گروه سیاسی: در سالگرد انتخابات دور دوم ریاستجمهوری ۱۳۸۴ که به موجبش محمود احمدینژاد، پس از ۸ سال دوران اصلاحات به مسند ریاست دولت نهم تکیه زد.
روزنامه هم میهن، درباره شباهتها و تفاوتهای دو انتخابات ۱۳۸۴ و ۱۴۰۳ به گفتوگو با غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه، احمد علیرضابیگی، نماینده مجلس یازدهم و از چهرههای نزدیک به احمدینژاد، سعید شریعتی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت و محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی پرداختهایم که در ادامه می آید:
امروز سوم تیرماه سالروز پیروزی محمود احمدینژاد بر هاشمیرفسنجانی در دور دوم انتخابات ۱۳۸۴ است. این روزها برخی از شباهتهای این دوره از انتخابات با آن دوره سخن میگویند. به نظر شما ویژگیهای انتخابات ۱۳۸۴ چه بود و چرا و چگونه به آن نتیجه غیرقابل پیشبینی انجامید؟
محمد قوچانی: به نظر من در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ از شباهت با ۸۴ عبور کردیم چراکه این شباهت قبل از تایید و ردصلاحیتها بود. تعدد نامزدهای اصلاحطلب و میانهرو از یک طرف و کاندیداهای اصولگرا در مقابل آن مشکلی بود که در سال ۸۴ با آن مواجه بودیم. از یک طرف آقایان هاشمی، مهرعلیزاده، کروبی و معین و از طرف مقابل آقایان قالیباف، احمدینژاد، محسن رضایی و علیلاریجانی نامزد شده بودند. در حقیقت موازنه ۴ به ۴ شکل گرفته بود و در نهایت محسن رضایی از رقابت کنارهگیری کرد. شوک آن انتخابات هم ردصلاحیت آقایان معین و مهرعلیزاده بود که با حکم حکومتی مجدداً نامزد انتخابات شدند.
استنباط این بود که در آن انتخابات به دلیل تعدد نامزدها در هر دو طرف فردی مورد اجماع جناحین قرار گیرد، اما این اتفاق نیفتاد و درحالیکه همه فکر میکردند آقای هاشمی شانس بیشتری دارد، محمود احمدینژاد که شانساش از همه کمتر بود، پیروز انتخابات شد. آنچه مسلم است نظام حزبی ایران در دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا آزمون بدی را پشت سر گذاشتند.
در جریان اصولگرای آن زمان آقای ناطق نوری برای وحدت تلاش میکرد و موفق نشد. این سو هم تلاش برای وحدت صورت نگرفت و متاسفانه انتخابات را باختیم. در انتخابات ۱۴۰۳ اما شورای نگهبان بخشی از مسئولیتی که بر عهده احزاب سیاسی بهویژه اصلاحطلبان بود را با تنگنظری در بررسی صلاحیتها، بر عهده گرفت و تنها آقای پزشکیان تاییدصلاحیت شد و اجماعی در جبهه اصلاحات به وجود آمد تا از این مرحله عبور کنند. اما اصولگرایان گرفتار این مرحله شدهاند.
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی: یکی از حادثههای تلخی که در افکار جامعه نشسته، همان انتخاباتی بود که محمود احمدینژاد از صندوق رای درآمد و تکرار این ماجرا نگرانکننده است. در این روند مسائلی مانند زیاد بودن کاندیداها در بین اصلاحطلبان و میانهروها هم نقش داشت و نمیتوان این موضوع را انکار کرد.
احمد علیرضا بیگی: ظهور تفکری جدید از انقلاب اسلامی که معتقد بود این دور بسته و مسدود باید به پایان برسد و شرایط جدیدی برای تنفس انقلاب اسلامی فراهم شود، در انتخابات ۸۴ روی کار آمد و پرچمداری این حرکت را آقای احمدینژاد با تکیه بر نسل جوان آن روزها برعهده گرفت. به همین سبب نمیتوانیم صرفاً بگوییم در انتخابات سال ۸۴ نتیجه غیرقابل پیشبینی بوده است.
در شرایط زمانی سال ۸۴ جامعه بهدنبال پیدا کردن راه تنفسی برای عبور از شرایط ایجادشده توسط آقای هاشمی بود. به همین دلیل نظام انتخاباتی شرایطی را فراهم کرد تا تمام افکار خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند و ما در سال ۸۴ شاهد بالاترین تکثر از جهت کاندیداها بودیم. اما در شرایط موجود – سال ۱۴۰۳ – و پس از سانحهای که برای آقای رئیسی پیش آمد، این امکان برای تمام آرا و افکاری که میتوانست نماد جامع مطالبات مردم باشد فراهم نشد. بنابراین شور و هیجانی که در انتخابات ۸۴ وجود داشت، امروز امکان آن وجود ندارد.
سعید شریعتی: انتخابات سال ۸۴ در شرایطی برگزار شد که جامعه سیاسی ما در یک شرایط استثنائی قرار داشت؛ چراکه از سال ۸۱ یک نوع قهر اجتماعی به دلیل برخی اتفاقاتی که در شورای شهر تهران رخ داد و در عین حال فشارهای متمرکز و مکرر نهادهای فراقانونی به دولت آقای خاتمی تبلور پیدا کرد، باعث شده بود که پایگاه رای اصلاحطلبان و هواداران اصلاحات رفتهرفته از اینکه اصلاحطلبان در حکومت قادرند مطالبات آنها را به ثمر برسانند و پیگیری کنند، ناامید شوند.
