مینا نظریکمال، مدرس و پژوهشگر سلامت روان در حوادث و سوانح، در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: «رشد پس از بحران، مفهوم جدیدی است که بهتازگی در حوزه روانشناسی بحران، توجه بسیاری را به خود جلب کرده و شامل برگشت فرد به سطح عملکرد روانشناختی پیشین پس از حادثه یا تغییرات مثبت نظیر قائلشدن ارزش بیشتر برای زندگی، بهبود روابط بینفردی، بهبود سطح عملکرد و عمیقترشدن معنا و فلسفه زندگی است. یافتههای متضادی درباره رشد پس از بحران در مطالعات وجود دارد و برخی مطالعات وجود این نوع رشد را تأیید و برخی دیگر گزارش میدهند که رشد پس از بحران واقعی نبوده و در حقیقت ناشی از نوعی توهم است. در نهایت مشخص شده دو نوع رشد پس از بحران وجود دارد که هر یک در برههای از زمان به منصه ظهور میرسد. بُعد اول بُعد سازنده و واقعی رشد است که پس از حوادثی مانند کرونا در برخی افراد بروز میکند و بُعد دوم نوعی خودفریبی بوده و در آن فرد بخشهایی از واقعیت را تحریف میکند و در واقع این واقعیت تحریفشده بهمثابه ضربهگیری عمل کرده و با این عمل به سازگاری کوتاهمدت فرد با بحران تجربهشده کمک میشود. این بعد رشد، احساس رشد است و نمود رفتاری ندارد. با گذر زمان این احساس کاذب رشد، با بعد سازنده رشد پس از بحران جایگزین میشود.
علاوه بر این در مطالعات مختلف، عواملی مانند گذر زمان، سبک مقابلهای خوشبینانه، معنویت، دوره سنی میانسالی، سخترویی، داشتن عزت نفس بالا، امیدواری و وجود تجربیات حل موفقیتآمیز حوادث گذشته بهعنوان پیشبینیکنندههای مثبت رشد پس از بحران معرفی شدهاند. از سویی هر آغازی پایانی دارد و هر آمدنی، رفتنی. این واقعیت درباره کرونا یا هر پاندمی دیگری هم صدق کرده و میکند. فردای این روزها دیر یا زود فرا میرسند و کم یا بسیار، آنها که میمانند و بهویژه آنها که در قرنطینه خودخواسته این روزهای خود را میگذرانند، چه سرنوشتی در انتظارشان است؟ برای آن که حال خوب را در این روزها و پس از آن بیشتر تجربه کنیم و از استرس و بیماریهای روانی فاصله بیشتری پیدا کنیم یا همان طور که پیشتر گفته شد، رشد پس از بحران داشته باشیم، لازم است زمانی در این ایام صرف تأمل به داشتههایمان کنیم. در واقع یکی از راههای مدیریت استرس، تمرکز بر داراییها و همچنین تغییر سبک زندگی است. تحقیقات نشان میدهد که اگر کرونا تا یک سال دیگر میهمان این سیاره باشد، شاهد تغییراتی شگرف خواهیم بود: کرونا فرهنگ مراودات و تعاملات اجتماعی را تغییر میدهد، جمعهای دوستانه کوچکتر میشود، حضور و فیزیک افراد جای خود را به تصاویر دیجیتال و مجازی میدهد، دلتنگیها بیشتر میشود و آهستهآهسته این سیطره تلفنها و دنیای اینترنت، جای خالی افراد و عزیزانمان را پر خواهد کرد و این ویروس یادآور میشود که نفسکشیدن چقدر ارزشمند و گرانبهاست. شاید انسانِ پس از کرونا باید بیش از هر چیز قدردان چیزهایی باشد که از قبل داشته؛ ولی آنها را نمیدیده است. کرونا به طرز شگفتانگیزی میانگین مطالعه افراد سیاره را در یک سال افزایش خواهد داد، هنر و خلاقیت فردی را به شکل درخورتوجهی رشد خواهد داد. در یک سال، صنایع دستی و هنرهای مبتنی بر فرد، یک رنسانس جدید را تجربه خواهد کرد. در بعد فردی نیز فرصتی برای قناعت، کاستن از شدت و سرعت فعالیتها، کاهش الگوی مصرف، عدم اسراف و زیادهروی و توجه بیشتر بر ارزشها و اخلاقیات فراهم میشود. در واقع در این روزها که مردم بدون نگهبان در خانههایشان حبس و زندانی شدهاند، فرصت بیشتری برای بازنگری بر سبک زندگی خود و به شیوه فشرده، فرصت خوبی برای تغییر و اصلاح عادتها و روش زندگیمان فراهم شده است. دوری اجباری از دنیای بیرون، زمان خوبی برای پرداختن به درون و خویشتن است. زرقوبرق زیباییها و پیشرفتهای ظاهری، ما را از دیدن خودمان تا حدود بسیاری غافل کرده بود و فرصت با هم بودنهای خانواده را محدود.
از سویی همانطور که سعدی میفرماید:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
کرونا مخاطب خاص ندارد! و همه و همه از فقیر و غنی، رئیس و وزیر تا کارگر و گدا را نمیشناسد؛ بنابراین احساس مسئولیت اجتماعی ما را در قبال بیماری کودکان فقیر در روستاها نیز به ما یادآوری میکند. به این ترتیب سبک زندگی استاندارد با همه ضرورتهای آن برای شهروندان پدیدار شده است. اموری که در گذشته فقط برخی از شهروندان رعایت میکردند، اکنون مسئلهای شخصی نیست؛ بلکه بقا و امنیت جامعه به رعایت آنها بستگی دارد.
از سویی ترس از کرونا، ترس از خیلی چیزها میتواند باشد: ازجمله اضطراب مرگ، ترس به خاطر زندگی نزیسته، داشتن دلبستگیهای مختلف، دربند خواستهها بودن و گمکردن مسیر حال خوب. مشغلههای زندگی امروزی، بسیاری از این موارد را از یاد ما بردند و این روزها، فرصت یادآوری آنها را فراهم کردهاند. میدانیم که هیجانها عمر کوتاهی دارند؛ پس دنبال زندگی شادمانه رفتن، ما را از تفریحی و هدفی به هدف و فعالیت دیگری سوق میدهد. هرچند گذرا شادی را تجربه کنیم؛ اما از آنجا که عمر شادی کوتاه است، در لابهلای روزمرگیها گم میشویم؛ پس شاید با تغییر نگاهمان به کرونا، این روزها را فرصتی برای تولد دوباره بتوان نامید.
به طور خلاصه، آنچه تأمل در این روزها و بازمهندسی در نگاه و سبک زندگیمان میتواند به ما هدیه دهد، قدردانی از داشتههایمان، فرصت محدودزیستن و مهمتر از همه این است که بدانیم ما آسیبپذیر هستیم. پذیرش این که هر چقدر قدرت بالاتر یا پول و موقعیت کاری بهتری به دست بیاوریم، باز هم فناپذیر و ضربهپذیر هستیم، فرصت خوبی برای توجه و پرداختن به چیزهایی است که حالمان را خوب میکند و این یعنی رشد پس از کرونا. نتیجهای که شاید بتوان از این مطالب گرفت، این است که این روزها، فرصت خوبی برای آمادگی خودخواسته برای زندگی غنیتر و پربارتر است و میتوان خود را برای مدیریت بهتر بحرانهای آتی تقویت کرد.»