مقدمه
ارایه ترجمههایی چندگانه یا پیاپی از یک اثر واحد در سالهای اخیر در بازار کتاب ایران بسیار رواج یافته است. این امر گاه با مخالفت روبهرو شده و نوعا این نوع ترجمهها را مصداق عینی سرقت ادبی/اندیشهربایی معرفی نموده و حتی خواستار محاکمه و برخورد قضایی با این گونه مترجمان شدهاند. ما در این نوشتار خواهیم کوشید تا با نگاهی تاریخی پیشینه این گونه از ترجمه را در میان ملل و فرهنگهای مختلف نشان داده و مستند سازیم. همچنین با ارایه دلایلی گوناگون نشان میدهیم که برخوردهای غیر همه جانبهنگر با این پدیده تا چه میزان نادرست، غیرمنطقی و زیانبار خواهد بود. در حقیقت، تاریخ نشان داده که در پارهای موارد ترجمههای چندگانه و پیاپی از یک اثر واحد تلاشی است حرفهای، عالمانه و رقابتی در راستای بازنمایی هر چه دقیقتر یک اثر. این امر، در واقع به گونهای است که حتی در مواردی انجام ترجمههای پیاپی از یک اثر را نه تنها لازم بلکه به دلایلی الزامی میسازد.
در تحقیقات «ترجمهپژوهی»، مبحثی با عنوان انگلیسی Retranslation یاMultiple Translations وجود دارد؛ یعنی ترجمههای متعدد و متفاوت از یک اثر واحد که ترجمه آن اثر واحد میتواند مکتوب باشد (مثل کتاب، مقاله و مانند آنها) یا audio visual translation و به اصطلاح مواد دیداری ـ شنیداری (مثل فیلم، سریال، برنامههای مستند و غیره). از نظر معادل فارسی برخی این روش را «ترجمههای مکرر»، برخی «ترجمههای پیاپی» و نیز برخی دیگر «ترجمههای چندگانه» نامیدهاند. در هر صورت، بحث ما در این باره در پاسخ به شش پرسش زیر میباشد.
۱. علت طرح بحث چیست؟
۲. پیشینه این نوع اقدام و این گونه عمل چیست و به کجا برمیگردد؟
۳. آیا پدیده ترجمههای پیاپی، مکرر یا چندگانه یکسره سودمند است یا یکسره زیانبار و ابعاد این سودمندی و زیانباری چیست؟
۴. انگیزه/های افراد دستاندرکار این نوع اقدام در طول تاریخ یا در حال حاضر چه بوده و میباشد؟
۵. ابعاد مختلف برخورد با این مسئله چگونه است یا باید باشد؟ به عنوان مثال، از نظر حقوقی و جنبههای دیگر و محاسن و معایب این روشهای مقابله چیست؟
۶. راهحلهای پیشنهادی برای برخورد با این پدیده، مشکل یا چالش چیست؟
پاسخ پرسش نخست
در پاسخ به پرسش نخست باید گفت امروزه ما در جهان و مثلا در کشور خودمان به دلیل گسترش صنعت نشر و به ویژه در یکی ـ دو دهه اخیر با گسترش نشر الکترونیک با این پدیده بسیار مواجه میشویم که یک اثر واحد را چندین و چند نفر یا چندین و چند موسسه ترجمه و به بازار عرضه میکنند. پس یکی از علل و زمینههای طرح این موضوع گسترش نشر و نشر الکترونیک نمود هر چه بیشتر ترجمهها در رسانهها و در نتیجه بروز حساسیت بیشتر نسبت به آنها است. به عنوان مثال، در سالهای اخیر جک استرا، وزیر خارجه سابق انگلیس، کتابی منتشر کرد با عنوان انگلیسی The English Job (کار، کار انگلیسیهاست) که به دلایل مختلفی در ایران ترجمههای بسیار زیادی از آن منتشر شد. یا مثلا وزیر خارجه سابق آمریکا به نام جان بولتون خاطراتی از خود منتشر کرد با عنوان انگلیسی The Room Where It Happened (اتاقی که در آن اتفاق افتاد) که باز هم به دلایل مختلفی در ظرف مدت کوتاهی به صورت چندین ترجمه در بازار ایران منتشر شد و متقاضیها و خریداران خاص خود را یافت و نمود بسیاری پیدا کرد و به همین علت هر یک از ترجمهها موافقان و مخالفانی داشت. در هر صورت، گسترش آثار ترجمههای چندگانه باعث ایجاد حساسیت هر چه بیشتر بین مردم و مخاطبین شده است. در نتیجه، سه عامل نشر، نشر الکترونیک، نمود هرچه بیشتر ترجمهها و ایجاد حساسیت در مخاطبها علت طرح این موضوع در این نوشتار است.
