در اینجا ما باید به یک نکته بسیار اساسی و مهم توجه کنیم مبنی بر اینکه ورود هر چه بیشتر سرمایه مردم به بازار بورس و خرید سهام شرکتها و دستبهدست شدن بیشتر این سهام در بین مردم توأم با افزایش قیمت بازاری این سهام، هیچکدام موجب ایجاد رشد اقتصادی در کشور نمیشود. این اقدام، هرچند رشد اسمی سهام را به دنبال دارد اما بههیچوجه موجب رشد حقیقی در اقتصاد نمیشود. لذا باید بین رشد اسمی شاخص بورس و ایجاد رشد حقیقی اقتصاد یک تمایز قائل شویم و نباید فکر کنیم هر رشد قیمت سهام و افزایش شاخص بورس الزاماً به معنی رشد حقیقی اقتصاد است. اگر چنین فکر کنیم یک اشتباه محرز را انجام دادهایم. این رشد قیمت سهام و افزایش شاخص بورس در یک سال اخیر چون با رشد منفی اقتصادی و به عبارتی کوچک شدن کیک اقتصاد ملی و همچنین وجود تورم بالا و بیثبات در سالهای اخیر همراه بوده بنابراین رشد حقیقی اقتصادی محسوب نمیشود.
ورود سرمایههای خرد و کلان مردم به بازار سرمایه قطعاً محاسنی را به دنبال دارد اما دولت نباید چنین ریسکی را انجام دهد و مردم را نسبت به ورود به بازار بورس و سرمایهگذاری در آن بهصورت افراطی تشویق و تهییج کند و به مردم تضمین غیرمنطقی دهد که ورود سرمایهها به بازار بورس هیچ ریسکی ندارد و دولت همواره پشت شاخص کل بورس ایستاده و از ریزش آن جلوگیری میکند.
ورود سرمایههای خرد و کلان مردم به بازار سرمایه محاسنی را هم به دنبال دارد. اول اینکه چنین اقدامی مردم را نسبت به سیاستهای اقتصادی اتخاذشده از سوی دولت حساستر میکند چراکه مردم نتیجه این تصمیمات و سیاستگذاریهای دولت را مستقیماً در ارزش سبد دارایی خود میبینند. ثانیاً، این اقدام ریسکهای حقیقی بخش اقتصاد را بین آحاد مردم توزیع نموده و تا حدودی تأمین مالی برای شرکتهای پذیرفتهشده در بورس را تسهیل میکند. اما در کنار این مزیتها خطری هم وجود دارد مبنی بر اینکه اگر دولت بهگونهای این تبلیغات را داشته باشد که در افکار عمومی چنین تصوری را ایجاد کند که شاخص بورس هیچگاه ریزشی ندارد و دولت همیشه از این شاخص حمایت میکند، در این صورت در میانمدت و بلندمدت ضربات سنگینی را به سرمایهگذاران تازهوارد این بازار وارد خواهد کرد؛ چراکه در میانمدت قطعاً این شاخص وارد روند اصلاحی خواهد شد. کما اینکه اخیراً و در نیمه دوم مردادماه گوشهای از اصلاح شاخص کل بورس را مشاهده کردیم. و اصلاحهای مکرر باعث دلسردی سهامداران خواهد شد. سهامداران تازهواردی که تشویقها و تهییجها را از سوی دولت دیدهاند، با این امید سرمایههای خرد و کلان خود را وارد بازار بورس کردهاند که یک سود تضمینشده و بدون ریسکی در این بازار وجود دارد بهطوریکه حتی بعضی از این افراد خودرو و مسکن خود را فروخته و تمام داراییشان را وارد این بازار کردهاند و به امید سودهای تضمینشده و کم ریسک و حتی بدون ریسکی در این بازار هستند. این افراد با مشاهده ریزش شاخص کل بورس، سرمایههای خود را ازدسترفته خواهند دید که این باعث عدم اعتماد افکار عمومی به سیاستهای دولت شده و خود این امر بزرگترین ضربه و آسیب را در راستای پذیرش و همراهی مردم با سیاستهای آتی دولت و توفیق دولت در اجرا سیاستهای اقتصادی خواهد زد. در نتیجه دولت هیچگاه نباید چنین ریسکی را انجام دهد و مردم را نسبت به ورود به بازار سرمایه و سرمایهگذاری در آن بهصورت افراطی تشویق و تهییج کند و تضمین غیرمنطقی دهد که این ورود سرمایهها هیچ خطری ندارد. اینها خطراتی است که دولت باید مراقبت کند و چنین قولها و وعدههایی را به مردم و سرمایهگذاران تازهوارد ندهد؛ چون همچنان که گفته شد این امر در میانمدت و بلندمدت باعث سلب اعتماد مردم به سیاستگذاریهای دولت خواهد شد.
