به محله حکمت آباد رفتیم، محله ای که سال هاست با مشکلاتش آشنا هستیم، در هربار مشاهدات میدانی و گفت و شنودی که با ساکنین این محله داشته ایم بیش از ۵۰ نامه از انواع درخواست کمک های نقدی و غیر نقدی را به ما داده اند که به جناب فرماندار یا استاندار بدهیم، چهره ی فقر از سر و روی محله و افراد هویداست، زنی میان سال با بچه ای معلول در بغل که اندازه نوزادی چند ماهه است جلو می آید، با گریه می گوید این بچه هفت سالش است، کمک هزینه بهزیستی حتی به پوشکش هم نمیرسد، اجاره نشین هم هستم، هیچ کسی نیست به دادمان برسد و نکته دردناک اینجاست که در محله حکمت آباد جایی به نام کولی آباد وجود دارد که وقتی منازل آنها را می بینی آدم را به یاد رمانها و داستانهای درام و غم انگیز می اندازد، وقتی می بینی یکی سقف خانه اش آمده پایین، یکی گاز و برقش را قطع کرده اند، آن یکی یخچال ندارد، دیگری هم اصلاً حمام نداره و حتی یک دست غذا که در داخل یخچالش پیدا شود، باید برای آنها خون گریه کرد ….
از این دست از محلات در سطح استان کرمانشاه و حتی در روستاها کم نیستند که همشهری ها و هم استانی های زیادی همه روزه همت می کنند و به داد بعضی ها می رسند ولی مسئله یکی دو روز نیست بلکه زندگی ها و سال ها زندگی است، مشکلات هم که یکی دوتا نیست، حال که کرونا هم از راه رسیده است، چیزی هم در خانه نیست، همه از قرنطینه دم می زنند، ضایعاتی ها هم تعطیل اند، روزها خیلی کُند میگذرد، از کمک دولتی هم فعلاً خبری نیست.
راستی اگر کرونا ما را نکشد، فقر حتماً خواهد کُشت و من در این روزهای کرونایی، تمام فقرایی که تا کنون دیده ام جلوی چشمم رژه می روند، و گرچه می دانم که هر روزه عده ای نوع دوست در حال کمک به آنها هستند ولی می دانم که راه نجات فقرا «فقط و فقط از مسیر حاکمیت است»
حاکمیت و بویژه نمایندگان مجلس شورای اسلامی لازم است به تدوین و تصویب «قانون فقرا» بپردازد تا در قالب آن مسئلهی اشتغال، بیمه تامین اجتماعی و معیشت سه قشر اصلی فقرا یعنی فقرای سالمند و معلول، فقرای سالم و فقرای آسیب دیده اجتماعی را بر طرف نمایند.
اگر مجلس یازدهم که عنوان مجلس انقلابی را به خود گرفته است، فقط و فقط همین یک مورد را به سرانجام برساند خدمت بزرگی به کشور خواهد نمود.