این ناامیدی در بستری از فشارهای بینالمللی و حوادث پس از ۱۱ سپتامبر که منطقه ما را درگیر کرده بود، توسعه پیدا کرد و این مسائل دست به دست هم داد تا یک فضای بیرغبتی به انتخابات از سال ۸۱ تا ۸۴ به صورت پیوسته ایجاد شود؛ بهگونهایکه در انتخابات مجلس هفتم در سال ۸۲، با وجود آنکه تنشهای بسیاری بر سر ردصلاحیتهای گسترده شورای نگهبان نسبت به اصلاحطلبان رخ داده بود و تقریباً همه نیروهای اصلاحطلب ردصلاحیت شدند، باز هم فضایی نبود که به طرفداری از جریان اصلاحات باشد.
این مسئله تا بهار سال ۸۴ و موعد انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم ادامه پیدا کرد. در آن شرایط اصلیترین رقیب برای اصلاحطلبان قهر و تحریم انتخابات بود که از سوی نیروهای رادیکالتر تبلیغ و ترویج میشد و پایگاه رای اصلاحطلبان را به سمتعدم مشارکت در انتخابات سوق میداد. در آنجا اصلاحطلبان و اصولگرایان هر دو جریان اصلی سیاست در این انتخابات با یک ثبت متنوع از کاندیداها مشارکت داشتند.
کاندیداهای منتسب به جریان اصلاحات ۴ نفر بودند (آقایان هاشمیرفسنجانی، کروبی، مهرعلیزاده و معین) و در سمت اصولگرایان نیز ۴ نفر (آقایان قالیباف، لاریجانی، احمدینژاد و محسن رضایی) حضور داشتند که البته آقای رضایی از نیمههای رقابت از صحنه خارج شد.
یک سبد تقریباً مساوی وجود داشت و همان آرایی که قرار بود به صحنه بیاید و به صندوق ریخته شود تقسیم میشد. یک نقد از همان دوران تا الان به اصلاحطلبان وارد شده است که چرا همه با هم ائتلاف نکردند و کاندیدای واحد نداشتند.
کسانی که این نقد را مطرح میکنند متوجه نیستند که در انتخاباتهای اینچنینی سبد رای از جمع جبری آرا بالقوه کاندیداها حاصل نمیشود. یعنی اینگونه نیست که برای مثال ۹ میلیون رای آقای هاشمی، ۵ میلیون رای آقای کروبی، ۴ میلیون رای آقای معین اگر قرار بود یکی شوند در سبد آقای هاشمی قرار بگیرند.
خیر، اینگونه نبود، و جمعبرداری بود و لزوماً یک بعلاوه یک، دو نمیشد. در آن انتخابات نیز همین اتفاق رخ داد و میدیدیم که اینگونه نیست که اگر آقای معین به نفع آقای هاشمی کنار میرفت، همه چهار میلیون رای آقای معین در سبد آقای هاشمی قرار میگرفت.
کما اینکه پیمایشهای انتخاباتی در مرحله دوم که رقابت بین آقای هاشمی و احمدینژاد بود، نشان میدهد که ۲۱ درصد از آراء دکتر معین به سبد آقای احمدینژاد رفت و تعداد زیادی از طرفداران ایشان نیز در دور دوم شرکت نکردند. این نکته کلیدی است و ما خیلی تلاش کردیم بهعنوان یکی از اعضای محوری جریان اصلاحات تا به کاندیدای واحد برسیم. ما حتی با آقای هاشمی و کروبی مذاکره کردیم که بر روی آقای نجفی به اشتراک برسیم اما دوستان ما به هر دلیل همراهی نکردند.
آقای هاشمی موافق بود و آقای کروبی مخالف بود و حاضر نشدند بر روی یک کاندیدای واحد با همدیگر توافق کنیم و مسئله چندسبد شدن آرا گریزناپذیر بود.
ضمن اینکه ما فکر میکردیم به هر حال آقای کروبی هواداران خود را به صحنه میآورد و همینطور هر کدام از این سه بزرگوار. تحلیل ما این بود که در مرحله اول شاید ضرورتی نداشته باشد چراکه آقای کروبی در مرحله اول بخشی از تحریمیها را که با او نزدیکتر بودند به میدان میآورد، آقای معین و هاشمی نیز همینطور و در نتیجه فکر میکردیم کسانی که در مرحله اول رای دادند، آوردن آنها پای صندوق رای در مرحله دوم رقابت کار راحتتری است.
تحلیل دوستان ما در جریان اصلاحات، تحلیل قابلقبولی بود اما اتفاقی که رخ داد، سازماندهی نیروهای سازمانیافته سپاه و بسیج و ارگانهای نظامی را آنقدر برآورد نمیکردیم که بتواند یکپارچه پشت آقای احمدینژاد بیاید. ما اصلاً آقای احمدینژاد را در آن زمان رقیب نمیدانستیم و فکر میکردیم رقیب اصلی در بین اصولگرایان آقای قالیباف است؛ همینکه آقای زاکانی و… نیز در ابتدا در ستاد آقای قالیباف فعال بودند و به او کمک میکردند.
در سه چهار روز آخر که دستور سازمانی آمد به آقای احمدینژاد رای دهید، ماشین رای جمعکنی جریان مقابل که عمدتاً در سپاه و بسیج متمرکز بود به صورت دستوری به سمت آقای احمدینژاد رفت و دیگر آن فرصت که بتوانیم آقای احمدینژاد را بهعنوان رقیب خود مدنظر قرار دهیم و چاره کنیم از ما گرفته شد. این بخش بود که ما نتوانستیم برآورد کنیم و منجر شد آقای احمدینژاد با ۶۵۰ هزار رای بیشتر از آقای کروبی، به دور دوم برود.