اگر بخواهم به مثالهای بیشتری برای عینیتر شدن قضیه اشاره کنم میتوان به ترجمههای فارسی چندگانهای که از آثار خانم جی. کی. رولینگ خالق آثار هری پاتر نیز اشاره کرد. یا آثار پائولو کوئیلو که طی ۳۰ سال اخیر ترجمههای بسیار زیادی از یکایک آنها در ایران صورت گرفته به گونهای که از یک اثر ممکن است حتی ۳۰ برگردان در بازار وجود داشته باشد. یا مثلا ترجمههای بیش از سی ـ چهل باره شازده کوچولو از آنتوان دوسنت اگزوپری. یا ترجمه برخی کتابهای ژان پل سارتر. یا برخی آثار ارنست همینگوی. همچنین است برگردانهای چندگانه فارسی برخی آثار جک لندن. یا بعضی آثار کارل پوپر، فیلسوف معروف و از جمله کتاب معروفش با عنوان The Open Society and its Enemies (جامعه باز و دشمنان آن). برگردانهای گوناگون قرآن کریم نیز در همین رده قرار میگیرند؛ برگردانهایی که قطعا نسخهبرداری محض از یکدیگر نبوده و با مجوزهای خاص از سوی نهادهای ذیربط حوزوی و یا وزارت ارشاد چاپ و منتشر میشوند. همچنین فراموش نکنیم ترجمههای متعدد از یک اثر فقط و فقط محدود به ترجمه کتبی نیست چون گفتیم ترجمههای چندگانه فیلم و سریال نیز داریم که به این ترتیب اخیرا زیاد شده و منحصر به آثار ادبی هم نیستند چراکه آثار سیاسی، خاطرات، آثار عرفانی و حتی در زمینههای علوم طبیعی مثل فیزیک و شیمی و زمینشناسی نیز به همین ترتیب میباشد.
پاسخ پرسش دوم
در زمینه پیشینه این نوع اقدام نیز باید گفت تاریخ نشان میدهد این پدیده به هیچ وجه پدیده جدیدی نیست. نه تنها جدید نیست بلکه محدود به ایران نیز نیست. در واقع، ما برگردان ترجمههای چندگانه را از دوره یونان و روم باستان نیز داریم به ویژه در زمینه ترجمه متون مقدس. به عنوان نمونه تورات (The Old Testament) یا انجیل (The New Testament) را برخی از آرامی، برخی از سریانی و برخیها از عبری ترجمه کردهاند. ترجمههای گوناگونی نیز از برخی آثار در دوران قرون وسطی یا در دوره رنسانس از کارهای ادبی، فرهنگی، شعر و نمایشنامه یونانی صورت گرفته و یا از لاتین به زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، ایتالیایی و غیره برگردان شدهاند. در دوره معاصر و مدرن نیز ما با همین پدیده سر و کار داریم؛ هرچند همچنانکه در آغاز اشاره شد در ابعاد بسیار بسیار گستردهتر از گذشته.