معاملات سفتهبازی در این بازار یک بازی با حاصل جمع صفر به شمار میرود؛ یعنی کسب سود عدهای از افراد در این بازار با تحمل زیان از سوی عدهای دیگر از اشخاص، جبران میشود.
یک نکته حائز اهمیتی که در اینجا وجود دارد این است که باید بین سرمایهگذاری افراد عادی در بازار سهام و رفتار سفتهبازی در این بازار تفاوت اساسی قائل شویم. در دنیا مرسوم است که دولتها مردم را تشویق میکنند تا از طریق سرمایهگذاری غیرمستقیم و نه سرمایهگذاری مستقیم، اقدام به ورود سرمایههای خود به بازار بورس کنند. در سرمایهگذاری مستقیم، افراد خودشان وارد بازار بورس شده و سهام خریداری میکنند و مدیرت پرتفوی یا سبد دارایی خود را بر عهده میگیرند که این امر نیازمند صرف وقت، فکر و انرژی توسط آحاد مردم جامعه است. درحالیکه بسیاری از این افراد تخصص لازم را نداشته و علیرغم صرف وقت، فکر و انرژی، منجر به زیان دیدن در این بازار و دلسردی و سرخوردگیشان از این بازار میشود که نهایتاً در میانمدت و با زیان، اقدام به خروج سرمایههای خود از بازار بورس میکنند. اما در سرمایهگذاری غیرمستقیم مردم خودشان بهصورت روزانه اقدام به رصد سبد داراییهایشان نمیکنند و این استرسها را نمیپذیرند. در این روش افراد از طریق صندوقهای قابل معامله معروف به ETF و خرید واحدهای این نوع صندوقها در بازار بورس سرمایهگذاری میکنند. این صندوقها از تحلیلگران برجسته و سبدگردانهای خبره بهرهمند هستند که بهصورت تخصصی و با صرف وقت اقدام به خریدوفروش مستمر سهام در بازار نموده و برآیند این معاملات برایشان سودآور است. لذا بهتر است در کشورمان نیز دولت مردم را به سرمایهگذاری غیرمستقیم در بازار سرمایه تشویق کند؛ یعنی سیاستگذاری و تشویق دولت در این مسیر باشد که مردم را به سهامداری از نوع سرمایهگذاری غیرمستقیم و البته بلندمدت در بازار تشویق نموده و مانع از اتلاف وقت، فکر و انرژی و استرس آحاد مردم جامعه در این بازار شود. لازم به ذکر است که بهجز عرضه اولیه سهام شرکتها، سایر معاملات در بازار بورس درواقع معامله در یک بازار ثانویه محسوب میشود و تمامی معاملات سفتهبازی در این بازار همواره بازی با حاصل جمع صفر به شمار میرود؛ یعنی عدهای از افراد که در این بازار سود کسب میکنند بخش کوچکی از این کسب سودشان از عملکرد بخش حقیقی اقتصاد نشات گرفته اما بخش دیگری این سود کسبشده که بخش عمده آنهم است از زیانهای سایر بازیگران در این بازار به دست میآید.
با توجه به نرخ رشد اقتصادی تجمیعی ۱۲- درصدی کشور در طی سالهای ۹۷ و ۹۸ و با عنایت به وضعیت اقتصادی حال حاضر کشور که رشد اقتصادی منفی را برای سال جاری متصور هستیم لذا نتیجه میگیریم که کیک اقتصاد ملی در طی سالهای ۹۷، ۹۸ و ۹۹ روزبهروز کوچکتر شده و در اقتصاد ما کالاها و خدمات کمتری نسبت به سالهای گذشته تولید و عرضه میشود. بنابراین فعالیتهای سفتهبازی در بازار سهام باعث میشود که عدهای از افراد که تبحر و تجربه کافی فعالیت در این بازارها را دارند سود کسب میکنند و این سود کسبشده عمدتاً از جیب سهامداران خُرد و تازهوارد به این بازار به دست میآید. باید دقت کنیم در چنین بازاری امکان ندارد تمام سرمایهگذاران اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی بتوانند در بلندمدت سود کسب کنند و قطعاً کسب سود توسط عدهای از اشخاص به معنی پذیرفتن زیان توسط عدهای دیگر خواهد بود.
این یادداشت در سه بخش تنظیم شده است که در روزهای آتی بخش سوم آن از ایسنا منتشر خواهد شد.
انتهای پیام