*آیا فضای سیاسی و انتخاباتی این دوره با انتخابات ۱۳۸۴ قابل مقایسه است؟ چه اشتراکات و تفاوتهایی وجود دارد؟
محمد قوچانی: انتخابات این دوره را نهفقط با انتخابات سال ۸۴ بلکه با هیچکدام از انتخابات ادوار گذشته قابل مقایسه نمیدانم. زمانی مانند سال ۷۶ و ۹۲ و حتی سال ۹۶ دو جناح سیاسی یک نامزد نهایی دارند که با هم رقابت میکنند. اما زمانی امکان اجماع در جریان اصلاحطلب وجود ندارد و کسی که تایید میشود هم نمیتواند حمایت تمام جبهه اصلاحات را داشته باشد و اتفاق مانند سال ۱۴۰۰ رخ میدهد. این انتخابات متفاوت و در نوع خود انتخاباتی جدید است.
البته تنها شباهت آن با سال ۸۴ – که در روزشمارش آرا مشخص میشود – این است که تندروترین بخش جناح اصولگرا به قدرت برسد و از شکافها و امکانات موجود استفاده کند، که فعلاً رئیسجمهور شدن آقای سعید جلیلی را جنبه تبلیغاتی و روانی میدانم.
در این دوره، با انتخابات کاملاً متفاوتی مواجه هستیم البته در ادوار گذشته ما با موج تحریمها یا آرای باطله مواجه نبودیم. اما اصلیترین و مشکلترین کار ما جذب بخش خاکستری جامعه است در صورتی که آرای آنها به شکل آرای باطله نباشد و رای ندادن اتفاق نیفتد، به قطع آقای پزشکیان میتواند رئیسجمهوری آینده ایران شود.
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی: اینکه هنوز بعد از این همه سال مردم علاقهمند به کشور و وطنشان هستند قابل تقدیر است. امیدوارم متولیان برگزاری انتخابات، قدر این نعمت را بدانند و فضایی را مهیا کنند که مردم راغب شوند پای صندوق رای بیایند. متاسفانه هسته اقلیت تمامیتخواه بر امور کشور حاکم است و ابزار و ادوات دولت سیزدهم هم در جهت کاهش حضور مردم و رای جمع کردن برای آقایان قالیباف و جلیلی بوده است و اینطور نیست که مردم احساس امنیت و آرامش و احساس بیطرفی از سوی دولت داشته باشند و مردم از اینعدم بیطرفی دولت ناراحت و نگران هستند.
احمد علیرضا بیگی: شباهتی بین این دوره از انتخابات با انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ وجود ندارد. در آن زمان امکان بروز و ظهور این تفکر – احمدینژاد – فراهم شده بود که خود را عرضه کرده و در معرض انتخاب مردم قرار گیرد ولی متاسفانه در شرایط جدید و انتخابات ۱۴۰۳ این فکر امکان معرفی و عرضه خود را پیدا نکرد و در نتیجه این تفکر فاقد هرگونه گزینه برای مشارکت در انتخابات است. کمترین شباهتی بین احمدینژاد و کاندیداهای کنونی هم وجود ندارد. از سوی دیگر هر دو تفکری که در حال حاضر به رویارویی با هم میپردازند در رویارویی با احمدینژاد اشتراکنظر دارند.
سعید شریعتی: اشتراکات از نظر من در این است که اصلیترین رقیب انتخابات فضایعدم مشارکت است که از سال ۹۸ در سه انتخابات اخیر مشاهده میکنیم. عدم مشارکت بسیار پرقدرتتر از سال ۸۴ است و الان مردم متمایل به شرکت در انتخابات نیستند. افتراق نیز در این است که اصلاحطلبها یک کاندیدای واحد دارند و تفرق آرا وجود ندارد و اگر بتوانند پایگاه رای خودشان و جریان اجتماعی هوادار اصلاحطلبان را به انتخابات بکشانند، سبد رای آنها توزیع نمیشود.
در سمت اصولگرایان نیز بهرغم آنکه الان متفرق هستند و ۵ کاندیدا دارند، اما به نظر میرسد جریان هدایتکننده اصولگرایی طی روزهای آینده با کنار گذاشتن کاندیداهای پوششی و دعوت به انصراف سعی میکنند سبد رای خود را یکپارچه کنند و یک دوقطبی در روزهای پایانی رقابتها شکل خواهد گرفت.
*یکی از عوامل مؤثر در انتخابات ۱۳۸۴ تقویت گرایش تحریم و عدمشرکت در میان بخشی از حامیان اصلاحات بهویژه فعالان دانشجویی و برخی روشنفکران بود. تاثیر این جریان را در انتخابات ۱۳۸۴ و دوره کنونی چطور ارزیابی میکنید و چگونه اصلاحطلبان میتوانند این جریان را پای صندوق بیاورند؟
محمد قوچانی: در انتخابات این دوره کار از تمام ادوار گذشته سختتر است. از سال ۷۶ تا ۹۶ یک بخش تحریمی وجود داشت و تقریباً تصمیم ۲۵ درصد مردم ایران این بود که رای ندهند. از آغاز انقلاب هم این تحریم وجود داشته است.
البته این تحریم محدود به یک نظام سیاسی خاص نیست و فراتر از نظام جمهوری اسلامی در هر کشور دیگری ممکن است که درصدی نخواهند از حق رای خود استفاده کنند. در سال ۷۶ تا ۹۶ امیدی در جامعه وجود داشت، حتی در سال ۸۸ که دوره دوم آقای احمدینژاد بود، شورای نگهبان هنوز به این موقعیت نرسیده بود که رجال سیاسی کشور را ردصلاحیت کند.
