وقتی رئیس دفتر استاندار دوبار علیه یک خبرنگار به مدیریت عامل یک کارخانه صنعتی زنگ بزند و از حربه صندلی استانداری برای اعمال فشار شخصی استفاده نماید و وقتی ماجرا را به استاندار بگویی وی اعلام نماید؛ من که خبر ندارم و چنین می کنم و چنان می کنم!
در عوض رئیس دفتر مذکور با قدرت و در ادامه نقش خود را همچنان بازی می کند. این ماجرا نشان می دهد که استاندار مذکور عملاً در سایه رئیس دفتر خویش فقط نقش بازی میکند و رل اصلی ماجرای مدیریت استان در دست همین منشی استاندار است که اتفاقا یک کارمند معمولی مامور شده از شهرداری استان دیگری است (که البته می گویند با اعمال نفوذ در حال انتقال هم هست) و حالا به تحریک چند خبرنگار دیگر هم برای ایجاد بلبشو استفاده می کند.
به راستی یک استاندار چقدر باید فاقد ابزار برای اعمال قدرت باشد که نقش اصلی خویش را به منشی خود تفویض نموده و در چنین کارزاری روزهای آخر مدیریت خویش را تحتالشعاع بلبشوی اداری حاکم بر ساختمان استانداری رها نموده باشد!
چگونه می توان باور نمود در این صفحه شطرنج جای مهره اصلی با سرباز در روی صفحه عوض شده باشد و مادام هم از ساختمان استانداری فتنه ببارد!