پاسخ پرسش سوم
در پاسخ به پرسش سوم نیز که آیا ترجمههای چند گانه سودمند بوده یا زیانبار، باید یادآور شد که سودمندی و یا زیانباری را میتوان از دو جنبه مد نظر قرار داد؛ یکی از جنبه مالی و مادی برای مترجمهای مختلف که این کارها را ترجمه کرده و میکنند و دیگری از نظر سودمند بودن یا زیانبار بودن از نظر معنوی و ارزشی یا از نظر حرفهای. واقعیت این است که با توجه به پیشینه گسترده تاریخی که اشاره کردیم درمورد ترجمه پیاپی یا چندگانه صدور یک حکم واحد برای انواع و اقسام گوناگون ترجمههای مکرر یا پیاپی یک کار ناممکن و غیرمنطقی است چون ما با چندین قرن سابقه و انواع و اقسام ترجمهها در این زمینهها روبهرو هستیم و این نیازمند کاری است تحقیقاتی، زمانبر و در زمانی که مثلا ناچاریم ترجمههای پیاپی از زمان یونان باستان، روم باستان، ایران باستان، هند و چین را بررسی کرده تا دریابیم که مثلا هر ترجمه خاصی خوب بوده یا بد، یا مثلا جنبههای مختلفی دارد. در نتیجه، به راحتی نمیتوان گفت ترجمههای چندگانه یکسره سودمند بوده یا همه و همه زیانبار.
پاسخ پرسش چهارم
چهارمین پرسش این بود که انگیزههای افراد برای دست زدن به این کار چیست؟ چرا افراد مختلفی در دورههای مختلفی به دنبال ترجمههای مکرر و پیاپی از یک اثر واحد میروند؟ این سوالی است که فکر کنم در ذهن هر کسی ممکن است شکل بگیرد. واقعیت این است که گاه ترجمههای پیاپی سلیقهای است؛ گاهی سلیقه یک مترجم مثلا دوم، سوم یا پنجم یا صدم از مترجمهای قبلی به صورتی است که از کار قبلی یا از بخشی از آن یا بخشهایی راضی نیست. البته این که میگوییم سلیقهای است، سلیقه همیشه هم منفی نیست. در عین حال، به معنی مندرآوردی بودن و بیاصول بودن کار ترجمه هم نیست چراکه ما خودمان قبول داریم خیلی وقتها میگوییم «فلانی آدم خوشسلیقهای است». یا برعکس «فلانی آدم بدسلیقهای است» در هر زمینهای. بنابراین، وجود سلیقه در مترجمها مثل هر صنف دیگری یک واقعیت عینی موجود است. باید بپذیریم که نمیتوان جلوی سلایق را در زبانهای مختلف و فرهنگهای مختلف گرفت. گاهی اوقات نیز انگیزههای عالمانه، دقیق و رقابتی است؛ مثلا یک مترجم کارهای مترجم دیگر را یا کار یک مترجم یا دو مترجم یا سه مترجم را بررسی کرده و متوجه شده است که در برخی جاهای متن از نظر واژگان تخصصی، از نظر درک مطلب، از نظر گفتمان و ویژگیهای دیگر اشتباهات زیادی وجود دارد و از نظر خودش به دلیل اشتباهات مترجم/مترجمان پیشین ترجمه دیگری ارایه میدهد که فاقد اشتباه باشد. به عنوان مثال، از مکبث در زبان فارسی دستکم پنج ترجمه موجود است (از دوره قاجار تاکنون). نخستین ترجمهای که در دوره قاجار صورت گرفت متعلق به ابوالقاسمخان قرهگوزلو ملقب به ناصرالملک دوم بود که انصافا میگویند ترجمه خوبی بوده حتی تا امروز.
اما بعدها کسانی دیگر مانند خانم فرنگیس شادمان در دهه ۵۰ شمسی ترجمه دیگری از این اثر شکسپیر ارایه داد که لابد با خود فکر میکرده از مترجم قبلی بهتر میتواند باشد. یا مثلا آقای عبدالرحیم احمدی در سال ۱۳۶۶ همین مکبث را باز ترجمه کرده یعنی ۱۰ ـ ۱۵ سال بعد از شادمان و شاید نزدیک ۸۰ سال کمتر یا بیشتر بعد از قرهگوزلو. همچنین یک دهه بعد از آن همین مکبث را یکی از مترجمهای برجسته دیگر یعنی استاد داریوش آشوری ترجمه میکند و چون ایشان مترجم برجسته، صاحب نظر، صاحب اثر و صاحب سبک هستند نشان دهنده آن است که به احتمال زیاد ایشان بررسی کرده و به دلایلی به این نتیجه رسیده که کارهای دیگران کاستی داشته و بهتر است ترجمه عالمانه و رقابتی دیگری منتشر کند. آخرین ترجمهای که در این مورد میتوان مثال زد ترجمه آقای دکتر صالح حسینی از همین اثر است که ایشان نیز اواسط دهه ۹۰ ترجمهای دیگر از مکبث منتشر کردند. به هر حال، این هم یک طبعآزمایی است که نشان میدهد مترجمهای صاحب نظر نیز گاهی به صورت رقابتی یا عالمانه ترجمههای چندگانه انجام میدهند. دلیل سوم یا انگیزه سومی که بعضی ترجمههای پیاپی صورت میگیرد، سودآور بودن بعضی ترجمههای چندگانه یا سودجو بودن مترجمهایی از این دست هست. یک علت هم میتواند مثلا نیاز فزاینده بازار باشد. یعنی همان عرضه و تقاضا. به عنوان مثال، در دورهای خاص یک ترجمه خاص به تعبیر مشهور توی بورس قرار میگیرد. همچنانکه قبلا اشاره کردم مثلا جی. کی. رولینگ، پائولو کوئیلو یا ژان پل سارتر، جک لندن و کسانی دیگر.
