«خبرآنلاین» کم و کیف این موضوع را در گفت وگو با علی صوفی وزیرتعاون دولت اصلاحات مورد بررسی قرار داده که در زیر از نظرتان میگذرد.
بهنظر شما چه کسانی دنبال این خالصسازی هستند؟
اصل مسئله این است که عدهای از یک جریان سیاسی درکشور که از اقبال عمومی برخوردار نیست و هر وقت انتخاباتی رقابتی انجام شده آنها شکست خوردهاند، تحمل این شکستها را نداشته و درصدد مهندسی کردن انتخابات هستند. برای آنها نه کشور که سهم خودشان از قدرت مهم است. تئوریسینهای برجسته آنها مطرح میکردند مردم حقی ندارند که بخواهند بیایند کسی را انتخاب کنند. این انتخاب توسط خداوند صورت میگیرد؛ وظیفه مردم فقط اطاعت است. جبهه پایداری مروج این تفکر است. این تفکر سعی کرد جمهوریت را کنار بزند و تا جایی که قدرت دارد اجازه ندادند مردم انتخاب کنند، بلکه خودشان برای مردم فیلتری میشدند.
البته در این سالها همواره و درهمه ادوار انتخابات برگزار شده است.
بله، آنها نمیتوانستند انتخابات برگزار نکنند چون در قانون اساسی آمده، ضمن اینکه برگزار نکردن انتخابات از نظر بینالمللی برای اعتبار شان خوب نبود. بعد از رحلت امام(ره) نخستین پروژه این جریان اعمال نظارت استصوابی بود که همان مجلس وابسته به شورای نگهبان آنرا قانونی کرد. تا قبل از رحلت حضرت امام(ره) وظیفه شورای نگهبان در انتخاباتها رسیدگی به عدم صلاحیتها بود، یعنی آنهایی که در مرحله مقدماتی توسط هیات اجرایی عدم احراز صلاحیت شده بودند، میتوانستند به شورای نگهبان شکایت کنند و این شورا به شکایت آنها رسیدگی میکرد. اما با نظارت استصوابی وظیفه شورای نگهبان احراز صلاحیت شد نه رسیدگی به عدم احراز صلاحیت. این در حالی بود که سازوکار برای شورای نگهبان فراهم نبود و در قانون اساسی این ساز و کار برای هیات اجرایی پیش بینی شده بود. به این معنا که در هیات اجرایی معتمدین مردم را تعیین میکردند، فرماندار ۳۰ نفر را تعیین میکرد و آنها بین خودشان ۸ نفر را انتخاب میکردند و آن ۸ نفر مینشستند طبق قانون از چهار منبع کاندیداها را احراز صلاحیت میکردند و اگر کسی رد صلاحیت میشد، شورای نگهبان رسیدگی میکرد و در اصل، انتخابات را مردم اداره و برگزار میکردند، اما قضیه برعکس شد و شورای نگهبان در حالی که این ابزار را در اختیار نداشت متولی اینکار شد. شورای نگهبان دست یک جریان خاص بود و در همه استانها دفتر شورای نگهبان تاسیس و یکسری کارمند تعیین کردند تا آنها بروند صلاحیت نمایندگان را حتی در طول نمایندگی بررسی کنند. بنابراین انتخابات از معنا و مفهوم افتاد. اکنون این جریان دنبال یکدست شدن است و طبعا دیگر پاسخگویی از بین میرود، چون چه کسی باید از چه کسی سوال کند، همه از خودشان هستند و خودشان که نمیتوانند از خودشان سوال کنند. در زمان احمدینژاد این وضعیت را دیدیم و الآن هم داریم میبینیم چه بلایی بر سر کشور و مردم میآورند.
در پروژه خالصسازی، میانهروها حذف و رادیکالها و تندروها ماندگار هستند، آیا این روش بهنفع جامعه سیاسی است؟
حذف را به اقتضای سال انتخابات انجام میدهند. هم دولت و هم مجلس نمیتوانند پاسخگوی مردم و موکلانشان باشند، چون از اقشاری هستند که از سیاستهای اینها آسیب دیدهاند. ازاینرو برای پاسخگویی و جذبشان، باید عدهای را استیضاح و عدهای را برکنار کنند تا درزمان تبلیغات انتخاباتی، بگویند مجلس یا دولت عاملان گرانیها، و ورشکستگیها را برکنار کرده است.
رهبر انقلاب در سال ۸۹ در دیدار با دانشجویان خالص سازی را نفی کردند ولی در حال حاضر تندروها دست بردار نیستند. چرا آنها خلاف منویات ایشان حرکت میکنند؟
اینها شاید فرمایشات رهبر انقلاب را به دو دسته فرمایشات مولوی و فرمایشات ارشادی تقسیم میکنند و این دسته از فرمایشات ایشان را ارشادی میدانند. زمان امام(ره) هم اینها این تقسیم بندیها را میکردندتا از امام تبعیت نکنند؛ آنجا که به نفعشان نبود میگفتند موضوع ارشادی و آنجا که به نفع شان بود میگفتند مولوی است.
خالص سازی تا چه اندازه به روند کاهش مشارکت مردم در پای صندوقهای رای از دو انتخابات گذشته به این سو تاثیر خواهد گذاشت؟
مردم از همه چیز گذشتهاند، قبلا اگر آقای خاتمی میگفت تکرار میکنم مردم (بهعنوان آرای خاکستری) به صحنه میآمدند و صحنه را به نفع خود تغییر میدادند. اما با اتفاقاتی که در دوره آقای روحانی افتاد، مردم حتی با حرف آقای خاتمی هم جذب انتخابات نمیشوند و به پای صندوقهای رای نمیآیند. از این رو انتخابات آینده مانند انتخابات گذشته، با مشارکت حداقلی انجام میشود. اما اگر درعمل مردم به تغییر رویکرد امیدوار و اعتمادشان جلب شود یعنی از شرایط امنیتی نظامی به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وارد شویم، بهویژه با عبور کاندیداها، از فیلتر نظارت استصوابی، و بازگشت به شیوه برگزاری انتخابات به زمان امام (ره)، شاید مردم در قهرشان تجدید نظر کنند و انتخابات پرشوری صورت بگیرد.