گروه سیاسی: روزنامه همدلی نوشت: استعفا یکی از غریبترین اصطلاحات و احتمالات سیاسی در جامعه ایران است. نه در عالم سیاست که در سایر حوزهها نیز بهندرت افراد، حتی زیر فشار، تن به استعفا از مسئولیت و جایگاه خود میدهند. برای نمونه در فوتبال کمتر شنیده شده است یک مربی بعد از ضعیفترین نتایج و عملکرد از باشگاه خود استعفا دهد.
این گروه مربیان معمولا به سختی اخراج میشوند که بعد از آن نیز فرد اخراجی طلبکار و مدعی اجحاف در حق خود است. با این اوصاف در عرصه قدرت سیاسی، غلظت این غرابت بیشتر است و هیچ سیاستمداری هیچ گاه دلیلی برای کنار رفتن نمیبیند. اکنون در چنین فضایی برخی پیشنهاد استعفای حسن روحانی را مطرح کردهاند. این پیشنهاددهندگان همه از مخالفان رئیس جمهور نیستند و در میان آنها برخی از جنبه «راه حل مسئله» چنین پیشنهادی را به میان آوردهاند.
موازیکاری نهادهای قدرت، عدم استقلال کافی دولت، تشدید تقابلات شدید در میان گروههای بانفوذ و ایستادن آنها در برابر دولت، خصومت شدید با شخص حسن روحانی و حامیان اصلاحطلب او و… عملا هیچ جایی برای ادامه فعالیت دولت باقی نگذاشته است. در چنین شرایطی کنار رفتن کامل دولت میتواند به حذف این تقابلات و حذف بهانههای عدم تمرکز برای کار و فعالیت منجر شود. در حال حاضر و با وجود نقش همه نهادها در بحران فعلی، اما دولت تنها هدف اتهام و انتقاد و هجمه است و کنار رفتن رئیس جمهور، عملا فرصت اتهامزنی به دولت را از سایر مقصرین خواهد گرفت.
دولت به عنوان عامل اصلی بحران معرفی میشود، ولی در مقابل اختیارات مهمی برای تصمیمگیری – و به طور مثال مذاکره خارجی- برای حل آن را ندارد. در طرف مقابل همین وضعیت بهانه خوبی برای برخی دولتیهای متفاوت با بدنه رای دولت شده تا عملا به اعمال نفوذ جهت کسب امتیاز برای خود و نزدیکانشان بپردازند و تن به هیچ کار یا برنامه جدیدی ندهند تا کشور در تعطیلی کامل به سر برد.
استعفا اما مشخصا برای حسن روحانی کار راحتی نیست، یعنی به غیر از دلبستگی و دشواری در دل کندن از قدرت، هزینههای زیادی برای استعفادهنده در پی خواهد داشت. استعفا چه در این زمان و چه هر زمان دیگری برای یک رئیسجمهور یعنی قهر از قدرت و مجوزدهی به همه مخالفین برای حمله و حتی حذف.
دو استعفا و استیضاح قبلی در این سطح در تاریخ سیاسی بعد از انقلاب اسلامی نیز این هراس را تقویت میکند. با استعفای مهدی بازرگان -که البته به نظر میرسد تنها راه ممکن در آن روزگار بود – نهضت آزادی و جریان سیاسی متبوعش به محاق مطلق سیاسی رفتند. در مورد برکناری بنیصدر نیز از نظر سیاسی بدترین سرنوشت برای وی و اطرافیانش رقم خورد.
البته تصمیم به استعفا تماما با شخص رئیس جمهور نیست و کلیت مجموعه دولت باید امکان کنار رفتن و واگذاری قدرت و مسئولیت را به یک دولت جدید داشته باشند. اما از آنجا که وزارتخانهها و مدیران کلان دولت معمولا جزایری مستقل هستند و قانون هم چنین چیزی را پیشبینی نکرده است، نه تنها کنار نخواهند رفت که برخی از آنها از مدتها پیش و حتی برخی از ابتدا در تقلا برای ماندن در دولت آینده هستند.مدیران دولتی هرگز در بر عهده گرفتن مشکلات سهمی را به دوش نمیگیرند و برخی هم گهگاهی علیه دولت و شخص رئیس جمهور موضع انتقادی و مخالف میگیرند. طیف منطقیتر و محاسبهگرتر مخالفین دولت، با اطلاع از همین موضوع و نمایشی بودن استعفا ترجیح میدهند رئیس جمهور تا پایان دورهاش بماند و مسئولیت امور بر گردنش باشد؛ چرا که در صورت استعفا، او نقش قهرمان خواهد گرفت و از آن طرف هم مخالفین امروزی به خوبی میدانند که بعد از روحانی هم قرار نیست هیچ تحولی اتفاق بیفتد و حکایت دولت آینده در قیاس با دولت فعلی شبیه وضعیت ضعیف و سردرگمی مجلس یازدهم به نسبت مجلس دهم خواهد بود. روحانی در حال حاضر شرایط خوبی ندارد و هیچنشانهای که به تغییری به نفع او منجر شود، نیز دیده نمیشود.