به هر حال تایید صلاحیت میرحسین موسوی در آن دوره یک امر بدیهی بود و کسی نمیگفت: «عجب! آقای موسوی را هم تایید صلاحیت کردند.» چراکه جامعه احساس میکرد از نظر حاکمیت دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا به رسمیت شناخته شده است.
امکان داشت آقای میرحسین موسوی در سال ۷۶ تصمیم بگیرد تحت فشارهای پنهان وارد عرصه انتخابات نشود اما در سال ۷۶ آقای خاتمی ثبتنام کرد و با استقبال حاکمیت هم مواجه شد و عدهای که در انتخابات شرکت کردند مانند جبهه ملی – مذهبی و نهضت آزادی و از ردصلاحیت نامزد خود ناراحت بودند در نهایت پای صندوقهای رای آمدند.
به هر حال از وضعیت آقای زاکانی یا قاضی خبر داریم و تایید صلاحیت آنها عجیب است. راضی کردن جامعه با این شرایط بسیار سخت است. بهویژه آنکه به تازگی انتخابات مجلسی را پشت سر گذاشتیم که رقابت در آن بسیار کمرنگ بوده است. مردم هم به نشانه اعتراض، در این انتخابات شرکت نکردند.
البته هنوز فرصت ارزیابی انتخابات مجلس هم صورت نگرفته است. اگر میدانستیم که چنین اتفاقاتی رخ میدهد و انتخابات زودهنگام شکل میگیرد و از اقلیت مجلس دوازدهم یعنی مسعود پزشکیان نامزد ما در انتخابات ریاستجمهوری است، حتماً اتفاقات دیگری شکل میگرفت.
در حال حاضر موج ضدتحریم در روزهای اخیر خوب رشد کرده و شکستن این موج موفقیتآمیزتر بوده است. اما هنوز نتوانسته اجماعی که در سال ۷۶ یا ۹۲ و ۹۶ رخ داد را به وجود آورد. البته پیشبینی میکنم استقبال از رای دادن بیشتر میشود؛ بهویژه با عملکردی که رقبای آقای پزشکیان در مناظرات دارند.
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی: حرف من این است که اگر اصلاحطلب، اعتدالگرا، میهنپرست هستیم باید به دموکراسی احترام بگذاریم. بهرغم تمام فشارها و محدودیتها همچنان راه اصلاح کشور از صندوق رای میگذرد. یک عده مردم تبریز آمدند و به پزشکیان رای دادند که به مجلس رفت و امروز همان آقای پزشکیان میتواند رئیسجمهور شود.
شاید اگر دیروز به پزشکیان در تبریز رای داده نمیشد، ما امروز او را برای انتخابات ریاستجمهوری نداشتیم. اصلاحطلبان در مجلس دوازدهم تصمیم اشتباهی گرفتند اما تصمیمی که برای انتخابات ریاستجمهوری گرفتهاند کاملاً درست است چون اصلاحطلبان سه گزینه معرفی کردند، شرط گذاشتند و آن شرط عملیاتی شده است.
احمد علیرضا بیگی: اتفاقاً در انتخابات ۸۴ گونههای مختلف اصلاحطلبی و فرقههای مختلف به واسطه صدور حکم حکومتی امکان حضور در انتخابات را پیدا کردند. هر یک از خردهگروههای سیاسی که تعریف شدهاند، امکان معرفی گزینه خود را در انتخابات پیدا کردند. آقایان مهرعلیزاده، کروبی، معین و هاشمیرفسنجانی در این انتخابات حضور داشتند.
در حقیقت تمام خردهگروه و کلانگروههای اصلاحطلب امکان داشتن یک کاندیدا در انتخابات را داشتند تا بتوانند خود را عرضه کنند. ولی امروز متاسفانه امکان حضور در رقابت برای جریان احمدینژاد بههیچعنوان فراهم نشده و شورای نگهبان امکان مشارکت در انتخابات را از ما گرفته است.
از سوی دیگر اصلاحطلبها تتمه اعتبار و آبروی خود را پس از دولت آقای روحانی از دست دادند. البته در شرایط آن دوره آقای روحانی را بهعنوان رحم اجارهای توصیف کردند. آنها امروز یک راه تنفسی پیدا کرده و به آن توسل جستند اما نتوانستند گفتمان درستی را در شرایط کنونی داشته باشند بنابراین نمیتوانند قاطبه آرای مردم را جذب کنند.
سعید شریعتی: واقعاً فضای غالبعدم مشارکت در انتخابات این دوره خیلی از موضع خود اصلاحطلبها متأثر است. جبهه اصلاحات در سه انتخابات گذشته گفته است انتخابات معنادار نیست و حتی آقای خاتمی سه ماه پیش در انتخابات مجلس گفتند تا وقتی شورای نگهبان اینگونه رفتار میکند، انتخابات معنایی ندارد و مردم نمیآیند که رای بدهند.
حالا شکستن این فضا و نشان دادن اینکه با حضور آقای دکتر پزشکیان انتخابات معنادار است، بسیار دشوار است و فعلاً زبان ناطق اصلاحطلبها برای اینکه بگویند چرا این انتخابات معنادار است، زبان پرلکنتی است و خیلی راحت نمیتوانند ضرورت شرکت در انتخابات را حتی به هواداران خود منتقل کنند.
همه چیز به این یک هفته و گفتار و رفتار شخص آقای پزشکیان بستگی دارد که بتواند نشان دهد با حضور او در رقابت و پیروزی او در انتخابات تغییرات معناداری به نفع جامعه رقم میزند و این خیلی دشوار است و برای آقای پزشکیان هم دشوار است که بتواند این مفاهمه را با رایدهندگان برقرار کند.
