گروه سیاسی: سایت عصرایران طی یادداشتی نوشت: اصولگرایان تندرو همیشه در نقد اصلاحطلبان این ادعا را مطرح کردهاند که آنها بهترین سرمایۀ اسرائیل در ایران هستند. اما وقایع دهۀ اخیر، به خوبی نشان میدهد که اگر اسرائیل سرمایهای در ساخت قدرت سیاسی در ایران داشته باشد، آن سرمایه ربطی به اصلاحطلبان ندارد.
جریان موسوم به نفوذ، در حوزههایی از ساخت قدرت لانه کرده که اصلاحطلبان را به آن حوزهها راهی نیست. به ویژه اصلاحطلبان رادیکال، که تقریبا دو دهه است که از ساختار قدرت اخراج شدهاند.
مثلا در همین ماجرای ترور سید حسن نصرالله، اگر کسی نقش نفوذی اسرائیل را بازی کرده باشد و زمان و مکان نشست او با فرماندهان حزبالله لبنان را به مقامات امنیتی و نظامی اسرائیل اطلاع داده باشد، چنین فردی قطعا یکی از اصلاحطلبان نبوده.
نفوذیای از این دست را باید در نهادهایی جستوجو کرد که عناصر تشکیلدهندهاش به لحاظ فکری فرسنگها با اصلاحطلبان فاصله دارند؛ چراکه اصلاحطلبان حتی اگر برای حلوفصل پارهای از مشکلات در حوزههای اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی امکان حضور در ساختار قدرت را پیدا کنند، اساسا آن قدر معتمد نیستند که در نهادهایی مستقر شوند که بدانند رهبر حزبالله لبنان کی و کجا جلسه دارد یا مثلا حاج قاسم سلیمانی کی قرار است از سوریه به بغداد برود.
حسن روحانی که اصلاحطلب هم نبود و وقتی به ریاست جمهوری رسید، کیهان نوشت او اصولگرا است و پیروزیاش پیروزی اصولگرایان است، او هم به عنوان رئیسجمهور حتی مطلع نشده بود که ایران قرار است به پایگاه عینالاسد حمله کند.
روزنامۀ کیهان هم بعدها در توضیح بیاطلاعی روحانی نوشت: «گفتنی است تصمیم حملۀ موشکی به پایگاه عینالاسد در بامداد ۱۸ دی ۱۳۹۸ طبق قانون در سلسلهمراتب فرماندهی نیروهای مسلح گرفته شده بود و با حفظ محرمانگی مطلق، مطلعین از تصمیم حتی به ۱۰ نفر در میان کل نیروهای مسلح نمیرسید. بدیهی است اجرای این تصمیم نیاز به هیچ جلسهای خارج از چارچوب قانونی نیروهای مسلح نیز نداشت.»
فارغ از این پرسش اساسی که این چه رئیسجمهوری است که نمیداند کشور تحت ریاستش قرار است به پایگاه نظامی آمریکا حمله کند، نکتۀ مهمتر این است که وقتی حسن روحانیِ نه چندان اصلاحطلب هم آن قدر معتمد نبوده که به او بگویند قرار است به عینالاسد حمله کنیم، قطعا هیچ اصلاحطلبی از اسرار مهمی مثل رفتوآمد و نشستوبرخاست چهرههایی مثل سردار سلیمانی و حسن نصرالله در خارج کشور مطلع نبوده.
بنابراین اگر اقدامات نظامی آمریکا و اسرائیل علیه این چهرههای مهم «میدان» محصول «نفوذ» بوده باشد، اولا سرمایههای اسرائیل در ایران عناصری هستند که این نفوذ امنیتی را محقق کردهاند، ثانیا اصولگرایان باید این نفوذیها را در بین خودشان جستوجو کنند و مدام نگویند اصلاحطلبان سرمایۀ اسرائیل در ایراناند.
اساسا شاید این همه تاکید اصولگرایان تندرو بر «خدمات اصلاحطلبان به اسرائیل»، تلاشی است برای ایجاد «خطای دید» و نادیدهماندن خدمتکاران واقعی اسرائیل در ایران.
از ادبیات خود اصولگرایان چنین برمیآید که کشور گرفتار «نفوذ» و «آلودگی امنیتی» شده. اصلاحطلب بینوایی که از ضرورت فضای باز سیاسی و افزایش آزادیهای اجتماعی دم میزند و کانونهای اصلی قدرت برای حرفش تره هم خرد نمیکنند، اولا انگیزهاش بقای سیستم است، ثانیا با دفاع از «شفافیت» و «اصلاحات دموکراتیک»، در پی ممانعت از ابتلای سیستم به آلودگیهایی است که در فضای سیاسی بسته و مبتنی بر «تظاهر» امکانپذیر میشود.
