سیدمحمد غرضی چند ماه بعد از عزل بنی صدر در انتخابات میان دورهای مجلس اول از حوزه انتخابیه اصفهان به مجلس راه یافت. اگرچه او تحولات مجلس در زمان استیضاح بنی صدر را از نزدیک درک نکرده، اما به واسطه مقام استانداری در یکی از درگیرترین استانهای جنگ یعنی خوزستان، در جریان نحوه مدیریت جنگ بنی صدر قرار داشته است. غرضی سال ۴۰ وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شده و به گفته خودش اگرچه در آن برهه جبهه ملی و نهضت آزادی فعالیت زیادی و افرادی نظیر مرحوم حبیبی و بنی صدر بر افکار دانشجویان تاثیر بهسزایی داشتند، اما او به هیچ کدام این افراد نزدیک نشده و رفیق «سعید محسن» و هسته اولیه تشکیل دهنده مجاهدین خلق شده است. غرضی یکی از ویژگیهای مهم ابوالحسن بنی صدر را کیش شخصیت او خوانده و میگوید: بنی صدر برای خودش یک ارزش فوق العادهای قائل بود. نویسنده بود، تحصیلکرده غرب بود و در اروپا برای خودش اسم و رسمی داشت، ولی در داخل ایران نفوذی نداشت. وقتی که به ایران برگشت در فضای آزادی رای آورد، ولی دلش با انقلابی بود که خودش میخواست شکل بدهد. سایت رویداد۲۴ درباره برخی ابهامات مربوط به نحوه مدیریت جنگ و اختلافات بنی صدر با مقامات عالی رتبه آن زمان با محمد غرضی گفتگو کرده است که در ادامه میخوانید.
* بنی صدر عضو حلقه نزدیک امام در پاریس بود. چطور میشود او را از انقلاب جدا کرد؟
بیشتر افرادی که در پاریس حلقه نزدیک امام را تشکیل میدادند، کسانی بودند که از نجف آمده بودند؛ افرادی نظیر محمد منتظری، بنده و دیگران. کسانی که روشنفکرتر بودند با امام فاصله داشتند.
* تاریخ این گزاره شما را نقض میکند، چون امام دولت موقت را با همین روشنفکرها تشکیل داد. از طرفی خود بنی صدر هم در ایران ۱۱ میلیون رای آورد؟
کاملا درست است. بنی صدر رای داشت، ولی مردم او را نمیشناختند. مردم فکر میکردند بنی صدر از اطرافیان امام بوده، ولی بعد از مدتی کم کم هر زمانی که بنی صدر خدمت امام میرسید، با امام مخالفت میکرد.
* یکی از انتقادات به بنی صدر، نحوه مدیریت جنگ بود. این مدیریت را به عنوان استاندار خوزستان چطور میدیدید؟
بنی صدر خودش یک بار به من گفت باید در جنگ ایران و عراق، اروپا را مقابل آمریکا قرار دهیم و نظرش به جنگ سیاسی بود، اما حزب جمهوری اسلامی این نظر را قبول نداشت و میخواست بجنگند. من آن زمان استاندار خوزستان بودم و به نظر این دو گروه اشراف کامل داشتم. نحوه مدیریت جنگ بنی صدر مانند نحوه مدیریت کشورش بود. در آن زمان در ایران شعار مرگ بر آمریکا شیوع داشت، ولی بنی صدر میگفت «مرگ» نگویید. همین رویکرد او یکی از تفاوتهای اصلی نوع تفکرش با حزب جمهوری بود.
* ریشه اختلاف بنی صدر با دیگر شخصیتهای پرنفوذ آن دوره از جمله شهید بهشتی و مرحوم هاشمی رفسنجانی چه بود؟
یک عدهای به مردم وصل بودند یک عدهای به رای. بنی صدر به رای وصل بود. سازمان مجاهدین خلق از بنی صدر حمایت میکردند و برای او رای جمع کردند. بنی صدر اهل حزب و گروهی نبود، ولی به سازمان مجاهدین خلق نزدیک بود. من معتقدم بنی صدر خائن نبود ولی «خود-اقتدارگرا» بود. یعنی خودش را راس کل امور کشور میدانست و این برای هیچ کس حتی خودش هم قابل تحمل نبود.