حتی اگر «جو بایدن» در آمریکا بر سر کار بیاید، دیگر هسته تصمیم گیرنده قدرت در ایران فرصت مذاکره به روحانی نخواهد داد. ضمن آن که بایدن یا هر کس دیگر نجاتبخش نخواهند بود. روحانی با استعفا و حتی افشاگری و بیان واقعیات -اگر وجود داشته باشد- هم شمایل یک قهرمان پیدا نخواهد کرد. او مدتهاست حتی برای طرفدارانش به پایان رسیده است و اکنون نمایندگان مجلس یازدهم برای عرضاندام و جبران بیکاری خود، پروژه فحاشی علیه وی را آغاز کردهاند. برخی نیز قصد دارند پرونده استیضاح حسن روحانی را بعد از توقف اجباری به جریان بیندازند. استعفا و استیضاح در صحنه سیاسی ایران و در این سطح کمی غیرممکن است. تجربههای قبلی نشان میدهد که بهویژه در اینمقطع استیضاح رئیس جمهور و حتی وزراء انجام نخواهد شد و حتی کار به سوال از رئیس جمهور نیز نمیکشد که کاملا معلوم است در آن صورت روحانی به مجلس نمیرود و بحران عمیقتر خواهد شد.
استعفا آخرین حرکت برای دولتی است که عملا دولت نیست و در سه سال گذشته کاری نتوانسته است انجام دهد و اکنون در ضعیفترین دوران خود قرار دارد. استعفا علاج وضعیت فعلی -که اگر بخواهیم با مسامحه آن را بحران نخوانیم- نیست و تنها بهانه را از جریاناتی که بعدها به هیچ کس پاسخگو نیستند و همیشه عذرموجهی دارند، در کوتاهمدت خواهد گرفت.
در یک تحلیل خوشبینانه میتوان ادعا کرد که ادامه کار روحانی و دولتش با چنین وضعیتی آخرین ضربهها را بر پیکر نیمهجان دمکراسی و مشارکت سیاسی در ایران وارد میکند و به نفع مخالفین اصلاحطلبی در معنای تاریخی و عمومی آن خواهد بود. با این وجود هیچ بعید نیست با استعفای رئیس جمهور کشور و وضعیت دمکراسی نیمبند در آن به یک مرحله غیر قابل بازگشت هدایت شود؛ اما راه چاره کدام است؟
این گروه مربیان معمولا به سختی اخراج میشوند که بعد از آن نیز فرد اخراجی طلبکار و مدعی اجحاف در حق خود است. با این اوصاف در عرصه قدرت سیاسی، غلظت این غرابت بیشتر است و هیچ سیاستمداری هیچ گاه دلیلی برای کنار رفتن نمیبیند. اکنون در چنین فضایی برخی پیشنهاد استعفای حسن روحانی را مطرح کردهاند. این پیشنهاددهندگان همه از مخالفان رئیس جمهور نیستند و در میان آنها برخی از جنبه «راه حل مسئله» چنین پیشنهادی را به میان آوردهاند.
موازیکاری نهادهای قدرت، عدم استقلال کافی دولت، تشدید تقابلات شدید در میان گروههای بانفوذ و ایستادن آنها در برابر دولت، خصومت شدید با شخص حسن روحانی و حامیان اصلاحطلب او و… عملا هیچ جایی برای ادامه فعالیت دولت باقی نگذاشته است. در چنین شرایطی کنار رفتن کامل دولت میتواند به حذف این تقابلات و حذف بهانههای عدم تمرکز برای کار و فعالیت منجر شود. در حال حاضر و با وجود نقش همه نهادها در بحران فعلی، اما دولت تنها هدف اتهام و انتقاد و هجمه است و کنار رفتن رئیس جمهور، عملا فرصت اتهامزنی به دولت را از سایر مقصرین خواهد گرفت.
دولت به عنوان عامل اصلی بحران معرفی میشود، ولی در مقابل اختیارات مهمی برای تصمیمگیری – و به طور مثال مذاکره خارجی- برای حل آن را ندارد. در طرف مقابل همین وضعیت بهانه خوبی برای برخی دولتیهای متفاوت با بدنه رای دولت شده تا عملا به اعمال نفوذ جهت کسب امتیاز برای خود و نزدیکانشان بپردازند و تن به هیچ کار یا برنامه جدیدی ندهند تا کشور در تعطیلی کامل به سر برد.