روزنامه هم میهن، درباره شباهتها و تفاوتهای دو انتخابات ۱۳۸۴ و ۱۴۰۳ به گفتوگو با غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه، احمد علیرضابیگی، نماینده مجلس یازدهم و از چهرههای نزدیک به احمدینژاد، سعید شریعتی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت و محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی پرداختهایم که در ادامه می آید:
امروز سوم تیرماه سالروز پیروزی محمود احمدینژاد بر هاشمیرفسنجانی در دور دوم انتخابات ۱۳۸۴ است. این روزها برخی از شباهتهای این دوره از انتخابات با آن دوره سخن میگویند. به نظر شما ویژگیهای انتخابات ۱۳۸۴ چه بود و چرا و چگونه به آن نتیجه غیرقابل پیشبینی انجامید؟
محمد قوچانی: به نظر من در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ از شباهت با ۸۴ عبور کردیم چراکه این شباهت قبل از تایید و ردصلاحیتها بود. تعدد نامزدهای اصلاحطلب و میانهرو از یک طرف و کاندیداهای اصولگرا در مقابل آن مشکلی بود که در سال ۸۴ با آن مواجه بودیم. از یک طرف آقایان هاشمی، مهرعلیزاده، کروبی و معین و از طرف مقابل آقایان قالیباف، احمدینژاد، محسن رضایی و علیلاریجانی نامزد شده بودند. در حقیقت موازنه ۴ به ۴ شکل گرفته بود و در نهایت محسن رضایی از رقابت کنارهگیری کرد. شوک آن انتخابات هم ردصلاحیت آقایان معین و مهرعلیزاده بود که با حکم حکومتی مجدداً نامزد انتخابات شدند.
استنباط این بود که در آن انتخابات به دلیل تعدد نامزدها در هر دو طرف فردی مورد اجماع جناحین قرار گیرد، اما این اتفاق نیفتاد و درحالیکه همه فکر میکردند آقای هاشمی شانس بیشتری دارد، محمود احمدینژاد که شانساش از همه کمتر بود، پیروز انتخابات شد. آنچه مسلم است نظام حزبی ایران در دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا آزمون بدی را پشت سر گذاشتند.
در جریان اصولگرای آن زمان آقای ناطق نوری برای وحدت تلاش میکرد و موفق نشد. این سو هم تلاش برای وحدت صورت نگرفت و متاسفانه انتخابات را باختیم. در انتخابات ۱۴۰۳ اما شورای نگهبان بخشی از مسئولیتی که بر عهده احزاب سیاسی بهویژه اصلاحطلبان بود را با تنگنظری در بررسی صلاحیتها، بر عهده گرفت و تنها آقای پزشکیان تاییدصلاحیت شد و اجماعی در جبهه اصلاحات به وجود آمد تا از این مرحله عبور کنند. اما اصولگرایان گرفتار این مرحله شدهاند.
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی: یکی از حادثههای تلخی که در افکار جامعه نشسته، همان انتخاباتی بود که محمود احمدینژاد از صندوق رای درآمد و تکرار این ماجرا نگرانکننده است. در این روند مسائلی مانند زیاد بودن کاندیداها در بین اصلاحطلبان و میانهروها هم نقش داشت و نمیتوان این موضوع را انکار کرد.
احمد علیرضا بیگی: ظهور تفکری جدید از انقلاب اسلامی که معتقد بود این دور بسته و مسدود باید به پایان برسد و شرایط جدیدی برای تنفس انقلاب اسلامی فراهم شود، در انتخابات ۸۴ روی کار آمد و پرچمداری این حرکت را آقای احمدینژاد با تکیه بر نسل جوان آن روزها برعهده گرفت. به همین سبب نمیتوانیم صرفاً بگوییم در انتخابات سال ۸۴ نتیجه غیرقابل پیشبینی بوده است.
در شرایط زمانی سال ۸۴ جامعه بهدنبال پیدا کردن راه تنفسی برای عبور از شرایط ایجادشده توسط آقای هاشمی بود. به همین دلیل نظام انتخاباتی شرایطی را فراهم کرد تا تمام افکار خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند و ما در سال ۸۴ شاهد بالاترین تکثر از جهت کاندیداها بودیم. اما در شرایط موجود – سال ۱۴۰۳ – و پس از سانحهای که برای آقای رئیسی پیش آمد، این امکان برای تمام آرا و افکاری که میتوانست نماد جامع مطالبات مردم باشد فراهم نشد. بنابراین شور و هیجانی که در انتخابات ۸۴ وجود داشت، امروز امکان آن وجود ندارد.
سعید شریعتی: انتخابات سال ۸۴ در شرایطی برگزار شد که جامعه سیاسی ما در یک شرایط استثنائی قرار داشت؛ چراکه از سال ۸۱ یک نوع قهر اجتماعی به دلیل برخی اتفاقاتی که در شورای شهر تهران رخ داد و در عین حال فشارهای متمرکز و مکرر نهادهای فراقانونی به دولت آقای خاتمی تبلور پیدا کرد، باعث شده بود که پایگاه رای اصلاحطلبان و هواداران اصلاحات رفتهرفته از اینکه اصلاحطلبان در حکومت قادرند مطالبات آنها را به ثمر برسانند و پیگیری کنند، ناامید شوند.