به هر حال، چون این مولفان اسم و رسمی پیدا میکنند طبیعی است بعضی افراد مترجم هم برای اهداف سودجویانه به دنبال ترجمه این قبیل آثار میروند، حال چه نویسنده و مولف اصلی به حق معروف شده باشد، چه به ناحق. انگیزه چهارم بعضی مترجمها گاهی اوقات این است که از زبانهای مختلفی یک اثر را ترجمه میکنند. فرضا کتابی بوده از دوره قاجار از رمانهای معروف فرانسوی که یک نفر آن را از فرانسوی ترجمه کرده، یک نفر دیگر همان اثر را از عربی ترجمه کرده و باز نفر دیگر همان اثر را از ترکی استانبولی ترجمه کرده است. یعنی گاهی اوقات برگردانها از زبانهای مختلف صورت میگیرد. به عنوان مثال، کارهای الکساندر دوما از اوایل ترجمه در دوره قاجار به این شکل ترجمه شده که حتی امروزه هم موجودند. یا مثلا کتابی از ارنست کاسیرر در زمینه فلسفه با عنوان The Philosophy of Enlightenment که به دلیل اعتبار و معروفیت خاص نویسنده و خود اثر، یک مترجم از آلمانی ترجمه کرده است (آقای یدالله موقن) با عنوان «فلسفه روشنگری» و یک مترجم دیگر (استاد نجف دریابندری) از انگلیسی و با عنوان «فلسفه روشن اندیشی». پس همچنانکه گفته شد گاهی اوقات ترجمهها ممکن است از زبانهای مختلفی صورت بگیرد؛ یک نفر از انگلیسی، دیگری از فرانسه، دیگری از روسی یا اسپانیایی و غیره، مثل کارهایی که از نویسندههای روسی ترجمه میشود. مثلا بعضی از روسی برمیگردانند، بعضی از انگلیسی ترجمه میکنند و بعضی دیگر از زبانهای دیگر. گاهی اوقات نیز ترجمههای پیاپی یا چندگانه یک اثر واحد، به دلیل تغییر در هنجارهای زبانی و نیاز زبانی ـ بیانی زمانه صورت میگیرد. مانند ترجمههای آثار الکساندر دوما در دوره قاجار. آن ترجمهها با زبان فارسی دوره قاجار یا اوایل پهلوی صورت گرفته اما ترجمههای بعدی همان آثار با لحن و زبان جدیدتری انجام گرفتهاند.