استعفا اما مشخصا برای حسن روحانی کار راحتی نیست، یعنی به غیر از دلبستگی و دشواری در دل کندن از قدرت، هزینههای زیادی برای استعفادهنده در پی خواهد داشت. استعفا چه در این زمان و چه هر زمان دیگری برای یک رئیسجمهور یعنی قهر از قدرت و مجوزدهی به همه مخالفین برای حمله و حتی حذف.
دو استعفا و استیضاح قبلی در این سطح در تاریخ سیاسی بعد از انقلاب اسلامی نیز این هراس را تقویت میکند. با استعفای مهدی بازرگان -که البته به نظر میرسد تنها راه ممکن در آن روزگار بود – نهضت آزادی و جریان سیاسی متبوعش به محاق مطلق سیاسی رفتند. در مورد برکناری بنیصدر نیز از نظر سیاسی بدترین سرنوشت برای وی و اطرافیانش رقم خورد.
البته تصمیم به استعفا تماما با شخص رئیس جمهور نیست و کلیت مجموعه دولت باید امکان کنار رفتن و واگذاری قدرت و مسئولیت را به یک دولت جدید داشته باشند. اما از آنجا که وزارتخانهها و مدیران کلان دولت معمولا جزایری مستقل هستند و قانون هم چنین چیزی را پیشبینی نکرده است، نه تنها کنار نخواهند رفت که برخی از آنها از مدتها پیش و حتی برخی از ابتدا در تقلا برای ماندن در دولت آینده هستند.مدیران دولتی هرگز در بر عهده گرفتن مشکلات سهمی را به دوش نمیگیرند و برخی هم گهگاهی علیه دولت و شخص رئیس جمهور موضع انتقادی و مخالف میگیرند. طیف منطقیتر و محاسبهگرتر مخالفین دولت، با اطلاع از همین موضوع و نمایشی بودن استعفا ترجیح میدهند رئیس جمهور تا پایان دورهاش بماند و مسئولیت امور بر گردنش باشد؛ چرا که در صورت استعفا، او نقش قهرمان خواهد گرفت و از آن طرف هم مخالفین امروزی به خوبی میدانند که بعد از روحانی هم قرار نیست هیچ تحولی اتفاق بیفتد و حکایت دولت آینده در قیاس با دولت فعلی شبیه وضعیت ضعیف و سردرگمی مجلس یازدهم به نسبت مجلس دهم خواهد بود. روحانی در حال حاضر شرایط خوبی ندارد و هیچنشانهای که به تغییری به نفع او منجر شود، نیز دیده نمیشود.
حتی اگر «جو بایدن» در آمریکا بر سر کار بیاید، دیگر هسته تصمیم گیرنده قدرت در ایران فرصت مذاکره به روحانی نخواهد داد. ضمن آن که بایدن یا هر کس دیگر نجاتبخش نخواهند بود. روحانی با استعفا و حتی افشاگری و بیان واقعیات -اگر وجود داشته باشد- هم شمایل یک قهرمان پیدا نخواهد کرد. او مدتهاست حتی برای طرفدارانش به پایان رسیده است و اکنون نمایندگان مجلس یازدهم برای عرضاندام و جبران بیکاری خود، پروژه فحاشی علیه وی را آغاز کردهاند. برخی نیز قصد دارند پرونده استیضاح حسن روحانی را بعد از توقف اجباری به جریان بیندازند. استعفا و استیضاح در صحنه سیاسی ایران و در این سطح کمی غیرممکن است. تجربههای قبلی نشان میدهد که بهویژه در اینمقطع استیضاح رئیس جمهور و حتی وزراء انجام نخواهد شد و حتی کار به سوال از رئیس جمهور نیز نمیکشد که کاملا معلوم است در آن صورت روحانی به مجلس نمیرود و بحران عمیقتر خواهد شد.
استعفا آخرین حرکت برای دولتی است که عملا دولت نیست و در سه سال گذشته کاری نتوانسته است انجام دهد و اکنون در ضعیفترین دوران خود قرار دارد. استعفا علاج وضعیت فعلی -که اگر بخواهیم با مسامحه آن را بحران نخوانیم- نیست و تنها بهانه را از جریاناتی که بعدها به هیچ کس پاسخگو نیستند و همیشه عذرموجهی دارند، در کوتاهمدت خواهد گرفت.
در یک تحلیل خوشبینانه میتوان ادعا کرد که ادامه کار روحانی و دولتش با چنین وضعیتی آخرین ضربهها را بر پیکر نیمهجان دمکراسی و مشارکت سیاسی در ایران وارد میکند و به نفع مخالفین اصلاحطلبی در معنای تاریخی و عمومی آن خواهد بود. با این وجود هیچ بعید نیست با استعفای رئیس جمهور کشور و وضعیت دمکراسی نیمبند در آن به یک مرحله غیر قابل بازگشت هدایت شود؛ اما راه چاره کدام است؟