این ناامیدی در بستری از فشارهای بینالمللی و حوادث پس از ۱۱ سپتامبر که منطقه ما را درگیر کرده بود، توسعه پیدا کرد و این مسائل دست به دست هم داد تا یک فضای بیرغبتی به انتخابات از سال ۸۱ تا ۸۴ به صورت پیوسته ایجاد شود؛ بهگونهایکه در انتخابات مجلس هفتم در سال ۸۲، با وجود آنکه تنشهای بسیاری بر سر ردصلاحیتهای گسترده شورای نگهبان نسبت به اصلاحطلبان رخ داده بود و تقریباً همه نیروهای اصلاحطلب ردصلاحیت شدند، باز هم فضایی نبود که به طرفداری از جریان اصلاحات باشد.
این مسئله تا بهار سال ۸۴ و موعد انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم ادامه پیدا کرد. در آن شرایط اصلیترین رقیب برای اصلاحطلبان قهر و تحریم انتخابات بود که از سوی نیروهای رادیکالتر تبلیغ و ترویج میشد و پایگاه رای اصلاحطلبان را به سمتعدم مشارکت در انتخابات سوق میداد. در آنجا اصلاحطلبان و اصولگرایان هر دو جریان اصلی سیاست در این انتخابات با یک ثبت متنوع از کاندیداها مشارکت داشتند.
کاندیداهای منتسب به جریان اصلاحات ۴ نفر بودند (آقایان هاشمیرفسنجانی، کروبی، مهرعلیزاده و معین) و در سمت اصولگرایان نیز ۴ نفر (آقایان قالیباف، لاریجانی، احمدینژاد و محسن رضایی) حضور داشتند که البته آقای رضایی از نیمههای رقابت از صحنه خارج شد.
یک سبد تقریباً مساوی وجود داشت و همان آرایی که قرار بود به صحنه بیاید و به صندوق ریخته شود تقسیم میشد. یک نقد از همان دوران تا الان به اصلاحطلبان وارد شده است که چرا همه با هم ائتلاف نکردند و کاندیدای واحد نداشتند.
کسانی که این نقد را مطرح میکنند متوجه نیستند که در انتخاباتهای اینچنینی سبد رای از جمع جبری آرا بالقوه کاندیداها حاصل نمیشود. یعنی اینگونه نیست که برای مثال ۹ میلیون رای آقای هاشمی، ۵ میلیون رای آقای کروبی، ۴ میلیون رای آقای معین اگر قرار بود یکی شوند در سبد آقای هاشمی قرار بگیرند.
خیر، اینگونه نبود، و جمعبرداری بود و لزوماً یک بعلاوه یک، دو نمیشد. در آن انتخابات نیز همین اتفاق رخ داد و میدیدیم که اینگونه نیست که اگر آقای معین به نفع آقای هاشمی کنار میرفت، همه چهار میلیون رای آقای معین در سبد آقای هاشمی قرار میگرفت.
کما اینکه پیمایشهای انتخاباتی در مرحله دوم که رقابت بین آقای هاشمی و احمدینژاد بود، نشان میدهد که ۲۱ درصد از آراء دکتر معین به سبد آقای احمدینژاد رفت و تعداد زیادی از طرفداران ایشان نیز در دور دوم شرکت نکردند. این نکته کلیدی است و ما خیلی تلاش کردیم بهعنوان یکی از اعضای محوری جریان اصلاحات تا به کاندیدای واحد برسیم. ما حتی با آقای هاشمی و کروبی مذاکره کردیم که بر روی آقای نجفی به اشتراک برسیم اما دوستان ما به هر دلیل همراهی نکردند.
آقای هاشمی موافق بود و آقای کروبی مخالف بود و حاضر نشدند بر روی یک کاندیدای واحد با همدیگر توافق کنیم و مسئله چندسبد شدن آرا گریزناپذیر بود.
ضمن اینکه ما فکر میکردیم به هر حال آقای کروبی هواداران خود را به صحنه میآورد و همینطور هر کدام از این سه بزرگوار. تحلیل ما این بود که در مرحله اول شاید ضرورتی نداشته باشد چراکه آقای کروبی در مرحله اول بخشی از تحریمیها را که با او نزدیکتر بودند به میدان میآورد، آقای معین و هاشمی نیز همینطور و در نتیجه فکر میکردیم کسانی که در مرحله اول رای دادند، آوردن آنها پای صندوق رای در مرحله دوم رقابت کار راحتتری است.
تحلیل دوستان ما در جریان اصلاحات، تحلیل قابلقبولی بود اما اتفاقی که رخ داد، سازماندهی نیروهای سازمانیافته سپاه و بسیج و ارگانهای نظامی را آنقدر برآورد نمیکردیم که بتواند یکپارچه پشت آقای احمدینژاد بیاید. ما اصلاً آقای احمدینژاد را در آن زمان رقیب نمیدانستیم و فکر میکردیم رقیب اصلی در بین اصولگرایان آقای قالیباف است؛ همینکه آقای زاکانی و… نیز در ابتدا در ستاد آقای قالیباف فعال بودند و به او کمک میکردند.
در سه چهار روز آخر که دستور سازمانی آمد به آقای احمدینژاد رای دهید، ماشین رای جمعکنی جریان مقابل که عمدتاً در سپاه و بسیج متمرکز بود به صورت دستوری به سمت آقای احمدینژاد رفت و دیگر آن فرصت که بتوانیم آقای احمدینژاد را بهعنوان رقیب خود مدنظر قرار دهیم و چاره کنیم از ما گرفته شد. این بخش بود که ما نتوانستیم برآورد کنیم و منجر شد آقای احمدینژاد با ۶۵۰ هزار رای بیشتر از آقای کروبی، به دور دوم برود.