دوست واقعی کسی است که با «نقد خردمندانه» در پی بهسازی سیستم است. بیتوجهی به نقدهای اصلاحطلبانۀ دوستان راستین، عرصه را خالی میکند برای رشد جاهطلبان نابخردی که با «تظاهر» جامهی «خودی» بر تن میکنند و با نفوذ به حاق سیستم، عملا «مهمترین سرمایه» و خدمتکار دشمن میشوند.
جریان موسوم به نفوذ، در حوزههایی از ساخت قدرت لانه کرده که اصلاحطلبان را به آن حوزهها راهی نیست. به ویژه اصلاحطلبان رادیکال، که تقریبا دو دهه است که از ساختار قدرت اخراج شدهاند.
مثلا در همین ماجرای ترور سید حسن نصرالله، اگر کسی نقش نفوذی اسرائیل را بازی کرده باشد و زمان و مکان نشست او با فرماندهان حزبالله لبنان را به مقامات امنیتی و نظامی اسرائیل اطلاع داده باشد، چنین فردی قطعا یکی از اصلاحطلبان نبوده.
نفوذیای از این دست را باید در نهادهایی جستوجو کرد که عناصر تشکیلدهندهاش به لحاظ فکری فرسنگها با اصلاحطلبان فاصله دارند؛ چراکه اصلاحطلبان حتی اگر برای حلوفصل پارهای از مشکلات در حوزههای اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی امکان حضور در ساختار قدرت را پیدا کنند، اساسا آن قدر معتمد نیستند که در نهادهایی مستقر شوند که بدانند رهبر حزبالله لبنان کی و کجا جلسه دارد یا مثلا حاج قاسم سلیمانی کی قرار است از سوریه به بغداد برود.
حسن روحانی که اصلاحطلب هم نبود و وقتی به ریاست جمهوری رسید، کیهان نوشت او اصولگرا است و پیروزیاش پیروزی اصولگرایان است، او هم به عنوان رئیسجمهور حتی مطلع نشده بود که ایران قرار است به پایگاه عینالاسد حمله کند.
روزنامۀ کیهان هم بعدها در توضیح بیاطلاعی روحانی نوشت: «گفتنی است تصمیم حملۀ موشکی به پایگاه عینالاسد در بامداد ۱۸ دی ۱۳۹۸ طبق قانون در سلسلهمراتب فرماندهی نیروهای مسلح گرفته شده بود و با حفظ محرمانگی مطلق، مطلعین از تصمیم حتی به ۱۰ نفر در میان کل نیروهای مسلح نمیرسید. بدیهی است اجرای این تصمیم نیاز به هیچ جلسهای خارج از چارچوب قانونی نیروهای مسلح نیز نداشت.»
فارغ از این پرسش اساسی که این چه رئیسجمهوری است که نمیداند کشور تحت ریاستش قرار است به پایگاه نظامی آمریکا حمله کند، نکتۀ مهمتر این است که وقتی حسن روحانیِ نه چندان اصلاحطلب هم آن قدر معتمد نبوده که به او بگویند قرار است به عینالاسد حمله کنیم، قطعا هیچ اصلاحطلبی از اسرار مهمی مثل رفتوآمد و نشستوبرخاست چهرههایی مثل سردار سلیمانی و حسن نصرالله در خارج کشور مطلع نبوده.
بنابراین اگر اقدامات نظامی آمریکا و اسرائیل علیه این چهرههای مهم «میدان» محصول «نفوذ» بوده باشد، اولا سرمایههای اسرائیل در ایران عناصری هستند که این نفوذ امنیتی را محقق کردهاند، ثانیا اصولگرایان باید این نفوذیها را در بین خودشان جستوجو کنند و مدام نگویند اصلاحطلبان سرمایۀ اسرائیل در ایراناند.
اساسا شاید این همه تاکید اصولگرایان تندرو بر «خدمات اصلاحطلبان به اسرائیل»، تلاشی است برای ایجاد «خطای دید» و نادیدهماندن خدمتکاران واقعی اسرائیل در ایران.
از ادبیات خود اصولگرایان چنین برمیآید که کشور گرفتار «نفوذ» و «آلودگی امنیتی» شده. اصلاحطلب بینوایی که از ضرورت فضای باز سیاسی و افزایش آزادیهای اجتماعی دم میزند و کانونهای اصلی قدرت برای حرفش تره هم خرد نمیکنند، اولا انگیزهاش بقای سیستم است، ثانیا با دفاع از «شفافیت» و «اصلاحات دموکراتیک»، در پی ممانعت از ابتلای سیستم به آلودگیهایی است که در فضای سیاسی بسته و مبتنی بر «تظاهر» امکانپذیر میشود.
دوست واقعی کسی است که با «نقد خردمندانه» در پی بهسازی سیستم است. بیتوجهی به نقدهای اصلاحطلبانۀ دوستان راستین، عرصه را خالی میکند برای رشد جاهطلبان نابخردی که با «تظاهر» جامهی «خودی» بر تن میکنند و با نفوذ به حاق سیستم، عملا «مهمترین سرمایه» و خدمتکار دشمن میشوند.