بزرگترین اشتباه بنی صدر همکاری با مجاهدین خلق بود
صادق زیباکلام هم در یادداشتی به مناسبت درگذشت ابوالحسن بنیصدر (اولین رییسجمهور ایران) نوشت: حجم حملات به مرحوم ابوالحسن بنیصدربعد ازفوتش خیلی بیشتر شده. در اتاق گفتگویی در کلابهاوس، جدای از فهرست اتهامات همیشگی، از جمله “خیانت” وی درجنگ و اینکه باعث سقوط خرمشهر میشود؛ جاسوسی برای آمریکاییها؛ تلاش درآزادی گروگانها و…، یک اتهام جدید هم به کیفرخواست علیه بنیصدر اضافه شد: مسئولیت اقتصاد دولتی فاسد و ناکارآمد کنونی ایران هم برعهده بنیصدر میباشد. او۴۳ سال پیش نظریه “اقتصاد توحیدی” را مطرح مینماید و آن نظریه بنیان اقتصاد امروز ایران میشود. یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران بعد از ۴۳ سال هنوز اسیر “اقتصاد توحیدی” بنیصدر است. “خیانت”های بنیصدر از جنس همان خیانتهایی است که نظام اسلامی ۴۳سال است به هر مخالف، ناراضی و منتقدی که با آن اختلاف پیدا میکند نسبت میدهد. از مرحوم مهندس بازرگان گرفته تا مرحوم آیتالله منتظری، مرحوم هاشمیرفسنجانی، میرحسین موسوی، حجت الاسلام مهدی کروبی، سیدمحمد خاتمی … تا برسیم به “خیانت”های روحانی و ظریف. بنیصدر قطعاً مرتکب اشتباهات مهمی شد. بزرگترین اشتباه وی همکاری با مجاهدین بود. جریانی که سرسوزنی اعتقاد به دموکراسی ندارد. اشتباه دیگر وی آن بود که با هیچ گروه، شخصیت و جریان دیگری حاضر به همکاری وتقسیم قدرت نبود. اشتباه سومش از دست دادن حمایت آیتالله خمینی بود. تکبر، منیت و غرور بیش از حد یقینا “پاشنه آشیل” وی در سقوط از قدرت شد. وگرنه او بعنوان یک روشنفکر مسلمان از محبوبیت زیادی میان اقشار و لایههای تحصیلکرده و مرفهترِ جامعه برخوردار بود. مخالفینِ اصلی بنیصدر، اسلامگرایان انقلابی بودند که پایگاه اصلیشان مجلس و حزب جمهوری اسلامی بود. پایگاه اجتماعیشان هم کسر قابل توجهای از روحانیون، بازار و کسبه خرده پا، اقشار و لایههای محرومتر و کمتر تحصیلکرده بودند. پایگاه اجتماعی بنیصدر بر عکس، اقشار و لایههای مرفهتر و تحصیلکردهتر شهرنشین بودند. رویاروییشان هم برسر قدرت بود. اسلامگرایان، برخلاف بنیصدر تشکیلات داشتند. انقلاب را رهبری کرده و خیلی بیشتر از بنیصدرِ “پاریسنشین” هزینه داده بودند. بنابراین حاضر نبودند قدرت کمتری از بنیصدر داشته باشند.اعتقادات، حوزه دیگر اختلاف بود. بنیصدر به دشمنی باغرب و آمریکا یا صدورانقلاب باورنداشت. او معتقد بود مدیریت کشور میبایستی به متخصصین واگذار شود در حالیکه انقلابیون، اصلیترین شرط را تعهد انقلابی میدانستند. آن جنگ قدرت و نهایتاً سقوط بنیصدر، بزرگترین ضربه را به آرمانهای دموکراتیک انقلاب وارد ساخت.