*آیا فضای سیاسی و انتخاباتی این دوره با انتخابات ۱۳۸۴ قابل مقایسه است؟ چه اشتراکات و تفاوتهایی وجود دارد؟
محمد قوچانی: انتخابات این دوره را نهفقط با انتخابات سال ۸۴ بلکه با هیچکدام از انتخابات ادوار گذشته قابل مقایسه نمیدانم. زمانی مانند سال ۷۶ و ۹۲ و حتی سال ۹۶ دو جناح سیاسی یک نامزد نهایی دارند که با هم رقابت میکنند. اما زمانی امکان اجماع در جریان اصلاحطلب وجود ندارد و کسی که تایید میشود هم نمیتواند حمایت تمام جبهه اصلاحات را داشته باشد و اتفاق مانند سال ۱۴۰۰ رخ میدهد. این انتخابات متفاوت و در نوع خود انتخاباتی جدید است.
البته تنها شباهت آن با سال ۸۴ – که در روزشمارش آرا مشخص میشود – این است که تندروترین بخش جناح اصولگرا به قدرت برسد و از شکافها و امکانات موجود استفاده کند، که فعلاً رئیسجمهور شدن آقای سعید جلیلی را جنبه تبلیغاتی و روانی میدانم.
در این دوره، با انتخابات کاملاً متفاوتی مواجه هستیم البته در ادوار گذشته ما با موج تحریمها یا آرای باطله مواجه نبودیم. اما اصلیترین و مشکلترین کار ما جذب بخش خاکستری جامعه است در صورتی که آرای آنها به شکل آرای باطله نباشد و رای ندادن اتفاق نیفتد، به قطع آقای پزشکیان میتواند رئیسجمهوری آینده ایران شود.
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی: اینکه هنوز بعد از این همه سال مردم علاقهمند به کشور و وطنشان هستند قابل تقدیر است. امیدوارم متولیان برگزاری انتخابات، قدر این نعمت را بدانند و فضایی را مهیا کنند که مردم راغب شوند پای صندوق رای بیایند. متاسفانه هسته اقلیت تمامیتخواه بر امور کشور حاکم است و ابزار و ادوات دولت سیزدهم هم در جهت کاهش حضور مردم و رای جمع کردن برای آقایان قالیباف و جلیلی بوده است و اینطور نیست که مردم احساس امنیت و آرامش و احساس بیطرفی از سوی دولت داشته باشند و مردم از اینعدم بیطرفی دولت ناراحت و نگران هستند.
احمد علیرضا بیگی: شباهتی بین این دوره از انتخابات با انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ وجود ندارد. در آن زمان امکان بروز و ظهور این تفکر – احمدینژاد – فراهم شده بود که خود را عرضه کرده و در معرض انتخاب مردم قرار گیرد ولی متاسفانه در شرایط جدید و انتخابات ۱۴۰۳ این فکر امکان معرفی و عرضه خود را پیدا نکرد و در نتیجه این تفکر فاقد هرگونه گزینه برای مشارکت در انتخابات است. کمترین شباهتی بین احمدینژاد و کاندیداهای کنونی هم وجود ندارد. از سوی دیگر هر دو تفکری که در حال حاضر به رویارویی با هم میپردازند در رویارویی با احمدینژاد اشتراکنظر دارند.
سعید شریعتی: اشتراکات از نظر من در این است که اصلیترین رقیب انتخابات فضایعدم مشارکت است که از سال ۹۸ در سه انتخابات اخیر مشاهده میکنیم. عدم مشارکت بسیار پرقدرتتر از سال ۸۴ است و الان مردم متمایل به شرکت در انتخابات نیستند. افتراق نیز در این است که اصلاحطلبها یک کاندیدای واحد دارند و تفرق آرا وجود ندارد و اگر بتوانند پایگاه رای خودشان و جریان اجتماعی هوادار اصلاحطلبان را به انتخابات بکشانند، سبد رای آنها توزیع نمیشود.
در سمت اصولگرایان نیز بهرغم آنکه الان متفرق هستند و ۵ کاندیدا دارند، اما به نظر میرسد جریان هدایتکننده اصولگرایی طی روزهای آینده با کنار گذاشتن کاندیداهای پوششی و دعوت به انصراف سعی میکنند سبد رای خود را یکپارچه کنند و یک دوقطبی در روزهای پایانی رقابتها شکل خواهد گرفت.
*یکی از عوامل مؤثر در انتخابات ۱۳۸۴ تقویت گرایش تحریم و عدمشرکت در میان بخشی از حامیان اصلاحات بهویژه فعالان دانشجویی و برخی روشنفکران بود. تاثیر این جریان را در انتخابات ۱۳۸۴ و دوره کنونی چطور ارزیابی میکنید و چگونه اصلاحطلبان میتوانند این جریان را پای صندوق بیاورند؟
محمد قوچانی: در انتخابات این دوره کار از تمام ادوار گذشته سختتر است. از سال ۷۶ تا ۹۶ یک بخش تحریمی وجود داشت و تقریباً تصمیم ۲۵ درصد مردم ایران این بود که رای ندهند. از آغاز انقلاب هم این تحریم وجود داشته است.
البته این تحریم محدود به یک نظام سیاسی خاص نیست و فراتر از نظام جمهوری اسلامی در هر کشور دیگری ممکن است که درصدی نخواهند از حق رای خود استفاده کنند. در سال ۷۶ تا ۹۶ امیدی در جامعه وجود داشت، حتی در سال ۸۸ که دوره دوم آقای احمدینژاد بود، شورای نگهبان هنوز به این موقعیت نرسیده بود که رجال سیاسی کشور را ردصلاحیت کند.
