بهعنوان مثال، افرادی که سحرخیزند ممکن است رفتارهای بهداشتی یا سبک زندگیای داشته باشند که خطر ابتلا به افسردگی را کاهش میدهد؛ ممکن است رژیم غذایی سالمتری داشته باشند، بیشتر ورزش کنند یا بیماریهای کمتری مانند دردهای مزمن داشته باشند که با افسردگی مرتبطند. همه این عوامل و بسیاری دیگر ممکن است با کاهش خطر ابتلا به افسردگی مرتبط باشد، نه فقط سحرخیزی. علاوه بر این، افسردگی خود باعث اختلالات خواب میشود، بنابراین ممکن است افسردگی دلیل شبزندهداری باشد، نه شبزندهداری دلیل افسردگی!
با اینحال، تحقیق جدید شواهد قانعکنندهتری ارایه میدهد که نشان از این دارد زود خوابیدن و زود بیدار شدن، به تنهایی و مستقل از سایر عوامل، میتواند از افسردگی جلوگیری کند.این تحقیق جدید که در JAMA Psychiatry (مجله پزشکی ماهانه انجمن پزشکی آمریکا) منتشر شده است، از روش تحقیقاتی به نام تصادفیسازی مندلی (گرگور مندل سال ۱۸۶۵ توانست قوانین حاکم بر انتقال صفات وراثتی را که حاصل آزمایشهای او روی گیاه نخود فرنگی بود، شناسایی کند. نتایج آزمایشها درباره پیشبینیهای انتقال صفتهای جانداران، لقب پدر دانش ژنتیک را برایش به ارمغان آورد و قانونهای او امروزه به قانونهای وراثت مندلی معروف است) استفاده میکند که به تشخیص روابط علل و معلولی کمک میکند.
با تصادفیسازی مندلی، محققان میتوانند گروههای زیادی از افراد را بر اساس تنوع ژنتیک، مستقل از سایر ویژگیهای مربوط به وضعیت سلامتی یا رفتاری، مقایسه کنند. در این مورد -تمایل به اینکه جغد شب باشی یا سحرخیز- صفات ارثیاند که بهصورت تصادفی، در طول رشد در رحم تخصیص مییابند.
بیش از ۳۴۰ گونه ژنتیکی مرتبط با ریتم خواب شبانهروزی شناسایی شده است و محققان میتوانند گروههای بزرگی از افراد دارای گونههای ژنتیکی سحرخیزی را با گروههای فاقد آن مقایسه کنند. در اصل، طبیعت این آزمایش تصادفی را برای آنها تنظیم کرده است.در این تحقیق، دانشمندان از دو پایگاه داده ژنتیکیِ بیش از ۸۰۰ هزار بزرگسال برای انجام تحقیق تصادفی مندلی درباره ریتم شبانهروزی و خطر ابتلا به افسردگی استفاده کردند.
این پایگاهها نه تنها شامل اطلاعات ژنتیکی بودند، بلکه دادههایی هم درباره موارد تشخیص افسردگی شدید، اطلاعات مربوط به زمان خوابیدن و بیدار شدن، اطلاعاتی که خود افراد ارایه داده بودند و سوابق آزمایشگاهی خواب به دست میدادند که محققان از آنها برای پایش و رصد نقطه میانی خواب (نقطه بین زمان شروع خواب و بیدار شدن) استفاده کردند، معیار علمی مفیدی برای تشخیص گرایشهای خواب افراد.
به عنوان مثال، فرد سحرخیزی که تمایل دارد ساعت ۱۰ بخوابد و ساعت ۶ از خواب بیدار شود، نقطه میانی خوابش ۲ صبح است.آنها دریافتند در افراد دارای عامل ژنتیکی سحرخیزی، هر ساعتی که نقطه میانی خواب به عقب کشیده شود (مثلا اگر ۲ صبح است، به یک صبح تغییر یابد) ۲۳درصد خطر ابتلا به افسردگی شدید را پایینتر میآورد.
دکتر تیل رونبرگ، متخصص کرونوبیولوژی که در این تحقیق نقش نداشت، گفت نقص این تحقیق این بود که دانشمندان هیچ اطلاعاتی در مورد زمانی که این افراد مجبور بودند برای کار یا سایر تعهدات خود از خواب برخیزند، نداشتند. او گفت حتی با تصادفیسازی مندلی، آنان نمیتوانند این واقعیت را توجیه کنند که شبزندهداران اغلب باید خیلی زود به محل کار خود بروند، که به خودی خود ممکن است به افسردگی کمک کند. او گفت: «آنان از دادههای خود نتیجهگیری درستی کردهاند، اما زندگی پیچیدهتر از آن است.»
دکتر ایاس داگلاس، از دانشگاه کالیفرنیا، سانفرانسیسکو و از نویسندگان اصلی این تحقیق گفت: «اگر جغد شب هستید، آیا تغییر عادتها افسردگی یا خطر ابتلا به آن را کاهش میدهد؟ لزوما نه.»به گفته او، این تحقیق گروههای زیادی از افراد و نه تکتک افراد را بررسی میکند.
او گفت: «این دادهها به ما میگوید روندهای خاصی در جامعه -مانند استفاده از تلفنهای هوشمند و سایر وسایل دارای نور آبی در شب، که باعث میشوند دیر بخوابیم- ممکن است بر میزان افسردگی در مردم تأثیر بگذارد. این نتایج بیانگر این نیست که اگر زودتر بخوابید، از افسردگی خلاص میشوید. کشف اینکه کدام مداخله در کدام جمعیت موثر است، به آزمایشهای بالینی نیاز دارد.»
او همچنین گفت: «در حالی که اطلاعات ما نمیگوید نقطه مطلوب کجاست، من میگویم اگر شما جغد شب هستید، به ویژه کسی که مجبور است زود بیدار شود، جلو انداختن زمان خواب حدود یک ساعت یا بیشتر مداخلهای ایمن است که ممکن است برای سلامت روان شما مفید باشد.»