یک مثال شناخته شدهتر بزنم از همان دوره قاجار یا اواخرش؛ ترجمهای داریم از یکی از آثار ویکتور هوگو به قلم مترجم خوب اواخر دوره قاجار به اسم میرزا یوسف اعتصامالملک (پدر پروین اعتصامی) که این اثر را با عنوان «تیرهبختان» ترجمه کرده است. این ترجمه در واقع ترجمه همان رمان معروف ویکتور هوگو با عنوان The Miserables است که میدانیم چند دهه بعد با عنوان «بینوایان» به فارسی ترجمه میشود، و در حال حاضر دههها است که برگردان فارسی این اثر با عنوان بینوایان شناخته میشود. به هر حال، منظور این است که گاهی اوقات بعضی مترجمان فکر میکنند زبان را هم باید روزآمد کنند و به همین دلیل میگویند برای اینکه خواننده امروزی راحتتر بتواند با اثر ارتباط برقرار کند ما زبان مغلق و پیچیده قاجاری اثر را تغییر میدهیم و به زبان امروزیتر بیان میکنیم تا خواننده امروزی راحتتر با آن ارتباط برقرار کند. دلیل پنجم این است که در بعضی موارد دلیل و انگیزهای ایدئولوژیک وجود دارد. مثلا در مورد ترجمه قرآن مجید که قبلا اشاره شد. برخی ترجمههای فارسی قرآن مجید که توسط شیعیان صورت گرفته و بعضیها توسط سنیها؛ ترجمههای فارسی سنیها در بعضی موارد که اختلاف برانگیز و ایدئولوژیک است یک طور ترجمه شده و ترجمههای شیعیان طور دیگری. به عنوان مثال در ترجمه بعضی آیات (فرضا در سوره کوثر) در ترجمههای شیعیان معمولا مینویسند منظور از کلمه کوثر (چه در پرانتز یا به شکل پاورقی و یا به شکلی دیگر) منظور حضرت فاطمه زهرا (س) است. طبیعی است که مترجم سنی این تفسیرها را نمینویسد. به هر حال، میبینیم که ممکن است مترجمها با انگیزههای متفاوتی وارد کار انجام ترجمههای مختلف شوند و نمیتوان همه را به قول معروف به یک چشم نگاه کرد و همه را رد کرد یا همه را تایید.
پاسخ پرسش پنجم
حال فرض کنیم اینها را به عنوان مشکل پذیرفتیم، در آن صورت با چه راه حلهایی این مشکل ها را از بین ببریم و یا جنبههای منفی آنها را کاهش دهیم؟ یکی از راههایی که من در سالهای اخیر یا دهههای اخیر دیدهام این است که گهگاه یک اثر ترجمه شده است و مترجم ایرانی از طریق مکاتبه الکترونیکی و اینترنتی و یا ایمیل از مولف خارجی اثر رضایتنامه گرفته. یعنی رضایت/موافقت مولف. اما نکته اینجا است که آیا رضایت مولف میتواند معیار درستی باشد یا نه چون بسیاری افراد گمان میکنند با دیدن رضایتنامه مولف خارجی در صفحات آغازین کتاب تضمین سلامت کیفی ترجمه فارسی قطعی است و مترجم دیگری نباید بعدها این کار را ترجمه کند در صورتی که واقعا رضایت مولف روش بسیار بیمنطق و نادرستی است چراکه میتوان ادعا کرد ۹۹.۵ درصد و یا صددرصد مولفهای غربی اصولا زبان فارسی بلد نیستند تا ترجمه فارسی یک اثر را تایید یا تقبیح کنند! پس نظر مولف نمیتواند دستآویز یا دلیل مناسبی باشد تا فلان مترجم بگوید چون من رضایتنامه مولف دارم، بنابراین دیگران حق ندارند دنبال این ترجمه بروند. بسیاری از مولفهای غربی نه تنها فارسی نمیدانند بلکه اصلا نمیدانند ایران کجای جغرافیای جهان قرار دارد و حتی تلفظ کلمه ایران را بلد نیستند. منظور این است که وقتی کسی حتی نمیداند ایران کجاست! فارسی چه زبانی است! چطور ما میتوانیم سخنمان را و تاییدمان را یا تکذیبمان از یک اثر را این گونه نافذ بدانیم و از مترجمهای دیگر بخواهیم به سراغ ترجمه دیگری از آن اثر نروند!؟ در موارد بسیاری نیز اصولا مولف یا مولفان اصلا دیگر زنده نیستند. مثلا امروزه اگر بخواهید آثار افلاطون، ارسطو، بقراط، سقراط و مولفان دوره قرون وسطا یا دوره رنسانس را ترجمه کنید نویسندگانشان مردهاند و وجود ندارند که بخواهید از مولف رضایتنامه بگیرید. پس این رویکرد نیز عملا راهگشا نیست. یکی دیگر از راه حلهایی که مطرح میشود توسل به قانون کپی رایت است. اما میدانیم که ایران تا امروز عضو کپی رایت بینالملل نیست. یعنی نپذیرفته است که عضو کپی رایت بینالملل باشد. پس اگر بخواهیم به قانون کپی رایت نیز متوسل بشویم باز هم راهگشا نیست چون ایران متاسفانه (یا از نظربرخیها خوشبختانه) عضو پیمان کپی رایت نیست. بنابراین این هم راه حل پایدار و دقیقی نیست.