به هر حال تایید صلاحیت میرحسین موسوی در آن دوره یک امر بدیهی بود و کسی نمیگفت: «عجب! آقای موسوی را هم تایید صلاحیت کردند.» چراکه جامعه احساس میکرد از نظر حاکمیت دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا به رسمیت شناخته شده است.
امکان داشت آقای میرحسین موسوی در سال ۷۶ تصمیم بگیرد تحت فشارهای پنهان وارد عرصه انتخابات نشود اما در سال ۷۶ آقای خاتمی ثبتنام کرد و با استقبال حاکمیت هم مواجه شد و عدهای که در انتخابات شرکت کردند مانند جبهه ملی – مذهبی و نهضت آزادی و از ردصلاحیت نامزد خود ناراحت بودند در نهایت پای صندوقهای رای آمدند.
به هر حال از وضعیت آقای زاکانی یا قاضی خبر داریم و تایید صلاحیت آنها عجیب است. راضی کردن جامعه با این شرایط بسیار سخت است. بهویژه آنکه به تازگی انتخابات مجلسی را پشت سر گذاشتیم که رقابت در آن بسیار کمرنگ بوده است. مردم هم به نشانه اعتراض، در این انتخابات شرکت نکردند.
البته هنوز فرصت ارزیابی انتخابات مجلس هم صورت نگرفته است. اگر میدانستیم که چنین اتفاقاتی رخ میدهد و انتخابات زودهنگام شکل میگیرد و از اقلیت مجلس دوازدهم یعنی مسعود پزشکیان نامزد ما در انتخابات ریاستجمهوری است، حتماً اتفاقات دیگری شکل میگرفت.
در حال حاضر موج ضدتحریم در روزهای اخیر خوب رشد کرده و شکستن این موج موفقیتآمیزتر بوده است. اما هنوز نتوانسته اجماعی که در سال ۷۶ یا ۹۲ و ۹۶ رخ داد را به وجود آورد. البته پیشبینی میکنم استقبال از رای دادن بیشتر میشود؛ بهویژه با عملکردی که رقبای آقای پزشکیان در مناظرات دارند.
غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی: حرف من این است که اگر اصلاحطلب، اعتدالگرا، میهنپرست هستیم باید به دموکراسی احترام بگذاریم. بهرغم تمام فشارها و محدودیتها همچنان راه اصلاح کشور از صندوق رای میگذرد. یک عده مردم تبریز آمدند و به پزشکیان رای دادند که به مجلس رفت و امروز همان آقای پزشکیان میتواند رئیسجمهور شود.
شاید اگر دیروز به پزشکیان در تبریز رای داده نمیشد، ما امروز او را برای انتخابات ریاستجمهوری نداشتیم. اصلاحطلبان در مجلس دوازدهم تصمیم اشتباهی گرفتند اما تصمیمی که برای انتخابات ریاستجمهوری گرفتهاند کاملاً درست است چون اصلاحطلبان سه گزینه معرفی کردند، شرط گذاشتند و آن شرط عملیاتی شده است.
احمد علیرضا بیگی: اتفاقاً در انتخابات ۸۴ گونههای مختلف اصلاحطلبی و فرقههای مختلف به واسطه صدور حکم حکومتی امکان حضور در انتخابات را پیدا کردند. هر یک از خردهگروههای سیاسی که تعریف شدهاند، امکان معرفی گزینه خود را در انتخابات پیدا کردند. آقایان مهرعلیزاده، کروبی، معین و هاشمیرفسنجانی در این انتخابات حضور داشتند.
در حقیقت تمام خردهگروه و کلانگروههای اصلاحطلب امکان داشتن یک کاندیدا در انتخابات را داشتند تا بتوانند خود را عرضه کنند. ولی امروز متاسفانه امکان حضور در رقابت برای جریان احمدینژاد بههیچعنوان فراهم نشده و شورای نگهبان امکان مشارکت در انتخابات را از ما گرفته است.
از سوی دیگر اصلاحطلبها تتمه اعتبار و آبروی خود را پس از دولت آقای روحانی از دست دادند. البته در شرایط آن دوره آقای روحانی را بهعنوان رحم اجارهای توصیف کردند. آنها امروز یک راه تنفسی پیدا کرده و به آن توسل جستند اما نتوانستند گفتمان درستی را در شرایط کنونی داشته باشند بنابراین نمیتوانند قاطبه آرای مردم را جذب کنند.
سعید شریعتی: واقعاً فضای غالبعدم مشارکت در انتخابات این دوره خیلی از موضع خود اصلاحطلبها متأثر است. جبهه اصلاحات در سه انتخابات گذشته گفته است انتخابات معنادار نیست و حتی آقای خاتمی سه ماه پیش در انتخابات مجلس گفتند تا وقتی شورای نگهبان اینگونه رفتار میکند، انتخابات معنایی ندارد و مردم نمیآیند که رای بدهند.
حالا شکستن این فضا و نشان دادن اینکه با حضور آقای دکتر پزشکیان انتخابات معنادار است، بسیار دشوار است و فعلاً زبان ناطق اصلاحطلبها برای اینکه بگویند چرا این انتخابات معنادار است، زبان پرلکنتی است و خیلی راحت نمیتوانند ضرورت شرکت در انتخابات را حتی به هواداران خود منتقل کنند.
همه چیز به این یک هفته و گفتار و رفتار شخص آقای پزشکیان بستگی دارد که بتواند نشان دهد با حضور او در رقابت و پیروزی او در انتخابات تغییرات معناداری به نفع جامعه رقم میزند و این خیلی دشوار است و برای آقای پزشکیان هم دشوار است که بتواند این مفاهمه را با رایدهندگان برقرار کند.