پاسخ پرسش ششم
حال به آخرین مسئله که ارابه راه حل است میپردازیم. در حقیت، راه حل شسته رُفته و دقیقی وجود ندارد. بنابراین، راهحل بنده نیز ادامه همین روند موجود است. راه دیگری نداریم، ولی میشود به صورت قراردادی همین مواردی را که تاکنون در زمینه ترجمههای پیاپی یا چندگانه در حال انجام هست با دقت بیشتری تقویت کرد. به عنوان مثال، هم نشریات و هم نهادهای مرتبط حرفهای ترجمه ـ بنیاد را تقویت کنیم؛ نشریاتی مانند «مترجم» یا «فصلنامه مطالعات ترجمه» یا نشریات دیگری که در فضای عمومی فرهنگ در بازار وجود دارند و کارهای نقد ترجمه زیاد منتشر میکنند. به این ترتیب، با گسترش هر چه بیشتر نقد عالمانه ترجمههای مکرر در رسانههای گوناگون توسط استادان ترجمه و صاحب نظران میتوان در این زمینه کمک کرد. البته همچنانکه اشاره شد اینها در حال انجام است، همیشه نیز در ایران صد سال گذشته همه این اقدامات در حال اجرا بودهاند، ولی باز هم میشود با حساسیت بیشتر و با برنامهریزی دقیقتری این کار را ادامه داد. بعضی اقدامات نیز کارهای غیرمنطقی بودهاند. مثلا یادم هست در دانشگاههای خودمان (که باید سردمدار حل این معضل یا مشکل باشند)، قبلا بخشنامهای از دانشگاهی برای کل دانشگاههای دیگر فرستاده میشد به این مضمون که آقای/خانم فلانی از استادان همکار ما در دانشگاه مشهد یا شیراز یا زاهدان یا اهواز روی ترجمه فلان اثر کار میکند؛ اثری به زبان انگلیسی یا فرانسه یا آلمانی یا هر زبانی و بعد اعلام میکردند لطفا کسانی دیگر این کار را ترجمه نکنند! طبیعی است این برخورد نیز ناشایست و غیرعالمانه بود و نمیشد و نمیشود با این دلایلی که برشمردم همه را بازبداریم از ترجمههای دیگر چراکه این کار صددرصد عملی نیست و نمیتوان جلوی مترجمان را گرفت و جلوی خلاقیتها را سد کرد.
نتیجهگیری
نتیجهگیری نهایی اینکه با توضیحات بالا نشان دادیم پدیده ترجمههای پیاپی اولا پدیدهای جدیدی نیست، دوم اینکه این پدیده یکسره منفی و زیانبار و یا کاملا مفید و سودمند هم نیست بلکه دارای ابعاد و جزئیاتی است که باید روی این ابعاد و جزئیات در ارزیابیها توجه شود. سومین نتیجهگیری اینکه رویکردی که گاهی در قوه قضاییه یا در وزارت ارشاد وجود دارد یعنی رویکرد حقوقی ـ قضایی دارای کاستیهایی است و باید این کاستیها رفع شود چون گاهی اوقات مثلا یک دادگاه ممکن است به نامه تاییدیه فلان مولف غیرفارسی زبان متوسل شود و کار یک مترجم را خوب ارزیابی کند و کار دیگری را ناپسند. طبعا این اقدام کاستی دارد و باید حل شود. در پایان عرض بنده این است که اتخاذ رویکردی فراگیر برای این امر نیازمند در نظر گرفتن تمامی یا اکثریت عوامل موثر بر تداوم وجود این پدیده است. در نتیجه باید بپذیریم در پارهای موارد ترجمههای پیاپی و چندگانه از یک اثر نه تنها مفید بلکه اصولا الزامآور است.
دکتر عباس امام (استادیار آموزش زبان انگلیسی و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز)
انتهای پیام